تحلیلی
از
یدالله سلطانپور
فصل اول
بحران مفهومی و مفاهیم بحرانی
ادامه
سؤال این بود
که
دلیل اعتباریابی و عمومیت یابی وسیع و عمیق این مفاهیم تهوع آور لومپنی
و
کسب محبوبیت عملی آنها در بین زنان جن ـ قوری
چیست؟
طبقه حاکمه انگل
خواه بورژوازی واپسین و خواه اشرافیت فئودال و روحانی واپسین
مظاهر ارتجاع محض اند.
برای اینکه به لحاظ تاریخی به آخر خط رسیده اند و باید پیاده شوند و رهسپار گور تاریخی خویش گردند.
به همین دلیل
دیگر خواهان پیشرفت اجتماعی نیستند.
یعنی ارتجاعی اند.
این تمایلات عمیقا ارتجاعی
در فاشیسم و فوندامنتالیسم
به وضوح نمودار می گردند.
فوندامنتالیسم
همشیره فاشیسم است
و
شعارش بر گشت به ماضی بر باد رفته و از یاد رفته است.
برگشت به عصر کوروش کبیر
برگشت به صدر اسلام
و
غیره
برگشت به ماضی اما امکان پذیر نیست.
چون چرخ تاریخ به عقب نمی چرخد.
تاریخ
فقط می تواند رو به تکامل و تعالی رود.
سران جن ـ قوری
مجبور به اجرای وصایای انقلاب بورژوایی مغلوب سفید گشته اند.
جن ـ قوری اسلامی
اکنون
علیرغم دمیدن مستمر بر شیپور بر گشت به صدر اسلام
کاپیتالیستی تر از زمان شاه است.
حتی کودکان مردم را به کالا تبدیل می کند و می فروشد تا خرمن دلار درو کند.
دلیل ترقی و تعالی و پیشرفت پیگیر تاریخ
رشد بی امان نیروهای مولده است:
رشد علم و فن و دانش تجربی و ابزارهای کار و وسایل تلوید و فوت و فن تهیه و استخراج مواد خام و غیره
است.
طبقه حاکمه انگل
در مقیاس جهانی
مجبور به تمکین بر توسعه نیروهای مولده است.
توسعه نیروهای مولده
اما
به
انفجار مناسبات تولیدی حاکم منجر می شود
و
انقلاب اجتماعی را الزامی می سازد.
طبقه حاکمه
از این رو
در
مخمصه و بن بست گیر کرده است.
اگرچه چرخ تاریخ به عقب نمی چرخد،
ولی
این به معنی تخریب چرخ تاریخ به طور کلی نیست.
طبقه حاکمه انگل
می تواند
اگر عرصه را تنگ ببیند،
جامعه را با توسل به تسلیحات امحای همگانی و کلکتیو (هسته ای و شیمیایی و میکروبیولوژیکی و غیره)
به اسفل السافلین برگرداند.
خرافه های مربوط به پایان جهان، ظهور امام زمان و غیره
انعکاس همین بن بست تاریخی و طبقاتی طبقات حاکمه انگل اند.
طبقات حاکمه انگل
اما
برای حفظ امتیازات خود و پرهیز از انقلاب اجتماعی و یا سقوط مطلق به قهقرا
به
تخریب عقلی و اخلاقی اعضای جامعه
کمر بسته است.
یعنی خر پروری، خردستیزی و اخلاق ستیزی
را
بر پرچم سیاه خود نگاشته است.
ادامه دارد.
موضوع قابل تاملی است.
پاسخحذفاما در تحلیل،
زدی به صحرای کربلا. به ریشه ها
اشاره داشتید
اما گزاره ها بی ربط بودند.
هرچیزی که در این رابطه وجود داره، برمی گردد
به قول مارکس « ایدئولوژی حاکم در هر جامعه ای،
ایدئولوژی طبقه حاکم همان جامعه است. »