۱۳۹۱ تیر ۱۴, چهارشنبه

گفت و گوی سهراب و میم (7)

سهراب رحیمی
خودکشی شاعرانه
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
سهراب رحیمی نویسنده


2
مفاهیم «پروژه ی خودکشی» و «پروژه زندگی»
در اثر مطالعه ی آثار این بزرگان دریافتم که پروژه ی خودکشی، در واقع تکمیل پروژه ی زندگی هنری ایشان بوده است و این که اینها نگاهی معمولی به این حرکت نداشته اند.

• اخیرا شکمسیر تهیمغزی در سایتی، ما را به «ملا نقطیگری» مفهومی متهم کرده بود و کلی مزه ریخته بود و از امثال خود، احسنت و تأیید و مرحبا درو کرده بود:
• «اینها واژه های خود را از کتاب لغت در می آورند و ملا لغتی (؟) اند!»

• زبان مادری ما فارسی نیست و لذا به فرهنگ لغات فارسی مراجعه کردیم و به عبث، دنبال واژه «ملالغتی» حریف گشتیم:
• ملانقطی را یافتیم که به معنی زیر آمده است:
• «آخوندی که در مورد ثبت نقطه های حروف در کلمات اصرار تام دارد، ولی به معنی و مفهوم آنها اعتنایی ندارد.»

• طرف ظاهرا با تفنگ تحقیر و توهین نه به ما، بل به ران خویش و امثال خویش شلیک کرده است.

• تنها گناه ما این است که به پیروی از رهنمود هگل ـ رسول بزرگ روشنگری ـ به «کلنجار پروسواس مفهومی» تن در داده ایم، تا حرف دهن خود و دیگران را بفهمیم.

• مسئله این است که انسان ها باید بالاخره روزی حرف دهن خود را بفهمند و یا بسان ماشین خودکاری (اوتوماتی) هرچه به خوردشان داده اند، به صورت این و آن تف کنند؟
• بگذریم.

• سهراب از مرگ و زندگی، پروژه سرهم بندی می کنند و خودکشی را حرکتی جانانه جا می زنند.

• اما قبل از هر چیز باید پرسید که پروژه به چه معنی است؟

• چون بدون درک مفاهیم انسان ها نمی توان به منظور آنها پی برد، مگر اینکه کسی به حدس و گمان متوسل شود.

• ما اما اهل گمانورزی نیستیم.


• پروژه به تصمیم آماجمند یکباره اطلاق می شود که بر بنیان کردوکاری با آغاز و انجام زمان بندی شده، برای نیل به هدفی به تصویب می رسد و به مورد اجرا گذاشته می شود.

• مثال:

• پروژه ساختمان بیمارستانی.
• پروژه تأسیس رآکتور اتمی ئی!

• خودکشی در جهان بینی سهراب به همان سان پروژه تلقی می شود که زندگی!
• ظاهرا تحفه های نطنز موسوم به هنرمند، هنر اصلی شان برنامه ریزی انتحار خویش است!

• البته سکت های مذهبی بیشماری در خطه رؤیاها وجود دارند که در عین بی خبری از هر هنری، در طرح و اجرای کلکتیف انتحار دسته جمعی بمراتب خبره تر و موفق تر اند.

• حقا که ما ـ به قول برتولت برشت ـ «در دوره تیره ای بسر می بریم» که تمیز عوام از عوامفریب دشوارتر از تمیز سوزنی در کوهی از کاه است.

• انتحار در هر صورت به مثابه ایدئال و آرمان پیشاپیش تئوریزه می شود و بعد طرح ریزی، نقشه ریزی و برنامه ریزی می شود و به مورد اجرا گذاشته می شود.

• سؤال فقط این است که چرا و به چه دلیل باید روشنفکرانی به این روز بیافتند؟

• ما به این سؤال هم باید در روند تحلیل نوشتار سهراب جواب بیابیم.

3
مفاهیم «زندگی»،«زندگی هنری» و «حرکت»
در اثر مطالعه ی آثار این بزرگان دریافتم که پروژه ی خودکشی، در واقع تکمیل پروژه ی زندگی هنری ایشان بوده است و این که اینها نگاهی معمولی به این حرکت نداشته اند.

• سهراب ظاهرا میان «زندگی هنرمند» و «زندگی هنری هنرمند» دیوار عبورناپذیری می کشند.

• وقتی کسی معیار عینی برای ارزیابی های خود نداشته باشد و یا قصد عوامفریبی داشته باشد، به فرمالیسم روی می آورد.
• احکام مبهم، تردیدانگیز و قابل تفسیر سرهم بندی می کند و به اختراع مفاهیم من در آوردی کمر می بندد، مفاهیمی که استاندارد نباشند و نتیجتا معلوم خاص و عام نباشند.
• او بدین طریق براحتی می تواند باطل ترین تئوری ها را ببافد و تحویل عوام دهد.

• اما فرق « زندگی هنرمند» با «زندگی هنری هنرمند» چیست؟

• در قاموس سهراب ـ ظاهرا ـ دردانه های هستی موسوم به هنرمند در آن واحد دو نوع زندگی از سر می گذرانند:

1

• در زندگی عادی خویش بسان بنی بشر زندگی می کنند:
• کار می کنند، نان در می آورند و یا از قبل کار غیر امرار معاش می کنند، تشکیل خانواده می دهند، تولید مثل می کنند، پیر می شوند و می میرند.

2

• اما در زندگی هنری خویش، هروئین می کشند، در منجلاب سکس غوطه می خورند، با قمه و قداره در بستر به خواب می روند، خود و همسر خود را بدست خود خونین و مالین می کنند و ضمنا در منجلاب عفن «زندگی هنری»، انتحار خود را با هنرمندان دیگر تحلیل، استدلال، تصویب و برنامه ریزی می کنند و این همه را «حرکت» می نامند:
• حرکت انقلابی تمامعیاری که انس و جن به یاد ندارد!

4
مفهوم «نگاه معمولی»
در اثر مطالعه ی آثار این بزرگان دریافتم که پروژه ی خودکشی، در واقع تکمیل پروژه ی زندگی هنری ایشان بوده است و این که اینها نگاهی معمولی به این حرکت نداشته اند.

• سهراب در اثر مطالعه آثار بزرگان کذائی دریافته اند که پروژه انتحار تکمیل پروژه زندگی هنری است و این بزرگان هنرمند به این «حرکت» موسوم به انتحار، نگاه معمولی نداشته اند.

• هسته معقولی در این یاوه سهراب هست:
• زندگی حضرات ظاهرا به همه چیز شباهت داشته به غیر از زندگی.

• و درست به همین دلیل است که سهراب خودکشی را نقطه اوج و مرحله تکمیلی نهائی زندگی نکبت بار هنری کذائی می نامند.


پایان دادن داوطلبانه به زندگی ئی که زندگی نیست!
رهائی نهائی از منجلابی به نام «زندگی هنری»
که بدتر از هر گوری است و هنرمند کذائی را بسان خوره،
از درون و برون «می جود» (صادق هدایت، بوف کور) و می پوساند
!
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر