منبع:
به رنگ آرامش
درنگی
از
ربابه نون
نرگس صرافیان طوفان
۱
به داشته ها، موقعیت ها و آدم هایِ خوبِ زندگی ام فکر می کنم.
به هرچیز یا هرکسی که دنیایِ مرا زیبا و حالِ مرا خوب می کند
و می خندم
به رویِ تمامِ روزهایِ خوبی که در راهَند،
اتفاقاتِ خوبی که خواهند افتاد
و آرزوهایی که برآورده خواهند شد .
نرگس صرافیان طوفان
یکی از مشاهیر طوفانی جماران و جمکران است
که در عوامفریبی آخوندی تمامعیار است.
او در این جمله اول این موعظه،
به
«به داشته ها، موقعیت ها و آدم هایِ خوبِ زندگی اش فکر می کند.»
همه چیزهای زندگی او
بدون استثناء
هم
خوبند
و
هم
انتزاعی
(مجرد و نامشخص)
اند.
خواننده و شنونده مواعظ او،
باید به مدد فانتزی (تخیل) قوی و غنی
من ـ زور نرگس صرافیان را اختراع کند.
اگر این مفاهیم نرگس را جامه مشخص بپوشانیم،
باید بسته به تعلقات طبقاتی خواننده،
من ـ زور نرگس را درک کنیم و توضیح دهیم:
الف
اگر خواننده و شنونده این موعظه
یکی از توله های طبقات حاکمه باشد،
داشته های او
مدارک تحصیلی خریداری شده از دانش کاه های کشورهای مختلف،
اتومبیل های آخرین سیستم،
عیاش ها و فاحشه های متنوع،
آپارتمان های مجلل
حساب های بانکی چندین میلیون دلاری در بانک های ممالک مختلف
کشتی شخصی،
ویلای گرانقیمت
و
بادیگاردهای متعدد
خواهد بود.
ب
اگر خواننده و شنونده این موعظه نرگس
کودک کارتن خوابی
باشد،
داشته های او
کارتنی عالی
پشیزی چند در ته جیبی سوراخ
البسه ژنده پاره
کفش و اسباب بازی و خرت و پرت های پیدا شده از سطل های زباله
خواهد بود.
۲
به داشته ها، موقعیت ها و آدم هایِ خوبِ زندگی ام فکر می کنم.
هم
توله های علاف و عیاش و خوشگذران طبقه حاکمه
با
اندیشیدن به داشته های خود
احساس رضایت خواهند کرد
و
هم
کودکان کارتن خواب و زباله جو و زباله دانی زی.
ترفند ایده ئولوژیکی نرگس و صرافان عوامفریب دیگر
در همین انتزاعی عندیشی ها و یکسونگری ها ست.
قهرمان ایدئال نرگس
فقط و فقط
داشته هایش
را
مرور می کند
و
به خشنودی و رضایت می رسد.
اگر
او
به
نداشته هایش
هم
می اندیشید،
در این صورت
دیالک تیک فقر و ثروت
تشکیل می یافت
و
احساس رضایت و سعادت و عزت
رخت برمی بست.
در این صورت
توله های طبقات حاکمه
به
نداشته های خود
می اندیشیدند.
به
زندگی انگلی بی معنا و بی محتوای خویش
به
توخالی بودن حیات خویش
به
وسوسه انتحار و رهایی از شر اجنه انگل آزار درونی خویش
به
بی شعوری و بی شخصیتی خویش
در این صورت
کودک کارتن خواب
به
مقایسه زندگی ذلت بار خود را با زندگی مرفه توله های طبقات حاکمه می پرداخت
و
به
محرومیت ها و نیازها و نداشته های خود پی می برد
و
رضایت خاطر اعضای هر دو طبقه اجتماعی
بر باد می رفت و بذر تحول طلبی در مزرع ذهنشان جوانه می زد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر