۱۳۹۱ دی ۱۳, چهارشنبه

تمرین تفکر مفهومی (115)

سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 92 ـ 93 )
نگویم سماع ای برادر، که چیست
مگر مستمع را بدانم که کیست  

1

·        سعدی در روند شناخت چیزها سوبژکت شناخت را به مقام رفیع همه کاره ای خود کامه ارتقاء می دهد.
·        او از سوبژکت شناسنده، خان قلدر و تمام عیاری می سازد، که همیشه حق با او ست.

2

·        سعدی در واقع، برای تعریف چیزها به تحریف عینی آنها دست می زند.
·        به عبارت دیگر، او اشیاء را از عینیت شان تهی می کند، به آنها محتوای سوبژکتیف، تخیلی و دلبخواهی می بخشد و سپس به توصیف آنها می پردازد.

·        سماع چیست؟

3

·        بنظر سعدی سماع نمی تواند به خودی خود موضوع شناخت باشد و تعریف شود.
·        سعدی برای تعریف سماع باید مستمع را بشناسد.
·        بدین طریق هرچیزی می تواند سماع باشد.
·        سماع بودن چیزها بسته به هویت خود آنها نیست، بلکه بسته به وضع و حال روانی مستمع است.
·        اگر مستمع شوریده ای عاشق باشد، عرعر خر می تواند سمفونی و سه گاه و سماع باشد.
·        سعدی بدین طریق نه تنها سمفونی را تحریف می کند، بلکه عرعر خر را نیز.

سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 92 ـ 93 )
گر از برج معنی بود طیر او
فرشته فرو ماند از سیر او

·        معنی تحت اللفظی این بیت:
·        اگر پرش کسی از اوج معنی باشد، فرشته قادر به همپروازی با او نخواهد بود.

·    سعدی اکنون، پس از انکار عینیت پای ستور و سوبژکتیف قلمداد کردن آن، به تعریف مستمع (سوبژکت) می پردازد.
·        او برای این کار دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک صورت و معنی بسط می دهد.
·        اگر مستمع از برج معنی مثل کبوتری پر برکشد، فرشته توان همراهی با او نخواهد داشت.
·        سعدی در این بیت به معراج رسول اکرم اشاره دارد که جبرئیل در نقطه ای از هراس سوختن بال هایش، نمی تواند به همراهی با ایشان بپرد:

سعدی
 رسد آدمی به جائی، که به جز خدا نبیند
بنگر، که تا چه حد است، مکان آدمیت

·        معنی تحت اللفظی این بیت:
·        ادمی می تواند به جائی برسد که فقط خدا قادر به دیدن او ست.
·        بیاندیش که مکان آدمیت چه رفیع می تواند باشد.
·        سوبژکت همه کاره اکنون از نسبیتی خاص می گذرد و از خودکامگی اش، همان می ماند که از سالاریت کدخدا، پس از دیدن شاه باقی مانده بود.
·        سوبژکت باید اهل معنی باشد، تا آدم حساب شود، تا عرعر خر را سمفونی جا بزند و گر نه از این معجزه ها خبری نخواهد بود.

سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 92 ـ 93 )
چو مرد سماع است شهوت پرست
به آواز خوش، خفته خیزد، نه مست

·        معنی تحت اللفظی این بیت:
·        اگر مستمع (سوبژکت) انسانی شهوت پرست باشد، او از شنیدن سماع ـ حتی ـ مست نخواهد شد.
·        او سماع  را با عرعر خر عوضی خواهد گرفت و خواب خوشش آشفته خواهد شد.
·        سعدی در این حکم نیز دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت را وارونه و پا درهوا می کند و نقش تعیین کننده را دست و دلبازانه به سوبژکت اهدا می کند.
·        اکنون تعیین چیستائی سماع و صدای پای ستور به عهده «اهل معنی و اهل شهوت بودن مستمع»  واگذار می شود.


·        هنر بزرگ سعدی و حافظ وارونه سازی است.
·        حافظ در این زمینه سنگ تمام بیشتری می گذارد.
·        چون از آزادی عمل بیشتری برخوردار است.
·        چون خرقه زهدش را آب خرابات برده و خانه عقلش را آتش میخانه خاکستر کرده است.

حافظ
خرقه زهد مرا، آب خرابات ببرد
خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت

·        طنز تاریخ را باش!

·        سعدی مدافع و منادی سرسخت دترمینیسم ایدئالیستی (جزم مشیت الهی) است.
·        او منکر اختیار آدمی است.
·        او برای انسان هیچ نقشی در تاریخ به عنوان سوبژکت (فاعل) قائل نیست.
·        او به انکار نقش سوبژکت در جامعه و تاریخ می پردازد و مشیت الهی را همه کاره می داند.

·        اما اکنون، همان سعدی در عرصه تئوری شناخت، هویت و عینیت چیزها را دور می اندازد و آنها را در رابطه با حال و هوای سوبژکت تعریف و عملا تحریف می کند.
·        به عبارت دیگر سوبژکت را به عنوان تصمیمگیر نهائی در باره چیستائی چیزها بر تخت قدرت و فهم و فراست می نشاند.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر