۱۴۰۱ مهر ۶, چهارشنبه

تحلیل دیگری از تراژدی «مهره سرخ» ـ شاهکار سیاوش کسرایی (۳۷)

 Siyavash Kasraei.jpg 

تحلیلی 

از

شین میم شین

 

۳۹

تدبیر بسته لب

از هر کرانه راه به تقدیر باز کرد

رستم چه کور بود که گم باد نام او

دستی به آشتی، نگشاده

خود جنگ ساز کرد

 

معنی تحت اللفظی:

تدبیر الکن و لال از هر سو راه به روی تقدیر باز کرد.

رستم که نامش گم و گور باد، چه کور بود، که به جای پیشنهاد  آشتی، شروع به جنگ کرد.

 

اگر سیاوش فقط همین بند شعر را سروده بود، 

نسبت به درک دیالک تیکی ژرفش نمی شد، کمترین تردید به دل راه داد.

 

چرا و به چه دلیل؟

 

۱

تدبیر بسته لب

از هر کرانه راه به تقدیر باز کرد

 

سیاوش

 در این جمله،

دیالک تیک جبر و اختیار (دیالک تیک ضرورت و آزادی)

 را

به شکل دیالک تیک تقدیر و تدبیر بسط و تعمیم می دهد.

 

در دیالک تیک جبر و اختیار،

همیشه و همه جا،

 نقش تعیین کننده از آن جبر (ضرورت، تقدیر) است، بی آنکه اختیار (آزادی، تدبیر) هیچکاره و هیچ واره باشد.

 

۲

در مقوله جبر (ضرورت) روندهای قانونمند عینی تجرید یافته اند.

آب بطور عینی و بی اعتنا به میل و هوس بنی بشر، در فشار جو، در ۱۰۰  درجه سانتیگراد می جوشد.

این یک قانونمندی عینی است و ربطی به سوبژکت انسانی ندارد.

بود و نبود انسان فرقی در این پدیده ایجاد نمی کند.

 

۳

سوبژکت (انسان) اما با کشف این قانونمندی عینی،

 یعنی با شناخت رابطه دمای جوش آب با فشار و حرارت،

 می تواند به عنوان مثال فشار را پایین آورد و در خلأ، همان آب را در صفر درجه سانتیگراد بجوشاند.

 

قانونمندی عینی دست نخورده می ماند،

ولی یکی از فاکتورهای دخیل در آن،

فاکتور فشار،

 تغییر داده می شود.

 

وقتی از اختیار (آزادی، آگاهی، تدبیر) در دیالک تیک جبر و اختیار

سخن می رود،

منظور همین است.

 

 

و وقتی هگل می گوید که «اختیار و یا آزادی درک جبر و یا ضرورت است»،

منظورش همین است.

 

هرچه آگاهی انسان نسبت به قانونمندی های عینی هستی طبیعی و اجتماعی افزایش یابد،

 اختیار او، آزادی او و میزان تسلط او بر طبیعت و جامعه افزایش می یابد.

 

در مقوله اخیتار،

نقش سوبژکت انسانی،

نقش افراد، گروه ها، احزاب، طبقات، توده، شخصیت و غیره تجرید می یابد.

 

به قول سیاوش،

 لب بسته بودن تدبیر 

به همه کاره گشتن تقدیر بدل می شود.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر