شین میم شین
باب دوم
در احسان
حکایت یازدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۶)
بخش دوم
۱
عدو را به الطاف، گردن ببند
که نتوان بریدن به تیغ، این کمند
معنی تحت اللفظی:
با محبت کردن به دشمن، اسیرش کن.
کمند محبت را نمی توان با تیغ برید.
سعدی
در این بیت شعر،
دیالک تیک وسیله و هدف
را
به شکل دیالک تیک الطاف و اسارت بسط و تعمیم می دهد و چنین بندی را قطع ناپذیر بوسیله تیغ و شمشیر
می داند.
سعدی منظور واقعی خود را رفته رفته از صراحت می گذراند.
آدمیزاده ای که باید شکار شود،
دشمن اشراف بنده دار، فئودال و دربار است.
عدوی این طبقه است که با نیرنگ احسان و الطاف شاهانه و خانانه
باید سلب استقلال اندیشه و عمل شود
و
نتواند به رهائی نهائی خود بیندیشد.
سعدی
خود اسیر جد اندر جد این ترفند احسان و الطاف «بزرگان» و «خداوندان نعمت» است.
سعدی خود یکی از اسیران کمند الطاف شاهانه است:
پدرم بنده قدیم تو بود
عمر در بندگی به سر برده است.
بنده زاده چو در وجود آمد
هم به روی تو دیده بر کرده است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر