شین میم شین
نه
اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه
اندیشیدن مادر زادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.
شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
حکایت یازدهم
۱
به است از دد، انسان صاحبخرد
نه انسان، که در مردم افتد چو دد.
معنی تحت اللفظی:
انسانی
بهتر از دد است، که خردمند است
و
نه
انسانی که بسان دد به جام مردم می افتد.
حافظ
ورای طاعت دیوانگان، ز ما مطلب
که شیخ مذهب ما عاقلی گنه دانست.
معنی تحت اللفظی:
از ما فراتر از اطاعت مجانین، انتظاری نداشته باش.
برای اینکه شیخ ما، خردگرایی را معصیت می داند.
حافظ در این بیت غزل، حتی عاقلی را گناه می داند و دیوانگی و جنون را می ستاید.
وفور واژه «می» به مثابه مرکزی ترین (۱) و ستایش بی پایان از آن،
به دلیل خردستیزی حافظ بوده است.
جواب
وفور واژه «می» به مثابه مرکزی ترین (مفهوم) و ستایش بی پایان از آن،
به دلیل خردستیزی حافظ بوده است.
می
خانه فهم و هوش و عقل را به اتش می کشد و انسان را از خود بیهوش می سازد.
علاقه مفرط فریدریش نیچه، فیلسوف کج و کوله فاشیسم به حافظ
ضمنا
به
دلیل خردستیزی او ست.
نیچه
مؤسس خردستیزی است.
حافظ
خرقه زهد مرا، آب خرابات ببرد
خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت.
معنی تحت اللفظی:
می
هم زهد مرا و هم خانه عقل مرا نابود ساخت.
حافظ در این بیت، از نقش می (آب خرابات و آتش میخانه) در تخریب خانه زهد و عقل سخن می گوید.
ستایش مستمر حافظ از می
ترفند و طریقی برای تبلیغ خردستیزی است.
حافظ
ای که از دفتر عقل، آیت عشق آموزی
ترسم، این نکته به تحقیق ندانی دانست.
معنی تحت اللفظی:
کسی که با استفاده از عقل سودای درک عشق را در سر بپرورد، موفق نخواهد شد.
حافظ در این بیت غزل، توضیح عشق ببرکت عقل و علم را غیرممکن اعلام می کند و به دفاع از (۲ و ۳) برمی خیزد.
جواب
حافظ در این بیت، توضیح عشق ببرکت عقل و علم را غیرممکن اعلام می کند و به دفاع از (خردستیزی و ندانمگرایی) برمی خیزد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر