۱۳۹۹ اسفند ۴, دوشنبه

کریسمس بالاخره کی از راه می رسد؟ (۱۴)

تاریخ کریسمس ۲۰۲۰ چه روزی است؟ + تاریخچه 

جینا روک پاکو

(۱۹۳۱)

 

برگردان

میم حجری

 

جانوران در زمستان

 

·    از دمدمه های صبح برف می بارد.

 

·    آسمان پائینتر آمده و بر بیشه دامن گسترده است.

 

·    درختان ساکت و خاموش اند و کمر شاخه های شان زیر بار برف خم شده است.

 

·    در رأس نارونی کلاغی نشسته و به رقص برف ـ پنبه ها خیره شده است.

 

·    بارها و بارها چشمانش بسته و باز می شوند.

 

·    دیری است که چیزی برای خوردن نیافته است.

 

·    کلاغ خسته است و اگر لحظه ای خوابش ببرد، خواب مزارع گرم را در تابستان خواهد دید که او را سیر و خشنود می کردند.

 

·    ناگهان چیزی را می بیند که در بیشه در راه است.

 

·    خرگوشی جست زنان پیش می تازد.

 

·    خرگوش کوچکی است.

 

·    این اولین زمستان او ست.

 

·    او هنوز تجربه زیادی ندارد و از زندگی چیزی نمی داند.

 

·    اینجا و آنجا مکث می کند، نفس تازه می کند و زمین را می کاود.

 

·    برف ـ اما ـ گیاهان کوتاه و بی توش و توان را مدفون کرده است.

 

·    اکنون بوته های خاردار به صدا در می آیند.

 

·    گوزنی پیدا شده است.

 

·    خرگوش فوری خم می شود و سرش را بلند می کند.

 

·    او برای گریز آماده است.

 

·    گوزن اما اعتنائی به او نمی کند.

 

·    او ایستاده است و انگار چرت می زند.

 

·    گوزن پیری است.

 

·    او حس می کند که پیر شده است.

 

·    او بارها و بارها زمستان را تجربه کرده است.

 

·    و زمان هائی بوده اند که او می دانسته که بعد از زمستان بهار خواهد آمد.

 

·    اما اکنون دیگر از آن خبر ندارد.

 

·    احساس می کند که چیزی را گم کرده است.

 

·    او بهار را از یاد برده است.

 

·    وقتی سر و کله روباه پیدا می شود، گوزن پیر نگاهش می کند.

 

·    روباه رد پای خرگوش را کشف کرده است.

 

·    بالای درخت نارون، کلاغ گردن می کشد.

 

·    او می بیند که خرگوش چگونه می جهد و معصومانه بر ضد باد می تازد.

 

·    بارش برف شدت یافته است.

 

·    برف ـ پنبه ها فاصله تیره میان درختان را تار می تنند.

 

·    روباه ـ قامت کشیده و کمر خم کرده ـ خرگوش را تعقیب می کند.

 

·    در معده روباه گرسنگی شعله می کشد و دنده هایش از لاغری بیرون زده اند.

 

·    گوزن مدتی او را با نگاهش دنبال می کند.

 

·    بعد سر برمی گرداند و به خوردن ساقه های کاج نهالی می پردازد.

 

·    خرگوش توقف می کند.

 

·    نگاهی به دور و بر می اندازد و دنبال چیزی برای خوردن می گردد.

 

·    او به یاد می آورد که تک و تنها نبوده است.

 

·    چندی پیش خرگوش دیگری دوست و همراه او بوده است.

 

·    او اما گم و گور شده است.

 

·    خرگوش نمی داند چرا.

 

·    او هنوز از خیلی چیزها بی خبر است.

 

·    خرگوش بینی اش را بر ضد جریان باد بلند می کند.

 

·    این همان لحظه ای است که روباه به جهش آغاز می کند.

 

·    این همان لحظه ای است که گوزن با طعم تلخ کاج نهال، طعم همه زمستان های پیشین را به خاطر می آورد.

 

·    و این همان لحظه ای است که کلاغ غار غار بغض گرفته خود را به بیشه می پاشد.

 

·    او دلیل فریادش را نمی داند.

 

·    خرگوش اما به هراس می افتد و به حمله روباه پی می برد و با جهش زیگزاگ وحشی خویش می گریزد.

 

·    برف فرار را بر او دشوار می سازد و او در می یابد که چگونه از نیرویش کاسته می شود.

 

·    اما روباه هم خسته شده است.

 

·    خرگوش دو و یا سه جهش جلوتر از روباه است.

 

·    روباه یکبار دیگر تمام توانش را به خدمت می گیرد.

 

·    خود را به خرگوش می رساند.

 

·    او را خواهد گرفت.

 

·    اما خرگوش در همین لحظه به غار خود در درخت رسیده است.

 

·    وارد غار می شود و امن و امان احساس می کند.

 

·    تمام اندام خرگوش هنوز می لرزد.

 

·    اما دیگر خطری در راه نیست.

 

·    هوا تیره و تار می شود.

 

·    کلاغ بال می افرازد و به پرواز در می آید.

 

·    گوزن پیر در لا به لای بوته ها ناپدید شده است.

 

·    ظلمت هیئت روباه را در برف می پوشاند.

 

·    شب از راه فرا می رسد.

 

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر