هیئت تحریریه کلکتیو
برگردان
۱
· دانش تجربی به دانش و معارفی (شناخت هایی) اطلاق می شود که از رابطه بی واسطه انسان با محیط طبیعی و محیط جامعتی اش در پراتیک (عمل و آزمون و آزمایش و کار و غیره) جامعتی اش حاصل می آیند.
· مراجعه کنید به پراتیک
پراتیک
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/3011
پایان
۲
· منشاء هر دانش تجربی را پراتیک جامعتی تشکیل می دهد.
۳
· تجربه اما یکسان با پراتیک نیست.
(تجربه
یکی از فرم های بیشمار پراتیک است.
مفهوم پراتیک عام تر از مفهوم تجربه است.
مترجم.)
۴
· آخرین مبنای همه انواع دانش تجربی را واقعیت عینی تشکیل می دهد.
· واقعیت عینی ئی که انسان در پراتیک جامعتی اش در فرم های مختلف زیر با آن، در رابطه قرار می گیرد:
الف
· در فرم ادراک ویا استنباط
ب
· در فرم مشاهده
پ
· در فرم تغییر شیئی واقعیت عینی
۵
· باید میان تجربه به مثابه روند و دانش تجربی به مثابه نتیجه تجربه (روند تجربه) تفاوت قائل شد.
(در زبان آلمانی
واژه واحدی (ئرفارونگ)
هم
به معنی تجربه
است
و
هم
به معنی نتیجه معرفتی تجربه، یعنی دانش تجربی.
مترجم)
۶
· دانش تجربی، شناخت امپیریکی (تجربی) ئی است که روی آن، هنوز کار تئوریکی انجام نیافته است.
۷
· کار تئوریکی روی دانش تجربی، مهم ترین پیش شرط شناخت تئوریکی است.
· مراجعه کنید به شناخت
۸
· معارف (شناخت های) امپیریکی (دانش های تجربی) حاصل از تجربه بیواسطه، حلقه واسط میان دانش تئوریکی و پراتیک اند.
(این به معنی دیالک تیک سه عضوی پراتیک ـ دانش تجربی ـ دانش تئوریکی است.
پراتیک
بر اساس دانش تجربی پیشایپش موجود صورت می گیرد و نتیجه معرفتی حاصله، دانش تئوریکی است.
مثال:
دهقان
برای انجام پراتیک کشت و زرع،
از
دانش تجربی به میراث برده از مادر و پدر خویش
بهره برمی گیرد.
بعد
در روند پراتیک کشاورزی و در اثر پراتیک کشاورزی
به
کسب دانش تئوریکی راجع به کشاوری نایل می اید.
می توان گفت:
در روند پراتیک و در اثر پراتیک
دانش تجربی
به
مقام دانش نظری (تئوریکی)
ارتقا و اعتلا می یابد.
دیالک تیک پراتیک و تئوری.
مترجم)
۹
· به همین دلیل، دانش تجربی همیشه هم در فهم درست تئوری و هم در استفاده مشخص از تئوری در پراتیک، نقش بزرگی بازی می کند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر