۱۴۰۰ خرداد ۲۷, پنجشنبه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۵۱۲)


 
میم حجری

۶۷۵۰ 

سنگ سخنگو
 
فرح واژه ای عربی است.
 فره به زبان آذری معنی دیگری دارد.
احتمالا به معنی جوجه است.
فرحناز را نمی توان و نباید فرهناز نوشت.
مگر اینکه قصد خردستیزی داشته باشیم.

۶۷۵۱ 

سنگ سخنگو
 
انقدر انرژی ندارم که بخوام از خودم متنفر باشم
حریفه


سگ سخن جو
 
 
پیش شرط خودستیزی
سقوط به درجه ای نازلتر از جانوران است
و
نه
داشتن انرژی.

نفرت به خویشتن
کسب و کار خردستیزان است
و
نه
کسب و کار خردگرایان

خودپرستی
خصیصه طبیعی و غریزی ارجمندی است که
شامل حال هر موجودی می شود.

نفرت از زندگی و خویشتن و همنوعان خویشتن
کسب کار کثافت هایی است که نه آینده دارند و نه امیدی به آینده.

مثل فاشیست ها، فوندامنتالیست ها، آنارشیست ها، آوانتوریست ها و فئودالیست ها
که
بمب در جیب به میان مردم می روند
تا هم خود را و هم همنوعان خود را
تکه تکه کنند.

۶۷۵۲ 

سنگ سخنگو
 
کسی که درد نان می کشد، کلید آزادی را نمی بیند.
نقاش باشی

 

سگ سخن جو
 
 
کسی که چنین ادعا کند
هرگز در عمرش حسرت نان نکشیده است
و گرنه می دانست که
کلید آزادی را حتی
توده های گرسنه «می سازند» و نه اقلیت انگل سیر

۶۷۵۳ 

سنگ سخنگو
از فرط پر خوری
پرت و پلا می گویند

به همین دلیل سعدی گفته:
اندرون از طعام خالی دار
تا در ان نور مرعفت بینی



۶۷۵۴ 

سنگ سخنگو
 
جز عشق
جهان
نکته ارزنده ندارد.
میترا


سگ سخن جو
 
 
منظور از عشق چیست؟

ما این مفهوم رایج از دیرباز ولی مطلقا مبهم را در دیوان های مختلف جسته ایم و تحلیل کرده ایم.
بهترین تعریف از مفهوم عشق
را فروغ فرخزاد کرده است.
کسرایی در شعر زیبایی ضد عشق را عرضه کرده است:
چون عقل را به گوشه میخانه باختیم
جز عشق او نماند در همه حالی دبیر ما.


این بدان معنی است که عشق ضد عقل است.
اکنون شعار میترا زیر علامت سؤال می رود:
چرا جهان غیر از ضد عقل
نکته ارزنده ندارد؟
مگر عقل از عشق چه کم دارد؟

۶۷۵۵ 

سنگ سخنگو
 
فرانسیس بیکن
تباهی و ذلت یک کشور
از زمانی آغاز می‌شود که
شیادان، متقلبان، ریاکاران و خودفروشان آن
به‌عنوان فرزانگان و شهروندان درجه‌‌ی یک آن دیار
مورد تکریم و ستایش قرار گیرند.


سگ سخن جو
 
 
هی بیکن
نیستی که ببینی
شعور شیادان بیشتر از شعور سیاستمداران و روشنفکران است

دردیمی داغه دسم داغ اری یر
شمع یانار پیلته یانار یاغ اری یر



۶۷۵۶ 

سنگ سخنگو
یک ویژگی از سال ۵۷ تا به امروز در تمام رفتارهای و اعمال و دیدگاه‌های این رژیم چشمگیر است:
انحصارطلبی.


سگ سخن جو
 
 
مفهوم انحصار طلبی
مفهومی سطحی، ظاهری، ناقص، نارسا ست.

ما با نظامی متشکل از طبقه حاکمه ای ارتجاعی (اشرافیت فئودالی ـ روحانی، بورژازی سنتی ـ تجاری ـ بازاری و خرده بورژوازی سنتی) سر و کار داشته ایم با ایده ئولوژی فاشیستی (پان اسلامیستی) ـ فوندامنتالیستی شیعی
این نظام اجتماعی ـ اقتصادی همه مشخصات نظامات فاشیستی را داشته و دارد.
یکی از مشخصات فاشیسم انحصار طلبی و تمرکز همه اهرم های سیاسی، اقتصادی، نظامی، آموزشی ـ پرورشی، فکری و فرهنگی در دست دار و دسته پیشوا (هیتلر، موسولینی، فرانکو، امام، رهبر) است.
این نظام ارتجاعی عمیقا ضد خلقی، ضد پیشرفت اجتماعی و میلیتاریستی است.
شباهت غریبی به فاشیسم اروپایی دارد که جامعه را میلیتاریزه کرده است.
با عوامفریبی و دروغ و ترور و توطئه و سرکوب روی کار آمده است و باعوامفریبی و دروغ و ترور و توطئه و سرکوب ادامه حیات می دهد.
دعاوی عوامفریبانه مثلا لیبرال جا زدن خود توسط این و اصلاح طلب جا زدن خود توسط آن فاقد اصالت و جدیت اند و عوامفریبانه اند.


۶۷۵۷ 

سنگ سخنگو
 
چه گوارا
"در کار دشوار انقلابی ما ، مرگ حادثه ای عادی وتکراری است ، اما در برابر هدف بزرگ ما ، بسیار ناچیز و حقیر است "


سگ سخن جو
 
 
اوتوپی
وقتی زاده می شود که
از علم
هنوز اثری نیست.

«ما»
یعنی نخبگان:
اقلیتی انگشت شمار با رهبری، پیشوایی، پیامبری، امامی در رأس شان.
تاریخ
را
اما
توده می سازد
و
توده زیر پرچم سوبژکت تاریخ
به تاریخ سازی خطر می کند.
دیالک تیک توده و طبقه حاکمه در بین است.
توده پس از برانداختن طبقه حاکمه
طبقه حاکمه جدیدی تحت سرکردگی سوبژکت تاریخ روی کار می آورد.
دیله مای تئوری نخبگان همین جا ست که از سویی نخبه را تاریخ ساز جا می زند و از سوی دیگر به تحقیر نخبه از طریق تحقیر مرگ
مبادرت می ورزد.


۶۷۵۸ 

سنگ سخنگو
اگر دلیلی بر صحت ادعای خود داری
ذکر کن.
افراد تعیین کننده نیستند.
دوست عزیز شما اصلا آدم نیست که زحمت پرداختن به او را به خود دهید.
او هم هرگز به شخص شما
اعتنایی نداشته است.
افکار شما را مورد تأمل قرار داده است
نه خود شما را


۶۷۵۹ 

سنگ سخنگو

ژاله اصفهانی

گیاه وحشی کوهم نه لاله‌یِ گلدان
مرا به بزم خوشی‌های خودسرانه مبر
به سردی خشن سنگ، خو گرفته دلم
مرا به خانه مبر، زادگاه من کوه است.

ز زیر سنگی یک روز سر زدم بیرون
به زیر سنگی یک روز می‌شوم مدفون
سرشت سنگی من آشیان اندوه است.

جدا ز یار و دیارم
دلم نمی‌خندد
ز من طراوت و شادی و رنگ و بوی مخواه
به غیر حسرت پر خشم و آرزوی مخواه

گیاه وحشی کوهم در انتظار بهار
مرا نوازش و گرمی به گریه می‌آرد
مرا به گریه میار

پایان


۶۷۶۰ 

سنگ سخنگو
ادواردو گالئانو

“در جهانی که گفتار و کردار به ندرت با هم یکی میشوند ، * چه * گناهی نابخشودنی مرتکب شد ، او آنچه را که فکر میکرد گفت و آنچه را که گفت انجام داد ! “


سگ سخن جو
 
 
در قاموس ادواردو گالئانو
مشخصه مهم چه گوارا
انطباق گفتار و کردار او بوده است.
این بدان معنی است که سیاستمداران دیگر آنچه را که می گویند، نمی کنند.
فقط چه گوارا در این میان استثناء بوده است.
و دلیل اعدام او هم همین خصیصه استثنائی اش بوده است.
مگر هیتلر هرچه گفته است
نکرده است؟
مگر خمینی هر چه گفته است
نکرده است؟
مگر سید علی و خلخالی و آن و این هرچه گفته اند، نکرده اند؟

گفتن و کردن که هنر و شق القمر نیست.
این ادعای ادواردو گالئانو
نوعی عوامفریبی است
نوعی تحریف چند و چون چه گوارا ست.
چه گوارا بسان خسرو روزبه
معروف و محبوب خاص و عام است
ولی ناشناخته مانده است.
چون تحلیل نشده است.
  ایدئالیزه شده است.
میتولوژیزه شده است.

۶۷۶۱ 

سنگ سخنگو
ما در طول تاریخ یک سواری به آخوندها بدهکاریم.
به نظر وقت پیاده شدن شان فرا رسیده است.
حریف


سگ سخن جو
 
 
 این جمله به لحاظ انشایی معیوب است.

نه
کسروی از این خطاهای گرامری مرتکب می شود و نه طبری.
نویسنده این جمله اصلا فارسی بلد نیست.

ما در طول تاریخ یک سواری به آخوندها بدهکاریم.
یعنی
آخوندها در طول تاریخ نتوانسته اند سوارمان بشوند و باید بگذاریم که سوارمان شوند.
مگر اینکه منظور حریف از «سواری» همین ماشین های ضد گلوله آخرین سیستم باشد.
ضمنا
در حوزه های حزبی پس از پیروزی ارتجاع فئودالی ـ روحانی به اصطلاح اسلامی
کسی هوادار پیاده شدن اخوندها نبوده است.
آخوندها مورد حمایت حزب حواس پرت توده بوده اند و توده ای ها بهای گرانی برای این حمایت پرداخته اند.


۶۷۶۲ 

سنگ سخنگو
“وطن ویرانه”
ابوالقاسم لاهوتی

وطن ویرانه از یار است یا اغیار یا هر دو؟
مصیبت از مسلمان هاست یا کفار یا هر دو؟
همه داد وطن خواهی زنند، اما نمی دانم
وطن خواهی به گفتار است یا کردار یا هر دو؟
وطن را فتنه ی مسند نشینان داد بر دشمن
و یا این مردم بی دانش بازار یا هر دو؟
کمند بندگی بر گردن بیچارگان محکم
زبند سبحه شد یا رشته ی زنار یا هر دو؟
وکیل از خدمت ملت تغافل می کند عمدا
و یا باشد وزیر از مملکت بیزار یا هر دو؟
وکیلان و وزیرانند خائن، فاش می گویم!
اگر در زیر تیغم یا به روی دار یا هر دو
تو را روزی به کشتن می دهد ناچار، لاهوتی!
زبان راستگو یا طبع آتشبار یا هر دو

پایان


جواب این سؤالات لاهوتی از چه قرار است؟

۶۷۶۳ 

سنگ سخنگو
کسی که عاجز از کشف معایب همنوع و همبود و جامعه و جهان باشد
قادر به کشف معایب خویشتن خویش نخواهد بود و درجا خواهد زد و خواهد گندید.
انتقاد از خود با انتقاد اجتماعی رابطه دیالک تیکی دارد.
روشنگری یعنی دیالک تیک انتقاد از خود و انتقاد اجتماعی
که
بی آلترناتیو است.
مارکسیسم
تئوری انتقاد است و نه تئوری توجیه، ماستمالی، خودفریبی و عوامفریبی
درست به همین دلیل
علمی و انقلابی است
درست به همین دلیل رادیکال و ریشه گرا ست

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر