۱۳۹۹ آبان ۲۶, دوشنبه

خود آموز خود اندیشی (۳۳۳)

 

شین میم شین

نه 

اندیشه مادرزاد وجود دارد

و

نه

اندیشیدن مادر زادی.

 

اندیشیدن

را

باید مثل هرعلم،

در روندی دشوار فراگرفت.

 

شیخ سعدی

(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)

حکایت یازدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»،  ص ۳۳)

۱

به است از دد، انسان صاحبخرد

نه انسان، که در مردم افتد چو دد.

 

معنی تحت اللفظی:

انسانی

بهتر از دد است، که خردمند است

و

نه

انسانی که بسان دد به جان مردم می افتد.

 

سعدی در این بیت شعر، دیالک تیک سود و زیان را به کلی کنار می گذارد، جامه (۱) از تن به در می کند و در هیئت خردگرا (راسیونالیسم) وارد صحنه بحث می شود و محک و معیار جدیدی به نام «خرد» را به خدمت می گیرد.

 

جواب

 

سعدی در این بیت شعر، دیالک تیک سود و زیان را به کلی کنار می گذارد، جامه (پراگماتیسم) از تن به در می کند و در هیئت خردگرا (راسیونالیسم) وارد صحنه بحث می شود و محک و معیار جدیدی به نام «خرد» را به خدمت می گیرد.

 

انسان تنها و تنها به شرط خردمندی می تواند از جانوران برتر شمرده شود.

 

تفاوت میان خرد در فلسفه سعدی و در فلسفه کاتولیسیسم با خرد در فلسفه روشنگری از زمین تا آسمان است.

 

آندو فقط فرم (واژه) یکسان دارند، ولی محتوای متضاد.

 

خرد در فلسفه سعدی و در فلسفه کاتولیسیسم

خردی سر به راه و مطیع و خردستیز است

و

سودائی جز تمکین به مشیت خدا و سایه های خدا

در سر ندارد.

 

خرد فلسفه روشنگری،

اما

 بر عکس،

خردی یاغی است،

خردی خودمختار و تا مغز استخوان هومانیست است.

 

خرد فلسفه روشنگری آنتی تز مشیت الهی و هر مشیتی از این دست است.

 

خرد فلسفه روشنگری محک و معیار حقیقت هر (۲) است.

 

جواب

 

خرد فلسفه روشنگری محک و معیار حقیقت هر (حکم) است.

 

خرد فلسفه روشنگری نافی و منکر همه دگمها و جزم ها و خرافه ها ست.

 

سعدی اینجا ـ علیرغم همه اینها ـ از حافظ متمایز می شود.

 

سعدی خردگرائی سرسخت است و چه بسا همین خرد باعث و بانی ورشکستگی تئوریکی او می شود.

 

کسی که خرد را دور بیندازد، دیگر نیازی به تئوری ندارد، دیگر لزومی به توضیح پدیده های طبیعی و اجتماعی نمی بیند، تا به سبب وابستگی طبقاتی به فئودالیسم و دربار، دچار تناقض شود و مرتب به تصحیح و تغییر تئوری های خود مجبور گردد.

 

حافظ،

به احتمال قوی،

از این رو ست که خرد را بی پروا پایمال می سازد

 و

سرسختانه به دفاع از خردستیزی (ایراسیونالیسم) برمی خیزد و به تبلیغ همه جانبه آن همت می گمارد:

 

ز باده هیچت اگر نیست، این نه بس، که تو را

دمی ز وسوسه عقل بی خبر دارد؟

 

معنی تحت اللفظی:

اگر شراب هیچ فایده ای هم نداشته باشد،

فرد را از وسوسه عقل برحذر می دارد.

 

حافظ

در این بیت غزل، به تحقیر لومپن مآبانه (۳)  می پردازد.

 

جواب

 

حافظ

در این بیت غزل، به تحقیر لومپن مآبانه (عقل)  می پردازد.

 

حافظ  به خرد صفتی را نسبت می دهد، که عقلا به غریزه (نفس اماره) نسبت می دهند،

 صفت «وسوسه» را.

 

حریم عشق را درگه، بسی بالاتر از عقل است

کسی آن آستان بوسد، که جان در آستین دارد.

 

معنی تحت اللفظی:

درگاه عمارت عشق

گرامی تر از درگاه عمارت عقل است.

برای بوسیدن درگاه عمارت عشق

باید از جان گذشت.

 

حافظ در این بیت غزل، عشق را برتر از عقل قلمداد می کند.

 

دلیل حافظ

  دلیل سوبژکتتیوی است.

 

کسی می تواند به حریم عشق برسد که فدایی عشق و جانباز داوطلب باشد.

 

همین طرز استدلال حافظ است

که

توسط باندهای تروریستی وطنی فدایی و مجاهد و دیمدام و لیملام به خدمت گرفته شده و مؤثر افتاده است.

بدین طریق

جای حقیقت

را

شهامت و شجاعت و مقاومت و پیکار فرمال می گیرد.

 

جانبازی داوطلبانه فقط در صورت (۴) می تواند صورت گیرد.

 

جواب

 

جانبازی داوطلبانه فقط در صورت جنون می تواند صورت گیرد.

 

چون تنها جنون است که عقل را به کلی از میدان به در می راند و حود بر تخت می نشیند.

 

در فلسفه حافظ فرقی میان عاشق و (۵)  دیده نمی شود.

 

جواب

 

در فلسفه حافظ فرقی میان عاشق و مجنون (دیوانه) دیده نمی شود.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر