تحلیلی
از
شین میم شین
آرش کمانگیر
۶
چشم انداز بیابان های خشک و تشنه را دیدن
جرعه هایی از سبوی تازه آب پاک نوشیدن
· همین بیت شعر، تأییدی بر حدس ما ست:
· پس از کار است که محیط زیست در نگاه سوبژکت، رنگ و محتوا و معنای دیگری به خود می گیرد و به طرز به کلی دیگر و به مراتب ژرفتری استنباط، احساس و ادراک می شود و جرعه های آب تازه از سبوئی، جسم و روح آدمی را در ژرف ترین دریای لذت شناور می سازد.
۷
گوسفندان را سحرگاهان به سوی کوه راندن
همنفس با بلبلان کوهی آواره، خواندن
در تله افتاده آهوبچگان را شیر دادن
نیمروز خستگی را در پناه دره ماندن
· معنی تحت اللفظی:
· هر روز صبح گوسفندان را به چرا بردن
· همصدا با بلبلان کوهی آواره خواندن
· به آهو بچگان در تله افتاده شیر دادن
· در خستگی نیمروز در پناه دره استراحت کردن
· سیاوش پس از تأکید بر اهمیت کار به طور کلی و بالاعم، به توضیح مشخص و بالاخص کار می پردازد تا مسئله را برای خواننده و شنونده قابل تصور و تجسم ذهنی سازد و به طرز تصویرمندی تفهیم کند:
۱
گوسفندان را سحرگاهان به سوی کوه راندن
· یکی از فرم های کار و به عبارت دقیقتر، تولید اجتماعی، دامپروری است:
· دامپروری یکی از مدارج تعالی بشری در مسیر ترقی و توسعه اجتماعی بوده است.
· دامپروری فرم دیگری از برقراری وحدت میان طبیعت دوم (انسان، جامعه، همبود) با طبیعت اول (جانوران) است:
· انسان به پرورش و توسعه و تکثیر انواع دیگر جانوران کمر بر می بندد تا ضمن حفظ و توسعه و تحکیم نوع خویش به حفظ و توسعه و تحکیم انواع دیگر از موجودات طبیعی کمک کند:
· بدین طریق، دیالک تیک تولید و مصرف به کار می افتد و گام به گام توسعه می یابد.
۲
· درست است که بنی بشر برای نجات خود و همبود خود از گرسنگی و مرگ به توسعه و تکثیر انواع مختلف نباتات و جانوران همت می گمارد، ولی همزمان به توسعه و تحکیم انواع دیگر از موجودات زنده کمک می کند.
· چه بسا نباتات و جانورانی که به دلیل فقدان همین وحدت با بنی بشر نسل شان برای همیشه بر افتاده است.
· اگر انسان گندم را ـ به عنوان مثال ـ برای تغذیه مستمر خویش کشف نکرده بود، امروزه از صدها نوع گندم خبری نبود.
· دیالک تیک جامعه و طبیعت هم خادم رشد و توسعه جامعه بشری است و هم خادم توسعه و تکامل انواع در طبیعت مادر است.
۳
همنفس با بلبلان کوهی آواره، خواندن
· کار اما زادگاه طبیعی زبان و تفکر و استه تیک و هنر است.
· به همین دلیل، روند کار با شعر و ترانه و آواز همراه و همبستر می شود و سیاوش به این حقیقت امر وقوف کامل دارد.
· به قول سیاوش، دامپرور همنفس با بلبلان کوهی آواره می خواند.
· می توان گفت که در روند کار، دیالک تیک طبیعت و جامعه به شکل دیالک تیک شبان و بلبل بسط و تعمیم می یابد.
۴
در تله افتاده آهوبچگان را شیر دادن
· وحدت با طبیعت در قاموس سیاوش اما نه وحدتی مکانیکی و مرده، بلکه وحدتی دیالک تیکی است که در فرم همبستگی و عشق متقابل تجلی می یابد:
· جامعه با طبیعت، انسان با بره و بز و گوساله و بلبل و آهو رابطه دوستی و همبستگی برقرار می کند و بسان همنوع خود آهوبچه اسیر در تله را شیر می دهد تا از گرسنگی و تشنگی نمیرد.
· این رابطه دیالک تیکی رابطه ای اصیل و نیرومند است:
· مادری که گوساله اش در خیابان ده زیر ماشین رفت هبود و کشته شده بود، به همان تلخی در سوگ گوساله می گریست که در سوگ فرزند خود گریسته بود.
· ناتورالیسم همین است.
۵
· بدین طریق دیالک تیک تلخ و دردناکی میان طبیعت اول و طبیعت دوم (انسان، جامعه) برقرار می شود:
· انسان برای بقای نوع خویش به ناگزیر دشنه بر حلقوم خویشاوند طبیعی خویش می نهد، ولی در عین حال به دلیل همین رابطه دیالک تیکی به حفط و توسعه انواع موجودات طبیعی دیگر کمک می کند:
· داد و ستدی بسیار مفید برای هر دو طرف:
· آمیزه شگرفی از اندوه و عشق
۶
نیمروز خستگی را در پناه دره ماندن
· سیاوش حکیمی دیالک تیکی اندیش است:
· به همین دلیل در شعر او، کار در فرم های مادی و فکری با استراحت همراه و همبستر می شود:
· بدین طریق، دیالک تیک حرکت و سکون به شکل دیالک تیک کار و استراحت بسط و تعمیم می یابد.
· بدون استراحت، موجود زنده نمی تواند به تجدید انرژی جسمی و روحی و روانی نایل آید و بتواند به کار جسمی و روحی و فکری ادامه دهد.
· از دیالک تیک حرکت و سکون (تلاش و استراحت) گریز و گزیری امکان پذیر نیست.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر