۱۴۰۱ شهریور ۲۱, دوشنبه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (الف) ایراسیونالیسم (خردستیزی) دیروز و امروز (اکتوئالیته انتقاد گئورگ لوکاچ از ایراسیونالیسم) (۸)

 

Bild

پروفسور دکتر اریش هان

برگردان

 شین میم شین 

 

 

۲

 علل عینی و ذهنی

ادامه

 

۲۰

·    نکته مهم این است که لوکاچ منابع و شرایط سوبژکتیو را چه برای پیدایش و چه برای مؤثر افتادن مواضع ایراسیونالیستی فراموش نمی کند.

 

۲۱

·    او به عنوان مثال یکی از منابع سوبژکتیو مستقیم «ایراسیونالیسم ماقبل امپریالیستی آلمان را در رواج یک «ایدئولوژی نوکرصفت»، در«روانشناسی معروف نوکران» که از زمان رفرماسیون آلمانی رایج شده بود، می داند.

 

۲۲

·    دولت اربابان با تنزل دادن و تقلیل دادن تک تک انسان های عادی و فانی به درجه اوبژکت هیچکاره حوادث تاریخی، به تکمیل خود نایل می آید.

 

۲۳

·    دولت و تاریخ به امید قوای ایراسیونالیستی رها خواهند شد، اگر مردم راسیونالیته (عقلانیت) خود را در آنها باز نیابند و آنها را به مثابه مولود و مصنوع و محصول خود احساس نکنند.

·    (لوکاچ، «تخریب خرد»، ۱۹۵۴، ص ۴۸، ۶۸)

 

۲۴

·    لوکاچ در جای دیگر حالاتی از یأس و پسیمیسم (بدبینی) را به عنوان حلقه رابط میان ناسیونال ـ سوسیالیسم و توده های مردم مورد تحلیل همه جانبه قرار می دهد.

 

۲۵

·    او می نویسد: 

·    پسیمیسم (بدبینی) فرهنگی خاموش و بی عمل خاص ایام قبل از جنگ جهانی اول، یأس جهان بینانه عمومی، به ویژه در سال های ۲۰ قرن بیستم، تحت تأثیر هم فقدان امنیت و هم موضعگیری های ایراسیونالیستی ناشی از ساده لوحی (نه فقط از سوی شوپنهاور و نیچه) و انتظار معجزه، زمینه را برای مقبولیت یافتن سیاست آوانتوریستی (ماجراجویانه) آماده کرده بود.

·    (همنجا، ص ۶۹)

 

۲۶

·    منظور لوکاچ، افشای نقش درک فلسفی ایراسیونالیستی در پیدایش و نشو و نمای جنبش افراطی ـ ارتجاعی است.

 

۲۷

·    او نه درپی فرمولبندی تئوری عام ایراسیونالیستی بود و نه به دنبال بررسی کلیه فرم های نمودین ایراسیونالیستی در جامعه و تاریخ!

 

۲۸

·    تز اصلی او عبارت از این بود که ایراسیونالیسم که در آغاز به عنوان واکنش تدافعی بورژوازی در قبال پیشرفت تاریخی پا به عرصه وجود نهاده و سپس به ایدئولوژی ضد سوسیالیستی در تئوری و عمل تبدیل شده بود، عنصر مهم جهان بینی فاشیستی را تشکیل می دهد.

 

۲۹

·    لوکاچ نقطه ای از یک کمان تاریخی، و به عبارت دیگر، مرحله ای از یک دوران با گرایش و سمتگیری قانونمند را در مد نظر دارد.

 

۳۰

·    او خود در پایان اثرش اشاره می کند که «فروپاشی آلمان هیتلری» نه نشانگر یک تعویض صرف سیستم، بلکه حاکی از «پایان یک خط توسعه تمام و کمال» است و توسعه فکری آلمانی در دهه اول بعد از جنگ، فرم های جدیدی از ایراسیونالیسم به همراه آورده است.

·    (همانجا، ص ۵۹۶)

 

۳۱

·    این بدان معنی است که امکان ادامه حیات، تأثیرگذاری و بازتولید ایراسیونالیسم پیشین را به هیچوجه نمی توان از نظر دور داشت.

 

۳۲

·    تحلیل ایراسیونالیسم های معاصر را نمی توان به طور بیواسطه در این چارچوب انجام داد و از معیارهای توضیحی لوکاچ کپیه برداری کرد.

 

۳۳

·    اگر لوکاچ ریشه ایراسیونالیسم را تا سال های ۶۰ قرن بیستم، در موضع تدافعی ـ تاریخی بورژوازی علیه سوسیالیسم می بیند و افشا می کند، اکنون باید به حلاجی پایه های اجتماعی این مسئله پرداخت که چرا نظام بورژوائی واپسین، پس از شکست سوسیالیسم، به بسیج همه جانبه قوای فکری ایراسیونالیستی نیاز دارد و چرا باید اکنون از رواج جهانشمول مواضع ایراسیونالیستی صحبت کرد؟

 

۳۴

·    اگر بگوییم که کلیه فرم های مناسبات اصلی سیستم سرمایه داری و مناسبات اجتماعی منطبق با آنها کماکان موجودند و روابط بین المللی، تابع منافع امپریالیستی و تناسب قوا ست، جوابی درست، ولی بسیار کوتاه داده ایم!

 

۳۵

·    از این رو بررسی برخی از جنبه های این مسئله بسیار بغرنج ضرورت دارد!

 

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر