۱۴۰۰ تیر ۴, جمعه

سیری در شعری از سیاوش کسرایی تحت عنوان «آرش کمانگیر» (۱۳)

 Siyavash Kasraei.jpg

 

تحلیلی

از

شین میم شین

 

آرش کمانگیر

(شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۳۷)
 

۶

چشم انداز بیابان های خشک و تشنه را دیدن

جرعه هایی از سبوی تازه آب پاک نوشیدن

 

·    همین بیت شعر، تأییدی بر حدس ما ست:

·    پس از کار است که محیط زیست در نگاه سوبژکت، رنگ و محتوا و معنای دیگری به خود می گیرد و به طرز به کلی دیگر و به مراتب ژرفتری استنباط،  احساس و ادراک می شود و جرعه های آب تازه از سبوئی، جسم و روح آدمی را در ژرف ترین دریای لذت شناور می سازد.

 

۷

گوسفندان را سحرگاهان به سوی کوه راندن

همنفس با بلبلان کوهی آواره، خواندن

در تله افتاده آهوبچگان را شیر دادن

نیمروز خستگی را در پناه دره ماندن

 

·    معنی تحت اللفظی:

·    هر روز صبح گوسفندان را به چرا بردن

·    همصدا با بلبلان کوهی آواره خواندن

·    به آهو بچگان در تله افتاده شیر دادن

·    در خستگی نیمروز در پناه دره استراحت کردن

 

·    سیاوش پس از تأکید بر اهمیت کار به طور کلی و بالاعم، به توضیح مشخص و بالاخص کار می پردازد تا مسئله را برای خواننده و شنونده قابل تصور و تجسم ذهنی سازد و به طرز تصویرمندی تفهیم کند:

 

۱

گوسفندان را سحرگاهان به سوی کوه راندن

 

·    یکی از فرم های کار و به عبارت دقیقتر، تولید اجتماعی، دامپروری است:

·    دامپروری یکی از مدارج تعالی بشری در مسیر ترقی و توسعه اجتماعی بوده است.

·    دامپروری فرم دیگری از برقراری وحدت میان طبیعت دوم (انسان، جامعه، همبود) با طبیعت اول (جانوران) است:

·    انسان به پرورش و توسعه و تکثیر انواع دیگر جانوران کمر بر می بندد تا ضمن حفظ و توسعه و تحکیم نوع خویش به حفظ و توسعه و تحکیم انواع دیگر از موجودات طبیعی کمک کند:

·    بدین طریق، دیالک تیک تولید و مصرف به کار می افتد و گام به گام توسعه می یابد.

 

۲

·    درست است که بنی بشر برای نجات خود و همبود خود از گرسنگی و مرگ به توسعه و تکثیر انواع مختلف نباتات و جانوران همت می گمارد، ولی همزمان به توسعه و تحکیم انواع دیگر از موجودات زنده کمک می کند.

·    چه بسا نباتات و جانورانی که به دلیل فقدان همین وحدت با بنی بشر نسل شان برای همیشه بر افتاده است.

·    اگر انسان گندم را ـ به عنوان مثال ـ برای تغذیه مستمر خویش کشف نکرده بود، امروزه از صدها نوع گندم خبری نبود.

 

·    دیالک تیک جامعه و طبیعت هم خادم رشد و توسعه جامعه بشری است و هم خادم توسعه و تکامل انواع در طبیعت مادر است.

 

۳

همنفس با بلبلان کوهی آواره، خواندن

 

·    کار اما زادگاه طبیعی زبان و تفکر و استه تیک و هنر است.

·    به همین دلیل، روند کار با شعر و ترانه و آواز همراه و همبستر می شود و سیاوش به این حقیقت امر وقوف کامل دارد.

·    به قول سیاوش، دامپرور همنفس با بلبلان کوهی آواره می خواند.

·    می توان گفت که در روند کار، دیالک تیک طبیعت و جامعه به شکل دیالک تیک شبان و بلبل بسط و تعمیم می یابد.

 

۴

در تله افتاده آهوبچگان را شیر دادن

 

·    وحدت با طبیعت در قاموس سیاوش اما نه وحدتی مکانیکی و مرده، بلکه وحدتی دیالک تیکی است که در فرم همبستگی و عشق متقابل تجلی می یابد:

·    جامعه با طبیعت، انسان با بره و بز و گوساله و بلبل و آهو رابطه دوستی و همبستگی برقرار می کند و بسان همنوع خود آهوبچه اسیر در تله را شیر می دهد تا از گرسنگی و تشنگی نمیرد.

·    این رابطه دیالک تیکی رابطه ای اصیل و نیرومند است:

·    مادری که گوساله اش در خیابان ده زیر ماشین رفت هبود و کشته شده بود، به همان تلخی در سوگ گوساله می گریست که در سوگ فرزند خود گریسته بود.

·    ناتورالیسم همین است.

 

۵

·    بدین طریق دیالک تیک تلخ و دردناکی میان طبیعت اول و طبیعت دوم (انسان، جامعه) برقرار می شود:

·    انسان برای بقای نوع خویش به ناگزیر دشنه بر حلقوم خویشاوند طبیعی خویش می نهد، ولی در عین حال به دلیل همین رابطه دیالک تیکی به حفط و توسعه انواع موجودات طبیعی دیگر کمک می کند:

·    داد و ستدی بسیار مفید برای هر دو طرف:

·    آمیزه شگرفی از اندوه و عشق 

 

۶

نیمروز خستگی را در پناه دره ماندن

 

·    سیاوش حکیمی دیالک تیکی اندیش است:

·    به همین دلیل در شعر او، کار در فرم های مادی و فکری با استراحت همراه و همبستر می شود:

·    بدین طریق، دیالک تیک حرکت و سکون به شکل دیالک تیک کار و استراحت بسط و تعمیم می یابد.

·    بدون استراحت، موجود زنده نمی تواند به تجدید انرژی جسمی و روحی و روانی نایل آید و بتواند به کار جسمی و روحی و فکری ادامه دهد.

·    از دیالک تیک حرکت و سکون (تلاش و استراحت) گریز و گزیری امکان پذیر نیست.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر