تحلیلی
از
شین میم شین
آرش کمانگیر
گاهگاهی
زیر سقف این سفالین بام های مه گرفته
قصه های درهم غم را ز نم نم های باران ها شنیدن
بی تکانگهواره رنگین کمان را
در کنار بام دیدن
یا شب برفی
پیش آتش ها نشستن
دل به رؤیاهای دامنگیر و گرم شعله بستن
· معنی تحت اللفظی:
· از دیگر زیبائی های زندگی، اولا نیوشیدن قصه های درهم غم از قطرات باران است که بر بام های سفالین خانه ها می بارند.
· ثانیا تماشای گهواره ثابت رنگین کمان در کنار بام خانه ها ست.
· ثالثا پیش آتش ها نشستن و به رؤیاهای دامنگستر و گرم شعله ها دل بستن است.
۱
· سیاوش در این بند شعر، زیبائی های مربوط به پدیده های طبیعی از قبیل باران و رنگین کمان و آتش را برمی شمارد و تأثیرات استه تیکی ـ روحی ـ روانی ناشی از آنها را تصور و تصویر می کند.
۲
· می توان گفت که سیاوش عالی ترین دیالک تیک هستی را، یعنی دیالک تیک ماده و روح را به شکل دیالک تیک طبیعت و جامعه و سپس به شکل دیالک تیک باران و رنگین کمان و آتش و انسان بسط و تعمیم می دهد و بدون اتلاف حتی حرفی از نقش تعیین کننده ماده (طبیعت، باران، رنگین کمان و آتش) پرده بر می دارد.
· چرا و به چه دلیل ما به این نتیجه می رسیم؟
۳
گاهگاهی
زیر سقف این سفالین بام های مه گرفته
قصه های درهم غم را ز نم نم های باران ها شنیدن
بی تکانگهواره رنگین کمان را
در کنار بام دیدن
یا شب برفی
پیش آتش ها نشستن
دل به رؤیاهای دامنگیر و گرم شعله بستن
· به این دلیل که در قاموس سیاوش به مثابه حکیمشاعری ماتریالیست، منشاء پدیده های روحی از قبیل زیبائی های سمعی، بصری و فکری، در فرم قصه و ترانه و موسیقی و رنگ و رؤیا، پدیده های مادی در فرم باران و رنگین کمان و شعله های آتش است.
· به قول مارکس، روح همیشه سایه ماده را بالای سر خود دارد.
· سؤال اما این است که چرا سیاوش از واژه «گاهگاهی» استفاده می کند؟
۴
گاهگاهی
· دلیل سیاوش احتمالا بی آنکه خود بداند، این است که لذت بردن از همه این زیبائی های طبیعی در مواقع استراحت صورت می گیرد و نه در روند تلاش و تقلا و کار.
· در قاموس سیاوش اما در دیالک تیک حرکت و سکون، نقش تعیین کننده از آن حرکت است.
· تفاوت و تضاد سیاوش با هنرمندان فئودالی همین جا نیز نمودار می گردد:
· در فلسفه سیاوش، حرکت مطلق است و سکون نسبی.
· سوبژکت اجتماعی مورد نظر سیاوش فقط گاهگاهی از کار و تلاش دست برمی دارد تا استراحت کند و انرژی لازم برای تداوم تولید مادی و فکری را در جسم و جان خویش پدید آورد.
۵
زیر سقف این سفالین بام های مه گرفته
قصه های درهم غم را ز نم نم های باران ها شنیدن
· در این بند شعر، عناصر طبیعی، هیئت انسانی و اجتماعی به خود می گیرند:
· قطرات باران به نقال قصه های درهم غم استحاله می یابند و سقف سفالین بام خانه ها به پل پیوند میان باران و انسان بدل می شود.
· بدین ترفند دیالک تیک سوبژکت ـ وسیله ـ اوبژکت به شکل باران ـ سقف بام خانه ها ـ انسان بسط و تعمیم می یابد.
۶
بی تکانگهواره رنگین کمان را
در کنار بام دیدن
· رنگین کمان در این بند شعر به گهواره ثابت و بی حرکت تشبیه می شود.
· تصور و تصویر بدیعی است که احتمالا زاده تخیل خاص سیاوش است.
۷
یا شب برفی
پیش آتش ها نشستن
دل به رؤیاهای دامنگیر و گرم شعله بستن
· سیاوش در این بند شعر، روند روحی و روانی ناشی از گرمای جانبخش آتش را تصور می کند و تبیین می دارد:
· سوبژکت گریخته از سرمای برف و تن سپرده به گرمای آتش کرسی و یا اجاق، همیشه غرق رؤیا و تخیل می شود.
· هاشم رضی در اثری که راجع به ادیان آسمانی ترجمه و یا تألیف کرده، فصلی را به بررسی نقش عوامل آب و هوائی در تشکیل تصورات مذهبی اختصاص داده است.
· بی دلیل نیست که همه پیامبران ادیان بزرگ آسمانی از منطقه گرمسیر خاور نزدیک برخاسته اند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر