۱۳۹۹ بهمن ۲۹, چهارشنبه

خود آموز خود اندیشی (۳۹۸)

خوداندیشی

شین میم شین

حکایت شانزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»،  ص ۳۹)

بخش دوم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

 

۱

چو دور خلافت به مأمون رسید

یکی ماه پیکر کنیزک خرید

 

معنی تحت اللفظی:

مأمون پس از خلیفه گشتن، کنیز (بنده مؤنث) خوش اندامی خرید.

 

سعدی

 در این بیت شعر،

از نظام اجتماعی برده داری در دوره خلافت بنی امیه خبر می دهد که خرید و فروش زنان و دختران یکی از نشانه های آن است.

 

دختران مردم به وسیله راهزنان شکار می شوند و از طریق تجار در نقاط مختلف جهان به مثابه متاعی فروخته می شوند و مورد استثمار جنسی و غیره قرار می گیرند.

این پدیده کثیف هنوز هم ادامه دارد و یکی از رشته های سودآور اقتصادی را در جهان کنونی تشکیل می دهد.

 

۲

به نزد من آن کس نکوخواه تو ست

که گوید:

«فلان خار در راه تو ست.»

 

 معنی تحت اللفظی:

به نظر من هر کس خیرخواه تو باشد، به تو از خاری که در راهت هست، خبر می دهد.

 

سعدی

 در این بیت شعر،

 روشنگری

 را

یعنی

انتقاد از همنوع

را

 در صورتی که از چارچوب فردی فراتر نرود

و به انتقاد اجتماعی فرانروید،

نشانه خیرخواهی می داند.

 

سعدی مخالف سرسخت انتقاد اجتماعی است.

 

دیالک تیک روشنگری یکی از اهرم های صرفنظرناپذیر پیشرفت اجتماعی در جامعه بشری است.

بدون دیالک تیک روشنگری،

شناختی و بدون شناخت، تحول و تغییری قابل تصور نیست.

 

برای تغییر خویشتن و جامعه و جهان انتقاد (۱)  صرفنظر ناپذیر است و برای تصحیح و تغییر خود انتقاد (۲)  ضرورت بی چون و چرا دارد.

 

جواب

 

برای تغییر جامعه و جهان انتقاد اجتماعی صرفنظر ناپذیر است و برای تصحیح و تغییر خود انتقاد از خود ضرورت بی چون و چرا دارد.

 

اما سعدی در این مورد نیز فاقد پیگیری اصولی است.

او گاهی انتقاد را با عیبجوئی بی محتوا و مغرضانه عوضی می گیرد و گاهی فرم انتقاد را چنان مطلق می کند که محتوای آن رنگ می بازد.

 

به نظر سعدی انتقاد باید با جسارت و صراحت به فرد مورد نظر گفته شود.

اگر کسی جرئت انتقاد رو در رو از کسی را نداشته باشد و پشت سرش بگوید و غیرمستقیم به او حالی کند، به نظر سعدی معیوب و بی ارزش شمرده می شود و با پشت سرگوئی بی محتوا و مغرضانه و یا ابلهانه یکسان قلمداد می شود.

 

او در این جور مواقع (۳)  را فدای فرم می کند.

 

جواب

 

او در این جور مواقع محتوا را فدای فرم می کند.

 

نظر سعدی در این مورد دو ایراد اساسی دارد:

 

او اولا انتقاد را (۴)  می کند.

 

جواب

 

او اولا انتقاد را فردی می کند.

 

چون انتقاد از طبقه ای، گروهی، مذهبی، نظریه ای، جمعیتی و نظام اجتماعی ئی هرگز نمی تواند رو در رو انجام یابد.

 

مطلق کردن رک گویی، صراحت و جسارت در انتقاد سبب می شود که یا منتقد خود را فدای انتقاد کند و یا از انتقاد صرفنظر کند، که در هر دو صورت منفی و نادرست است.

 

از دست دادن منتقدی تیزهوش به نفع جامعه نیست و صرفنظر کردن از انتقاد سبب درجا زدن فرد و جامعه در منجلاب انحطاط می شود.

 

اما از سوی دیگرستایش از صراحت و جسارت انتقادی، ستایش انگیز است.

 

این به معنی حقیقت پرستی مطلق است و ستودنی است.

ولی این در هر صورت جنبه صوری و فرمال قضیه است و نه جنبه و جانب مضمونی و محتوائی آن.

صورت و مضمون، فرم و محتوا باید در پیوند دیالک تیکی شان در نظر گرفته شوند و نه جدا از هم و بی ارتباط به یکدیگر.

 

انتقاد فردی و اجتماعی می تواند بسته به محتوای خود صور و اشکال درخور به خود بگیرد.

 

مطلق کردن فرمی از فرم ها نادرست و حتی زیانبار است.

 

تعیین کننده در انتقاد درجه (۴) محتوای آن است، اوبژکتیو بودن آن است، علمی و منطقی و واقع بینانه بودن آن است.

 

جواب

 

تعیین کننده در انتقاد درجه حقیقت محتوای آن است، اوبژکتیف بودن آن است، علمی و منطقی و واقع بینانه بودن آن است.

انتقاد از خود اما، چه بسا، جسارت مادی و معنوی بیشتری می طلبد و می تواند به فدا کردن اعتبار و مقام و منافع خود بینجامد.

 

ادامه دارد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر