میم حجری
۸۱۱
سنگ سخنگو
“I hate to hear you talk about all women as if they were fine ladies instead of rational creatures.
None of us want to be in calm waters all our lives.”
سگ سخن جو
من منزجر از آنم که تو زنان را نازنین می دانی
و
نه
خردگرا.
هیچ زنی
دلش نمی خواهد که مادام العمر ساکن آب های ساکن باشد.
۸۱۲
سنگ سخنگو
سالهاست داری از خودت انتقاد میکنی و فایده نداشته.
سعی کن خودت رو قبول کنی و ببینی چی میش
سگ سخن جو
کسی که این اندرز را می دهد
اصلا
نمی داند که انتقاد چیست.
انتقاد
دیالک تیکی از انتقاد از خود و انتقاد اجتماعی
است.
انتقاد از خود
خواه و ناخوه
با
انتقاد از جامعه و همنوع خود
توأم است.
انتقاد
مغز عشق است.
منتقدان
عاشق ترین عاشقان اند.
سرسخت ترین منتقدان هر کس
ننه و بابای او ست
که
در
عشق شان به فرزند
تردیدی نیست.
۸۱۳
سنگ سخنگو
لاشی کسیه ک ؛ ماه داره اما دنبال ستاره هاست
سگ سخن جو
دختران شیراز
خیال می کنند که ماه عظیم تر و عزیزتر از ستاره است؟
در مدارس شیراز چه می گذرد؟
درس هم می دهند و یا حدیث می آورند و هارت و پورت می کنند؟
۸۱۴
سنگ سخنگو
یه مرحله از زندگی هست که یه مدت طولانی دلت نمیخواد وارد رابطه بشی.
نه اینکه دورت آدم نباشه یا کسی نخوادت، نه اینکه وقتت پُر باشه.
کلا نیاز به وجود هیچکس تو زندگیت نداری، هیچ تمایلی، هیچ حس منحصربفرد و خاصی به هیچ آدمی نداری که جذبت کنه.
این دوره اسمش «خودشناسیه».
سگ سخن جو
خودشناسی
فقط در دیالک تیک خودشناسی و جامعه شناسی امکان پذیر است
جامعه شناسی هم به همین سان.
شناخت
نتیجه کلنجار با خویشتن و یا با همنوع و یا با هر چیز دیگر است.
برای شناخت مثلا درختی
باید مثلا تبر برداری و بر تنه اش بکوبی
تا
ببینی کرم زده و پوک است
خشک است
تر و تازه و شاداب است
۸۱۵
سنگ سخنگو
آرام شدهام
مثل درختی در پاییز
وقتی تمام برگهایش را
باد برده باشد
رضا کاظمی
سگ سخن جو
آره.
برگ ریختن درختان در فصل خزان
بسان لخت شدن آدمیان
جهت رفتن به خواب است.
در زمستان
کارخانه تولیدی درختان تعطیل می شود.
جذب و دفع مواد
قطع می شود.
اگر کسی دلیلش را بداند
جایزه دارد.
۸۱۶
سنگ سخنگو
کدوم دولت امریکار طرفدار دولت اسراییل نبوده؟!
سگ سخن جو
همه انسان های شریف و زحمتکش باید طرفدار خلق یهود باشند.
ستمی که بر این خلق رفته و می رود
بی سابقه بوده و است.
انتی سیمیتیسم
نشانه فاشیسم و فوندامنتالیسم است
۸۱۷
سنگ سخنگو
میدانستم که نمیرسم
امّا رفتم،
تمامِ شب،
تمامِ روز..
هوشنگ گلشیری
سگ سخن جو
برو
مشد هوشنگ خرشیری
حتی خر حاضر به چنین رفتنی نمی شود.
۸۱۸
سنگ سخنگو
چنان به روز جزا خسته بودم از شب هجران
که التفات نکردم به هیچ گونه عذابی.
فروغی بسطامی
سگ سخن جو
معنی تحت اللفظی:
از بس در آتش دوری از یار سوخته بودم،
به عذاب روز جزا
اعتنایی حتی نکردم.
شاهکار
۸۱۹
سنگ سخنگو
غلام دولت آنم که پایبند یکیست!
سگ سخن جو
غلام همت آن باش
که روی پای خودش باشد
یعنی
پایبند کسی نباشد.
یعنی جویای حقیقت و سرسپرده حقیقت باشد
۸۲۰
سنگ سخنگو
تو زشت نیستی،
آدمای دورت بلد نیستن قشنگیاتو ببینن.
سگ سخن جو
این سخن کنجد
هم
قابل تحسین است و هم قابل تحلیل
چون
حاوی یک عالمه معنا ست.
سعی کن معانی متنوع آن را تحلیل و تصریح کنی.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر