۱۳۹۹ اسفند ۹, شنبه

درنگی در اخلاق الاشراف عبید زاکانی (۵)

  Bild
  

خواجه نظام‌الدین عبیدالله زاکانی معروف به عبید زاکانی
 (۷۰۱ ـ ۷۷۲ هجری قمری)
رساله اخلاق الاشراف
نهايت خساست
 
تحلیلی
از
یدالله سلطان پور
 
۱
و
چنانکه بدن از شهوات و لذات محسوس
محظوظ می گردد
و
روی در عالم سفلی دارد،
روح نیز از معرفت حضرت عزت
که غایت همه غایات است-
عز شانه و ادراک حقوق و افاضت خیرات
بهره مند می گردد
و
روی در عالم قدس دارد
 
معنی تحت اللفظی:
جسم
از
خور و خواب و شهوت
لذت می برد
و
به
عالم سفی می گراید.

روح
از
شناخت خدا و حق شناسی و نیکوکاری
لذت می برد
و
به
عالم علیا می گراید.

عبید
یکی از تیزهوش ترین روشنفکران جامعه فئودالی بوده است.
ولی
اکنون
خیال می کند که جسم بدون روح (یعنی جسد) توان التذاذ از نعمات مادی و جنسی دارد.

عبید
نمی داند که التذاذ از نعمات مادی و جنسی و فکری
کسب و کار روح است و نه جسم.
روحی
که
در رابطه دیالک تیکی با جسم قرار دارد.
 
ضمنا
عبید
هدف الاهداف روح
را
خداشناسی
قلمداد می کند.

این خرافه از قرآن کریم است.
هدف کریم از خلقت حوا و آدم
شناخت او
بوده است.

خدای اسلام
واقعا
حیرت آور است.
 
خدای اسلام
مثل ترامپ است که برای نام در کردن به هر دری می زند.
خدایی که میلیون ها نوکر و کنیز و کلفت دارد
بشریت را خلق می کند تا او را بشناسند.

۲

و
چنانکه بدن به واسطه امراض مزمنه از خاصیت خود فرو ماند
روح نیز کیفیتی و ماهیتی دارد
 که
چون به مرضی از امراض که بدو مخصوص است
- از حب جاه و مال و اکتساب شهوات و التفات به لذات عالم سفلی ـ
مبتلا گردد،
 از خاصیت فرو ماند که آن مشاهده حضرت ذوالجلال و ادراک معقولات و افاضت خیرات باشد.
 
معنی تحت اللفظی:
همانطور که جسم می تواند مریض گردد و ضعیف و نحیف شود،
به همان سان هم روح می تواند مریض شود.
امراض روحی
عبارتند 
از 
جاه پرستی
مال پرستی
شهوت رانی
خور و خواب و غیره.

اکنون از بینش دوئالیستی ـ مذهبی عبید پرده برمی افتد.
امراض جسمی
را
عبید
از
امراض کذایی روحی
جدا می کند.

خور و خواب و شهوت 
که
از
التذاذ جسمانی
محسوب می شدند،
اکنون
به درجه
امراض روحی
تنزل داده می شوند.

عجیب است که عبید به امراض واقعی روحی و روانی اشاره ای حتی نمی کند.
مثلا
به
اختلالات روانی، جنون و غیره.

۳
همانا شاعر در این معنی گفته باشد:
تو را از دو گیتی برآورده اند
به چندین میانجی بپرورده اند:
نخستین فطرت
پسین شمار
تویی،
خویشتن را به بازی مدار

عبید اکنون دو بیت از مقدمه شاهنامه را بدون ذکر منبع به خورد خواننده می دهد:
 
معنی تحت اللفظی:
تو
دیالک تیکی از جسم و روحی
تو با وساطت های متعدد پرورش یافته ای.
تو
اولین موجود فطرت و آخرین موجود قابل شمارش هستی.
خود را دستکم مگیر.
 
فردوسی
فیلسوف 
است.
 
ما این د وبیت را بررسی و منتشر کرده ایم.
 
مراجعه کنید 
به

 

جهان بینی فردوسی

 

(۱ ـ ۴۷)

 http://hadgarie.blogspot.com/2019/03/blog-post_19.html

 
  ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر