۱۳۹۹ مهر ۱۹, شنبه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۵۰)

   

 

میم حجری

 

 

۲۴۱

سنگ سخنگو

 

آنِ منی کجا روی؟ 

بی تو بسر نمی شود

 

سگ سخن جو 

      

از مولانا ست؟

 

مولانا

مثل طوسی جماران

 بچه باز بوده

و

شاگردانش را مورد تجاوز جنسی قرار می داده است.

 

انسان

کالا نیست.

تا از آن کسی باشد.

 

انسان

خدا ست.

 

تازه

اگر خدای خدایان نباشد.

(محمد زهری)

 

۲۴۲

سنگ سخنگو

 

به محض اینکه خوب بشیم، یعنی اگه خوب بشیم یه خورش قرمه‌سبزی مفصل درست می‌کنم با یه عالمه پیاز

 

سگ سخن جو

 

پس شتاب کن

شیوا

شتاب کن.

 

هر چه زودتر شفا بیاب

دستان ما به دعا

و

چشمان ما به دست شما ست.

 

ما 

صد سال آزگاراست

که

حسرت کش قورمه سبزی هستیم

 

 

۲۴۳

سنگ سخنگو

 

یکبار با عصبانیت یکساعت سرش غر میزدم ایستاده بود همینجوری نگام میکرد هیچی هم نمیگفت بعد که سه ثانیه سکوت کردم همینجوری که نگاهم میکرد بهم گفت زشتْ بعدشم رفت، هنوزم یادم میفتم از عصبانیت قلبم درد میگیره

 

سگ سخن جو  

 

محل کار در جوامع طبقاتی

 خواه جوامع سرمایه داری امپریالیستی و خواه طویله های فئودالی ـ فوندامنتالیستی

کشتارگاه

است.

 

کشتارگاه به معانی مختلف و متنوع:

کشتارگاه

هم

به

لحاظ جسمی ـ سلامتی فیزیکی

هم

به

لحاظ روحی و روانی

هم

از سوی همکاران

و

هم

از سوی کارفرمایان

 

 زحمتکشان

نان سفره خود

را 

از کام اژدها بیرون می کشند.

لحظه ـ به لحظه

دم به دم

کوچه به کوچه

کو به کو

 

 

۲۴۴

سنگ سخنگو

 

آدمها به اندازه ای که ما دوسشون داریم قشنگن.

 

سگ سخن جو  

 

این بهترین سخنی است که ما در فضای مجازی شنیده ایم.

 

این سخن

نتیجه تجزیه و تحلیل تجارب شخصی کرشمه است.

 

این اما جنبه سوبژکتیو (ذهنی)  زیبایی است.

 

زیبایی 

 دیالک تیکی از زیبایی اوبژکتیو (عینی) و زیبایی سوبژکتیو است

و

تعیین کننده

زیبایی اوبژکتیو

است.

 

ضرب المثلی هست

که

بیانگر نقش تعیین کننده زیبایی عینی است:

مشک آن است که خود ببوید و نه عطار بگوید.

 

۲۴۵

سنگ سخنگو

 

شجریان

 

یـــاری انــدر کــس نمیـبـینیم یــاران را چه شد 

دوستی کــی آخــر آمــد دوستداران را چه شد 

 

آب‌ حیوان تیره‌گون شد خضرفرخ پی کجاست 

خون چکید از شــاخ گل بــاد بهاران را چه شد 

 

 شـهـر یـاران بـود و خـاک مـهـربـانـان ایـن دیـار 

مـهـربانی کـی سـر آمـد شـهـر یـاران را چه شد

 

سگ سخن جو  

 

شجریان بسان شاعر این شعر

زیبایی های زندگی

را

در 

ماضی می جوید.

 

مشخصه مهم مرتجعین با عمامه و بی عمامه ، خواننده و نوازنده، بازنده و نازنده 

همین است.

 

ضمنا

ماضی 

چه بسا

بدتر از مضارع بوده است.

 

شاه عباس صفوی

مادرش

را

به

جرم داشتن دوست پسر

در

ملأ عام

به

شمشیری

شخصا

دو شقه می کند

و

بهتر از نجفی و دیگر اوباش جماران شق القمر می کند.

 

 ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر