۱۳۹۹ اسفند ۱۰, یکشنبه

درنگی در اخلاق الاشراف عبید زاکانی (۶)

  Bild
  

خواجه نظام‌الدین عبیدالله زاکانی معروف به عبید زاکانی
 (۷۰۱ ـ ۷۷۲ هجری قمری)
رساله اخلاق الاشراف
نهايت خساست
 
تحلیلی
از
یدالله سلطان پور
 

باب اول 
در حکمت 
مذهب منسوخ
 
حکما 
در حد حکمت فرموده اند:
 الحکمه استکمال النفس الانسانیه فی قوتیها العلمیه و العملیه. 
اما العلمیه فانها تعلم حقایق الاشیاء کماهی، 
و اما العملیه فانها تحصیل ملکه نفسانیه بها تقدر علی اصدار الافعال الجمیله و الاحتراز عن الافعال القبیحه و تسمی خلقا 
یعنی در نفس ناطقه دو قوه مرکوز است 
و 
کمال او به تکمیل آن دو منوط: 
یکی قوه نظری و یکی قوه عملی
 قوه نظری آن است
 که 
شوق او به سوی ادراک معارف و نیل به علوم باشد 
تا بر مقتضای آن شوق 
کسب (معرفت) اشیاء چنانکه حق او ست 
حاصل کند، 
بعد از آن به معرفت مطلوب حقیقی و غرض کلی که انتهای جمله موجودات است
 - تعالی و تقدس - 
مشرف می شود 
تا به دلالت آن معرفت به عالم توحید 
بل به مقام اتحاد رسد و دل او ساکن گردد 
که 
الا بذکر الله تطمئن القلوب
 و 
غبار شبهت و زنگ شک
 از چهره ضمیر (او) و آیینه خاطر او سترده گردد، 
چنانکه شاعر گفته است:
به هر کجا که در آید یقین کمان برخاست

و قوه عملی آن باشد 
که قوی و افعال خود را مرتب و منظوم گرداند، 
چنانکه با یک دیگر مطابق و موافق شوند 
تا به واسطه آن مساوات 
اخلاق او مرضیه گردد. 
هر گاه این علم و عمل بدین درجه در شخص جمع آید 
او را انسان کامل و خلیفه خدا توان گفت، 
و
 مرتبه او اعلی مراتب نوع انسان باشد 
چنانکه حق تعالی فرمود: 
یوتی الحکمه من یشاء و من یوت الحکمه فقد اویی خیرا کثیرا 
و روح او بعد فراق بدن به نعیم مقیم و سعادت ابد و قبول فیض خداوند مستعد گردد، 
و
این کار دولت است کنون تا کرا رسد.

تا اینجا مذهب قدما و حکما ست.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر