۱۴۰۰ خرداد ۱۹, چهارشنبه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۵۰۵)

  

میم حجری



۶۶۲۰

سنگ سخنگو

طرف همسایه اشون و تو کوچه میبینه ، بهش میگه چرا مراقب پسر جوونت نیستی ؟
میگه : ایتفاقی اوفتاده ؟
میگه : پسرت داره حشیش میکشه
میپرسه : حشیش چیه؟
میگه : همینها که میزنن میرن فضا
میگه : مطمئنی؟
میگه : آره والا با چشم خودم دیدم
میاد خونه پسرش و صدا میزنه
پسره میاد ، میپرسه : حشیش میکشی؟
میگه : نه بابا ، این حرفا چیه ، تهمت زدن به خودا.
میگه : خفه شو اولاغ ، تو فضا دیدنت

۶۶۲۱

سنگ سخنگو

جوک باد مجانی را
بعضی ها راجع به وزیری از وزرای ج. ا. نوشته اند و نه راجع به ۳ دختر کذایی.
 زنان ایران صدهزار بار با شعورتر از مذکراتند.


۶۶۲۲

سنگ سخنگو

 روشنفکر به چه معنی است؟

روشنفکر به کسی اطلاق می شود که نان خود را با کار فکری درمی آورد.
بنابرین
هر آخوندی روشنفکری است.
هر معلمی، هر شاعری، هر نویسنده ای، هر رمالی، هر مرثیه خوانی، هر دعانویسی روشنفکری است


۶۶۲۳

سنگ سخنگو

یانیس ریتوس

آنان که بر نیمکت چوبی در انتظارند
تهیدستان اند
مردم خودمان اند
نیرومندان اند
دهقانانند و پرولتران اند.

هر یک از واژه‌های آنان
جامی از شراب است
قرصی از نان سیاه است
درختی است در کنار صخره
پنجره‌ای‌ است گشاده بر آفتاب.

آنان مسیحان مایند،
قدیسان مایند
کفش‌های زمختشان
به
ارابه‌های بارشده با ذغال سنگ
ماننده‌ است.

دست‌های شان یقین است
دستهای کارساخته‌ی چرمگون،
دستهای سخت
دستهای پینه‌بسته
با ناخن‌های ساییده شده

آنان
با موهای سرکش
با شستی به پهنای تاریخ انسان
با کفی به پهنای پلی
بر فراز پرتگاه.

پایان


۶۶۲۴

سنگ سخنگو

کودکان بهتر است که تعریف مفاهیم را بیاموزند.
مادر و پدر
اوتوریته اند
و
اوتوریته یک مفهوم سوسیولوژیکی (جامعه شناسی)
است.
دیکتاتور
هم
اوتوریته است.
اوتوریته ها
به دو دسته طبقه بندی می شوند:

الف
اوتوریته های خیرخواه
مثل مادر، پدر، خواهر، برادر، روشنگران علمی و انقلابی، رهبران احزاب کمونیست مثل مارکس، انگلس، لنین، اولبریشت، هونکر، مارگوت، مریم فیروز ...

ب
اوتوریته های برخوردار و بهره کش
مثل اربابان برده دار، فئودال، روحانی، بورژوازی، شکنجه گران، بازجویان، جانیان

۶۶۲۵

سنگ سخنگو

قتل فجیع یک دختر جوان به دست نامزدش در سقز

سگ سخن جو

 

این مسئله باید تحلیل سوسیولوژیکی (جامعه شناسی) شود.
ضمنا
قتل ناموسی
سنتی دیرین
در جوامع فئودالی است.

۶۶۲۶

سنگ سخنگو

آره.
در ایران
احتمالا
روشنگری را با روشنفکری
عوضی گرفته اند.
روشنفکریت را
دشمنان روشنگری
یعنی
نمایندگان اگزیستانسیالیسم و فاشیسم و فوندامنتالیسم شیعی (جلال ال احمد و احمد شاملو و غیره) تبلیغ و مد کرده اند
و
ضمنا تحریف کرده اند.

۶۶۲۷

سنگ سخنگو

آره.
روشنفکریت یک قشر اجتماعی است.
یعنی هر طبقه اجتماعی
روشنفکران خاص خود را می پرورد.
روزبه
روشنفکر توده است.
خمینی و بروجردی و شریعتی و جلال آل احمد و غیره
روشنفکران فئودالیسم و بورژوازی سنتی ـ تجاری ـ بازاری اند.
آثار شریعتی را باید نقد کرد
شریعتی به نظر ما شیاد است.
عوامفریب است.

۶۶۲۸

سنگ سخنگو

تو اگر دغدغه ات مردم شام و یمن است
من دلم پیش غریبی است که نامش وطن است.
ساغر


سگ سخن جو

 

جهان وارونه به همین می گویند:
رسم دیرین
بر این
بود
که
شعرا
ساغر را موضوع شعر قرار دهند.
اکنون
تا چشم کار میکند
از
شعرا اثری نیست.
در نتیجه
ساغر
شاعر شده است.

اینها
بدترین دشمنان شام و یمن اند.
دوستی اینها
به دوستی خاله خرسه شباهت دارد.
برای پراندن مگسی از روی دوست خفته
سنگ سنگینی را بر می دارند و بر سرش می کوبند.
آدم دلش با دیدن وضع عراق و یمن و سوریه و لبنان و ایران
کباب می شود.

۶۶۲۹

سنگ سخنگو

اینشتین از نیویورک پا برهنه راه افتاده و به زیارت شهدای کربلا رفته است.

 سری هم به شیخ نصرالله زده است. 

مگر نشنیده اید؟

۶۶۳۰

سنگ سخنگو

آره. 

گرگ از جانوران ایدئال شوپنهاور معلم نیچه است. 

جامعه ایدئال او همبود گرگ ها بوده است.


۶۶۳۱

سنگ سخنگو

ممنون.
هماندیشی در هر مورد
به تنویر فقط جزئی از موضوع می پردازد.
کل موضوع در روند بی پایان هماندیشی گام به گام روشن می شود.
اگر همین هماندیشی راجع به روشنفکر ادامه یابد و پیگیری شود
این تصور شما پدید نمی آید.
مثال:
در همین هماندیشی با حریف دیگری ذکر شده:
روشنفکریت یک قشر اجتماعی است.
یعنی هر طبقه اجتماعی
روشنفکران خاص خود را می پرورد.
روزبه و سیامک و تیزابی و طبری
روشنفکران توده بوده اند.
ما هم سگان توده ایم.
خمینی و بروجردی و شریعتی و جلال آل احمد و غیره
روشنفکران فئودالیسم و بورژوازی سنتی ـ تجاری ـ بازاری اند.

۶۶۳۲

سنگ سخنگو

مبارزه طبقاتی تار و پود جامعه را در برمی گیرد.
همین هماندیشی های تصادفی فرمی از مبارزه طبقاتی اند.
هر اندیشه ای بیش و کم مهر طبقه اجتماعی معینی را بر پیشانی اش دارد
هر سخن
خنجری از سنگری است.

۶۶۳۳

سنگ سخنگو

هر سخنی
خنجری از سنگری است.
بر پیشانی هر نگرشی
مهر طبقاتی روشنی است.
اخوان ثالث
شعری از حریفی روسی
در تحقیر سگان و تجلیل گرگان
ترجمه کرده است.
شاملو هم در تحقیر سگان جلوی دکه قصابی
هارت و پورت کرده است.
فاشیسم سیایشگر گرگ و درندگان بدتر از گرگ بوده است.
مثال:
گرگ
برای پان ترکیسم (فاشیسم)
به همان سان ایدئال است
که
برای شوپنهاور و نیچه و شاملو و شرکاء ایدئآل است.
ما درون را بنگریم و حال را.
ما برون را ننگریم و قال را.


۶۶۳۴

سنگ سخنگو

کسی که افکار را فراموش می کند و به افراد می پردازد،
یا جزو جاهلان و غافلان است
و
یا عضو قبیله عوامفریبان.
در دیالک تیک افراد و افکار
تعیین کننده
افکار است
و نه افراد.
افراد هم فانی اند و هم متغیر.
تئوری نخبگان 

(تئوری ئی که افراد را تعیین کننده قلمداد می کند)
مهم ترین تئوری فاشیسم و فوندامنتالیسم و آنارشیسم و آوانتوریسم راست و چپ است

۶۶۳۵

سنگ سخنگو

زنان در جهان ای خردمند چیست؟
زنان
ستمکشان جهان به توان بی نهایت اند.
 پرولتاریای خانه و کارخانه اند.
بهشت برین
 بر پهنه زمین غمین
توسط همین پرولتاریای جهان تشکیل خواهد شد

۶۶۳۶

سنگ سخنگو

 
دموکراسی فئودالی و بورژوایی همین است:
انتقاد از خود اعضا و اجزاء طبقات حاکمه و هیئت های حاکمه
به مثابه انتقادات حنایی پسا عروسی
به
نیت عوامفریبی
و جلب جماعت به پای صندوق بی اعجاز رأی.


۶۶۳۷

سنگ سخنگو

"اگر طبقه حاکم
همراهی توده هارا ازدست داده
و
دیگر
"رهبر نیست"
و
فقط "حاکم" ودارنده نیروی قهریه است،
بدین معنا ست که توده های عظیم
خودرا از ایدئولوژی سنتی جدا کرده اند
و
دیگر به آنچه پیش از این باور داشتند
اعتقادی ندارند.
و
بحران درست دراین نهفته است
که
کهنه می میرد و نو نمیتواند زایش یابد
و
در
چنین پس زمینه ای
پدیده های بیمارگونه متعددی رخ مینماید"
(گرامشی
شکل گیری انسان)

 ۱
"اگر طبقه حاکم
همراهی توده هارا ازدست داده


سگ سخن جو

 

رابطه توده با طبقه حاکمه (طبقه حاکمه از هر نوع)
رابطه ای دیالک تیکی است.
یعنی رابطه ای مبتنی بر همزیستی و همستیزی (وحدت اضداد) است
حتی اگر توده به این دیالک تیک واقف نباشد و مفهوم طبقه حاکمه را اصلا نداند و هیئت حاکمه را یعنی مأمورین و نمایندگان منافع طبقه حاکمه را نماینده منافع خود بداند.
تبعیت توده از طبقه حاکمه
یا تبعیتی مبتنی بر توهم است
و
یا
تبعیتی مبتنی بر تحمیل و ترور و تظاهر.

۲
و
طبقه حاکمه
دیگر
"رهبر نیست"
و
فقط "حاکم" ودارنده نیروی قهریه است،


سگ سخن جو

 

در این صورت
وحدت توده با طبقه حاکمه سست گشته و یا حتی گسسته و تضاد فی مابین باقی مانده است.
یعنی دیالک تیک توده و طبقه حاکمه فروپاشیده است.
چون رابطه از وحدت و یا تضاد نمی تواند رابطه ای دیالک تیکی باشد.

۳
این
بدین معنا ست که توده های عظیم
خودرا از ایدئولوژی سنتی جدا کرده اند


سگ سخن جو

 

نه.
ایده ئولوژی
چیزی طبقاتی است.
توده همیشه ایده ئولوژی خاص خود را دارد.
حتی اگر به توهم و یا به تزویر و تظاهر
ایده ئولوژی طبقه حاکمه را ایده ئولوژی خود بپندارد.
یعنی به سلیقه خود تعبیر، تفسیر و یا تحریف کند.

ایده ئولوژی سنتی
مفهوم درست و دقیقی نیست.
فقط بیان ظاهر قضیه است.
مثلا مذهب به مثابه ایده ئولوژی طبقات مختلف جامعه
به لحاظ طبقاتی
شقه شقه می شود.
اسلام توده زحمتکش به ثمابه ایده ئولوژی
ضد اسلام اشراف فئودال و روحانیت و تجار به مثابه ایده ئولوژی است

وظیفه و تکلیف حزب توده
توهم زدایی از توده است.
اثبات تضاد دیالک تیکی آنتاگونیستی (آشتی ناپذیر) توده با طبقات حاکمه است.
وارونه سازی
دیالک تیک وارونه توده و طبقات حاکمه است:
ترساندن توده از خویشتن خویش است (مارکس)

۴
و
دیگر به آنچه پیش از این باور داشتند
اعتقادی ندارند.


سگ سخن جو

 

این تصور گرامشی هم راسیونالیستی و رئالیستی نیست.
توده در این صورت
تغییر ایده ئولوژی نمی دهد
بلکه
به شناخت تجربی طبقات حاکمه از سویی و به شناخت تجربی حزب توده از سوی دیگر
نایل می آید.
به خودشناسی و پیشاهنگ و نماینده و سگ و سرسپرده خود شناسی می رسد.

۵
و
بحران درست دراین نهفته است
که
کهنه می میرد و نو نمیتواند زایش یابد


سگ سخن جو

 

این تصور و تصویر گرامشی سطحی و ساده لوحانه و نادرست است.
مرگ کهنه و زایش نو
پدیده و روندی عینی است و نه ذهنی.
در حالیکه وداع از توهم وشناخت ماهیت طبقه حاکمه
پدیده ای ذهنی است.

۶
و
در
چنین پس زمینه ای
پدیده های بیمارگونه متعددی رخ مینماید"


سگ سخن جو

 

نه.
گسست توده از طبقات حاکمه و شناخت آنها
دو آلترناتیو دارد:

الف
سرگردانی و نومیدی در صورت فقدان حزب توده

ب
ایمان به حزب توده و حمله بر طبقات حاکمه و انقلاب رهایی بخش اجتماعی

بلشویک ها در اقدام انقلابی ناکام اول (۱۹۰۷؟) به همین دلیل همراه توده بوده اند تا حقیقت مارکسیسم را
به رخ توده کشند و توده را از رفتن به دنبال نخود سیاه تزار هشدار دهند.

۶۶۳۸

سنگ سخنگو

شاملو چندین کتاب و آثار فاخر ادبی و شعری دارد.
بدون شک یکی از شاعران و فرهیختگان خاورمیانه است،
نام او شایسته حرمت و ادب است.
چرا که بادبیات و فرهنگ این کشور خدمت شایانی نموده است.
حریف


سگ سخن جو

 

اگر کسی نداند که این واکنش حریف به چه کنش همنوع او ست
خیال خواهد کرد که کسی
شاملو را تحقیر کرده و یا نسبت به او بی ادبی کرده و منکر هنر و اثار هنری و ادیی او شده است.

ما تا دیر نشده باید هماندیشی علمی و منطقی و عقلی را تمرین کنیم.
یعنی
قبل از ابراز نظر
نظر مورد نظر را ذکر کنیم.
در غیر این صورت
هماندیشی تخریب می شود و روشنگری تخطئه.
ضمنا
بحث از موضوع خارج می شود و به پرت و پلا تبدیل می شود.
سؤال از دیرباز این است که چرا همنوعان ما
اعتنایی به اندیشه مطروحه ندارند و به صحرای کربلا می زنند؟
اگر کسی جوابی به این سؤال داشته باشد
قابل قدردانی خواهد بود.


۶۶۳۹

سنگ سخنگو

فکر نمی کنم بجز تا حدودی در مورد کسرایی ، در بقیه موارد اختلاف نظر جدی با هم داشته باشیم.
البته این تصور منه
کمان


سگ سخن جو

 

 بحث بر سر وحدت و اختلاف نظر کمان با سگان که نیست.
بحث بر سر تحلیل کمان از شعرا ست.
تحلیل چیزی
یعنی توجه جدی به عینیت و واقعیت آن چیز 

و نه موضعگیری سوبژکتیو نسبت به آن چیز
مثال:
سیب چیست؟
برای پاسخ دادن به این پرسش
باید
بی اعتنا به علایق و سلایق خود و همنوع خود
خود سیب بررسی شود.
چون محتوای سیب در خود سیب است و نه در این و آن.


۶۶۴۰

سنگ سخنگو

انما اولادکم فتنه.
عدو لکم.
توله های تان اسباب آزمایش شما هستند.
دشمنان شما هستند.

کریم.
ما اگر جای دختر زباله جمع کن بودیم
به عوض تظاهرات توخالی جهانی ـ مجازی و حیف و میل دسترنج پدر با خرید گوشی و مخلفات و اتلاف اوقات گرانبها
طرز و طریق دیگری برای درآوردن قوت لایموت پیدا می کردیم
مثلا
فوت و فن مرغداری می آموختیم

 ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر