۱۳۹۹ آبان ۲۴, شنبه

درنگی در سخنانی از این و آن (۵)

عکس زیبا

منبع:

به رنگ آرامش

درنگی

از

ربابه نون

 

 نرگس صرافیان طوفان

 

۱

به داشته ها، موقعیت ها و آدم هایِ خوبِ زندگی ام فکر می کنم.

به هرچیز یا هرکسی که دنیایِ مرا زیبا و حالِ مرا خوب می کند

و می خندم 

به رویِ تمامِ روزهایِ خوبی که در راهَند،

اتفاقاتِ خوبی که خواهند افتاد

و آرزوهایی که برآورده خواهند شد .
 
 
نرگس صرافیان طوفان
یکی از مشاهیر طوفانی جماران و جمکران است 
که در عوامفریبی آخوندی تمامعیار است.
 
او در این جمله اول این موعظه،
به
«به داشته ها، موقعیت ها و آدم هایِ خوبِ زندگی اش فکر می کند.»
 
همه چیزهای زندگی او
بدون استثناء
هم 
خوبند
و
هم
 انتزاعی 
(مجرد و نامشخص) 
اند.
 
خواننده و شنونده مواعظ او،
باید به مدد فانتزی (تخیل) قوی و غنی
 من ـ زور نرگس صرافیان را اختراع کند.
 
اگر این مفاهیم نرگس را جامه مشخص بپوشانیم، 
باید بسته به تعلقات طبقاتی خواننده،
 من ـ زور نرگس را درک کنیم و توضیح دهیم:
 
الف
 
اگر خواننده و شنونده این موعظه
یکی از توله های طبقات حاکمه باشد،
داشته های او
مدارک تحصیلی خریداری شده از دانش کاه های کشورهای مختلف،
اتومبیل های آخرین سیستم،
عیاش ها و فاحشه های متنوع،
آپارتمان های مجلل
حساب های بانکی چندین میلیون دلاری در بانک های ممالک مختلف
کشتی شخصی،
ویلای گرانقیمت 
و
 بادیگاردهای متعدد 
خواهد بود.
 
ب
 
اگر خواننده و شنونده این موعظه نرگس
کودک کارتن خوابی
باشد،
داشته های او
کارتنی عالی
پشیزی چند در ته جیبی سوراخ
البسه ژنده پاره
کفش و اسباب بازی و خرت و پرت های پیدا شده از سطل های زباله
خواهد بود.

۲

به داشته ها، موقعیت ها و آدم هایِ خوبِ زندگی ام فکر می کنم.
 
هم 
توله های علاف و عیاش و خوشگذران طبقه حاکمه
با 
اندیشیدن به داشته های خود
احساس رضایت خواهند کرد
و
هم
کودکان کارتن خواب و زباله جو و زباله دانی زی.

ترفند ایده ئولوژیکی نرگس و صرافان عوامفریب دیگر 
در همین انتزاعی عندیشی ها و یکسونگری ها ست.
 
قهرمان ایدئال نرگس 
فقط و فقط
داشته هایش
را
مرور می کند 
و
 به خشنودی و رضایت می رسد.
 
اگر
او
به
نداشته هایش 
هم
می اندیشید، 
در این صورت 
دیالک تیک فقر و ثروت
 تشکیل می یافت
 و
احساس رضایت و سعادت و عزت 
رخت برمی بست.
 
در این صورت 
 توله های طبقات حاکمه
به
نداشته های خود
می اندیشیدند.
 
به
زندگی انگلی بی معنا و بی محتوای خویش
به
توخالی بودن حیات خویش
به
وسوسه انتحار و رهایی از شر اجنه انگل آزار درونی خویش
 به
بی شعوری و بی شخصیتی خویش
 
در این صورت 
کودک کارتن خواب
به
مقایسه زندگی ذلت بار خود را با زندگی مرفه توله های طبقات حاکمه می پرداخت
و
به
محرومیت ها و نیازها و نداشته های خود پی می برد
و
رضایت خاطر اعضای هر دو طبقه اجتماعی
 بر باد می رفت و بذر تحول طلبی در مزرع ذهنشان جوانه می زد.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر