سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 92 ـ 93 )
نگویم سماع ای برادر، که چیست
مگر مستمع را بدانم که کیست
1
·
سعدی در
روند شناخت چیزها سوبژکت شناخت را به مقام رفیع همه کاره ای خود کامه ارتقاء می
دهد.
·
او از
سوبژکت شناسنده، خان قلدر و تمام عیاری می سازد، که همیشه حق با او ست.
2
·
سعدی در واقع، برای تعریف چیزها به تحریف عینی آنها دست می
زند.
·
به عبارت دیگر، او اشیاء را از عینیت شان تهی می کند، به
آنها محتوای سوبژکتیف، تخیلی و دلبخواهی می بخشد و سپس به توصیف آنها می پردازد.
·
سماع چیست؟
3
·
بنظر
سعدی سماع نمی تواند به خودی خود موضوع شناخت باشد و تعریف شود.
·
سعدی
برای تعریف سماع باید مستمع را بشناسد.
·
بدین
طریق هرچیزی می تواند سماع باشد.
·
سماع
بودن چیزها بسته به هویت خود آنها نیست، بلکه بسته به وضع و حال روانی مستمع است.
·
اگر مستمع شوریده ای عاشق باشد، عرعر خر می تواند سمفونی و
سه گاه و سماع باشد.
·
سعدی بدین طریق نه تنها سمفونی را تحریف می کند، بلکه عرعر
خر را نیز.
سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 92 ـ 93 )
گر از برج معنی بود طیر او
فرشته فرو ماند از سیر او
·
معنی تحت اللفظی این بیت:
·
اگر پرش کسی از اوج معنی باشد، فرشته قادر به همپروازی با
او نخواهد بود.
· سعدی
اکنون، پس از انکار عینیت پای ستور و سوبژکتیف قلمداد کردن آن، به تعریف مستمع
(سوبژکت) می پردازد.
·
او برای
این کار دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک صورت و معنی بسط می دهد.
·
اگر
مستمع از برج معنی مثل کبوتری پر برکشد، فرشته توان همراهی با او نخواهد داشت.
·
سعدی در
این بیت به معراج رسول اکرم اشاره دارد که جبرئیل در نقطه ای از هراس سوختن بال هایش،
نمی تواند به همراهی با ایشان بپرد:
سعدی
رسد آدمی به جائی، که به جز خدا نبیند
بنگر، که تا چه
حد است، مکان آدمیت
·
معنی تحت اللفظی این بیت:
·
ادمی می تواند به جائی برسد که فقط خدا قادر به دیدن او ست.
·
بیاندیش که مکان آدمیت چه رفیع می تواند باشد.
·
سوبژکت همه کاره اکنون از نسبیتی خاص می گذرد و از خودکامگی
اش، همان می ماند که از سالاریت کدخدا، پس از دیدن شاه باقی مانده بود.
·
سوبژکت باید اهل معنی باشد، تا آدم حساب شود، تا عرعر خر را
سمفونی جا بزند و گر نه از این معجزه ها خبری نخواهد بود.
سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 92 ـ 93 )
چو مرد سماع است شهوت پرست
به آواز خوش، خفته خیزد، نه
مست
·
معنی تحت اللفظی این بیت:
·
اگر مستمع (سوبژکت) انسانی شهوت پرست باشد، او از شنیدن
سماع ـ حتی ـ مست نخواهد شد.
·
او سماع را با عرعر
خر عوضی خواهد گرفت و خواب خوشش آشفته خواهد شد.
·
سعدی در
این حکم نیز دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت را وارونه و پا درهوا می کند و نقش تعیین
کننده را دست و دلبازانه به سوبژکت اهدا می کند.
·
اکنون
تعیین چیستائی سماع و صدای پای ستور به عهده «اهل معنی و اهل شهوت بودن
مستمع» واگذار می شود.
·
هنر بزرگ
سعدی و حافظ وارونه سازی است.
·
حافظ در
این زمینه سنگ تمام بیشتری می گذارد.
·
چون از
آزادی عمل بیشتری برخوردار است.
·
چون خرقه
زهدش را آب خرابات برده و خانه عقلش را آتش میخانه خاکستر کرده است.
حافظ
خرقه زهد مرا،
آب خرابات ببرد
خانه عقل مرا
آتش میخانه بسوخت
·
طنز تاریخ را باش!
·
سعدی مدافع و منادی سرسخت دترمینیسم ایدئالیستی (جزم مشیت
الهی) است.
·
او منکر
اختیار آدمی است.
·
او برای
انسان هیچ نقشی در تاریخ به عنوان سوبژکت (فاعل) قائل نیست.
·
او به انکار نقش سوبژکت در
جامعه و تاریخ می پردازد و مشیت الهی را همه کاره می داند.
·
اما اکنون، همان سعدی در عرصه تئوری
شناخت، هویت و عینیت چیزها را دور می اندازد و آنها را در رابطه با حال و
هوای سوبژکت تعریف و عملا تحریف می کند.
·
به عبارت دیگر سوبژکت را به عنوان تصمیمگیر نهائی در باره چیستائی
چیزها بر تخت قدرت و فهم و فراست می نشاند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر