کاریکَلِماتور
(مرکب از کاریکاتور + کلمات)
نامی است
که
پرویز شاپور
بر نوشتههای خود داده است.
مأخذ:
سایت انترنتی دیده ور
درنگی
از
ربابه نون
۶۱
به عیادت درختی رفتم که در بهار سبز نشد.
۶۲
صدای پایت از دورترین نقطه به گوشم مهاجرت کرد.
۶۳
خداحافظیها فرصت سلام نمیدهند.
۶۴
برای ملاقات قوه جاذبه زمین
خودم را از بالای ساختمان به پائین پرتاب کردم.
۶۵
تا از ابر اجازه نگیرم اشک نمیریزم.
۶۶
از نمایشگاه نگاهت
دیدن کردم.
۶۷
بچه بلبل تا یک سالگی از روی کتابچه نت آواز میخواند.
۶۸
وقتی دیدم باد میآید کلاهم را قاضی کردم.
۶۹
تمام وجود ابر
اشک است.
۷۰
فواره با اینکه میداند سقوط میکند
بالا میرود.
۷۱
عزرائیل از کسی که خودکشی میکند
عقب میماند.
۷۲
روی درختی که در بهار سبز نشد
برای بهار غیبت گذاشتم.
۷۳
با قلب شکسته در مقابل آینه شکسته ایستادم.
۷۴
مطالعه در گورستان، احتیاج به ورق زدن سنگ قبرها ندارد.
۷۵
عاشق گربهای هستم که زیر درخت، انتظار پایین آمدن سگ را میکشد.
۷۶
آب به اندازهای گِلآلود است که ماهی با چراغ قوه هم پیش پایش را نمیبیند.
۷۷
گربه پرتوقع، انتظار دارد موش به خودش سُس گوجه فرنگی بزند.
۷۸
شیرینترین خاطره پرنده، در خروجی قفس است.
۷۹
ضربان قلب، لحظه حال را به هم پاس میدهند.
۸۰
زندگی، یک عمر، آدم را از مرگ میترساند.
۸۱
وقتی پاهایم اختلاف عقیده پیدا میکنند، بر سر دو راهی قرار میگیرم.
۸۲
پوستِ موز، انتقام لگدمال شدنش را از طرف میگیرد.
۸۳
گربه هنگام بالا رفتن از درخت به ریش قوه جاذبه زمین میخندد.
۸۴
عاشق گُل قالی هستم که تا به حال خارش، پای هیچبنده خدایی را مجروح نکرده است.
۸۵
مرگ، پشتوانه آن طرف زندگی است.
۸۶
نگاه گربه، همسفر پرنده است.
۸۷
مرگ، ارزش یک عمر زندگی کردن را ندارد.
۸۸
عاشق جغدی هستم که بر ویرانه آزادی اشک میریزد.
۸۹
عاشق باغبانی هستم که با سیراب کردن گُلها رفع تشنگی میکند.
۹۰
آرزو میکنم در زمان پیری برای شنیدن صدای پایم احتیاج به سمعک نداشته باشم.
۹۱
«گیوتین»
سر آدمی
را
که به تنش نمیارزد
از بدن جدا نمیکند.
۹۲
عاشق شانهای هستم که افکار پریشان را مرتب میکند.
۹۳
چشمهایم برای دیدن روی ماهت از هم پیشی میگیرند.
۹۴
وقتی حرفی برای گفتن ندارم از سکوت تقاضای پناهندگی میکنم.
۹۵
عاشق دکتر مهربانی هستم که برای بادکنک، قرص ضدنفخ تجویز میکند.
۹۶
عاشق گلیمی هستم که نمیگذارد صاحبش پا را از آن فراتر بگذارد.
۹۷
متاسفانه ناامید هستم که وقتی دستم را تا بینهایت هم دراز میکنم، به هیچ چیز دسترسی پیدا نمیکنم.
۹۸
برای اینکه پس از مرگ هم از مطالعه غفلت نکنم،
وصیت کردم سنگ قبر را بالعکس روی مزارم بگذارند.
۹۹
پرگاری که تحت فشار قرار بگیرد، بیضی ترسیم میکند.
۱۰۰
گویی اعداد، سرگرم بازی فوتبال با صفر هستند.
۱۰۱
کبوتر نامهرسانی که مقصش کوی یار است،
از رساندن نامههای غیرعاشقانه معذور است.
۱۰۲
بهترین منظرهای که در زندگیام دیدهام در یک شب تابستانی بود که ماه از حرکت بازمانده بود و تمام ستارهها جمع شده بودند و آن را هُل میدادند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر