ویرایش و درنگ
از
ربابه نون
منبع:
سایت راه کارگر
۱
اعظم بهرامی
احتمالا
شما
نیز
ماجرای تلخ رومینا اشرفی دختر ۱۴ ساله اهل تالش
را
خوانده اید
دختری که قربانی تعصبات جامعه مردسالار شد
و
قانونی که نه تنها برای او حمایت و کمکی در نظر نگرفت
بلکه او را به آغوش مرگ فرستاد .
۱
علل تراژدی رومینا اشرفی
در
قاموس اعظم بهرامی
عبارتند
از
تعصب پدر
مردسالاری جامعه
قانون جامعه
اعظم بهرامی
تراژدی رومینا اشرفی
را
ناشی از مردسالار بودن جامعه
می داند.
البته
نه
به
این دلیل
که
می داند
که
جامعه
چیست
و
مردسالاری
به
چه معنی است.
بلکه به این دلیل که مفهوم فمینیستی ـ امپریالیستی مردسالاری
یکی از مفاهیم مدرن مد روز
است.
مردسالاری
مثل می نی ژوپ
در
زمان شاه
است.
هر کس در این طویله
مفاهیم محبوب و مطلوب خاص خود
را
ازبر کرده است
و
در
هر زمینه
بسان روباتی
به طرز مکانیکی بر زبان می راند.
البته
بی آنکه به معنی آن مفاهیم واقف باشد.
مثال:
قصابی هولناک رومینا بازتابی از ابعاد مسائل دموکراتیک پیش رو
مسعود امیدی
حجم عظیمی از مسائل دموکراتیک حل نشده از این نوع
که
به
حوزه سیاسی
محدود نبوده
بلکه دارای ریشه های اجتماعی و فرهنگی - تاریخی دیرپا
ست ،
نشان می دهد
که
چرا عبارت ملی - دموکراتیک
گزینه مناسبی برای توصیف تحولاتی است
که
در
جامعه ما
در معرض وقوع است.
خرافه ـ مفهوم محبوب و مطلوب مسعود امیدی
ملی ـ دموکراتیک
است.
مسعود امیدی
اصلا
نمی داند که مفاهیم ملی و دموکراتیک
به
چه معنی اند.
او
هم
بسان روباتی مفاهیم محبوب و مطلوب خود را به طرز مکانیکی
بر زبان می راند.
برای اینکه توان تفکر مفهومی و تحلیل ماتریالیستی ـ دیالک تیکی
ندارد.
اگرچه
می تواند راجع به دیالک تیک دهها صفحه هارت و پورت بنویسد.
مسعود امیدی
حتی
معنی تحولات اجتماعی
را
نمی داند.
به
همین دلیل خیال می کند
که
قصابی هولناک رومینا اشرفی
جزو تحولاتی است
که
در
جامعه ما
در معرض وقوع است.
حریف دیگری
خرافه ـ مفاهیم محبوب و مطلوب دیگری دارد
که
به
مراتب
مدرنتر و مد روزتر و سکسی تر و امپریایلستی تر
اند:
اردشیر زارع قنواتی
اصولا
این قتل فجیع و فاجعه اجتماعی
را
باید
از
دو منظر اجتماعی و فردی
نگاه کرد.
فاجعه اصلی در ساختار اجتماعی و فرهنگ حاکم بر جامعه است
که
آن
هم
تابع ساختار سیاسی و ایدئولوژی مسلط
می باشد
و
قتل فجیع این دختر چهارده ساله
هم
فراتر از گناه و بیگناهی
معلول همین مجموعه است.
این یک زنجیره است
که
همه حلقات آن نقش ایفاء می کنند
و
قاتل و مقتول
هر دو قربانی یک ساختار سیاسی نکبت زده
و
جهالت فرهنگی
می باشند
که
در
نرم اجتماعی و فرهنگ مردسالارنه ناموس پرست امروز این جامعه
مسبب فاجعه می شود.
اردشیر
به
خرافه ـ مفهوم اعظم
(مردسالاری)
مفاهیم ساختار اجتماعی، ساختار سیاسی و فرهنگ محبوب و مطلوب خود
را
اضافه می کند
و
خودش هم نمی داند که چه می گوید
تا
خواننده بخت برگشته
هم
بداند که چه باید کرد.
اردشیر زارع قنواتی
مفهوم محبوب و مطلوب دیگری هم دارد
که
در
جای دیگر بسان روبات دیگری بر زبان می راند:
درود به رفقا امیدی و اشرف عزیز
بحث تئوریک بسیار خوبی را مطرح کرده اید
و
بسیار هم آموزنده.
آنچه من
به
عنوان اشتراک نظر
از
مباحث شما
دریافتم
این بود
که
جامعه از مرحله انقلاب بورژوا دمکراتیک گذشته است
ولی
هر کدام
از
رفقا
در
خصوص مفهوم مرحله ملی دمکراتیک
دچار اختلاف نظر (اشتراک نظر و یا اختلاف نظر؟) می باشند.
بدون تردید
همانگونه که شما هم توضیح داده اید
انقلاب ملی دمکراتیک
در
شرایط کنونی
بسیار متفاوت از دورانی
است
که
هنوز
نئولیبرالیسم
هژمونی خود
را
بر
نظام سرمایه داری حاکم
اعمال نکرده
و
هم چنین
اردوگاه سوسیالیستی
از هم فرونپاشیده بود.
در
قاموس اردشیر
چون
شوروی فروپاشیده
و
نئولیبرالیسم
هژمونی اش
را
بر نظام سرمایه داری
اعمال کرده،
اصطلاح انقلاب ملی دمکراتیک
از
محتوای مفهومی اش
تهی شده است.
اردشیر
اصلا
نمی داند که مفهوم چیست
و
گرنه
چنین خرافاتی
را
تحویل این و آن نمی داد.
۲
احتمالا
شما
نیز
ماجرای تلخ رومینا اشرفی دختر ۱۴ ساله اهل تالش
را
خوانده اید
دختری که قربانی تعصبات جامعه مردسالار شد
و
قانونی که نه تنها برای او حمایت و کمکی در نظر نگرفت
بلکه او را به آغوش مرگ فرستاد .
مقصر در تشکیل تراژدی رومینا اشرفی
علاوه بر تعصبات جامعه مردسالار
قانون
است.
اولا
من ـ زور از قانون چیست
که
رومینا
را
مورد حمایت خود قرار نداده و به آغوش مرگ فرستاده است؟
ثانیا
در
جهنم قتل های زنجیره ای آشکار و نهان
که
تظاهرات خلق به تنگ آمده
را
با
تانک و توپ و مسلسل
در هم می کوبند
و
در عرض چند روز
۱۵۰۰ تن از سکنه آن
را
نابود می سازند
و
هر نفسکش مظنونی
را
تحت بهیمی ترین شکنجه ها قرار می دهند،
مگر قانون وجود دارد
که
دخترک ناقص العقلی
را
تحت حمایت خود قرار دهد؟
من ـ زور اعظم و علمای دیگر
از
قانون
احتمالا
قاضی
است
که
علیرغم درخواست دخترک متواری دستگیرشده
او
را
به
خانواده اش
بازگردانده است.
حالا
کلاه خود
را
قاضی کنید.
قاضی
دخترک ماهرو
را
به
دست کی می بایستی بسپارد؟
به
دست سران و سرداران پارسای سپاه پاسداران عنگلاب اسلامی
و
یا
به
دست اراذل و اوباش بسیج مستضعفان
و
یا
به
دست عیاشان حوزه های لواطیه؟
ضمنا
قانون
در
این زمینه
چی گفته است
تا
قاضی بر طبق آن عمل نکرده باشد؟
۳
قانونی که نه تنها برای او حمایت و کمکی در نظر نگرفت
بلکه او را به آغوش مرگ فرستاد .
قانون
چیست؟
قانون
یکی از پدیده های روبنای ـ ایده ئولوژیکی
است.
قانون
فرمی از انعکاس زیربنای اقتصادی جامعه
در
روبنای ـ ایده ئولوژیکی آن
است.
قانون
تبلور قضایی ـ حقوقی منافع استراتژیکی طبقه حاکمه
است.
اگر
در
جوامع ماقبل سرمایه داری
طبقه حاکمه
در
هیئت خوانین و سلاطین و مباشران و غلامان مسلح به چوب و چماق
راست راست راه می رفت و امر و نهی می کرد،
در
جامعه سرمایه داری
همان امر و نهی
به
صورت قانون تدوین شده و تحریر یافته
در آمده است
و
اجرای آن
به
عهده ادارات و ارگان های مختلف دولتی
گذاشته شده است.
در
تحلیل نهایی
در طویله طبقاتی
بر
همان لولای مولا
می گردد.
تفاوت حکومت قانون بورژوازی با حکومت مطلقه طبقات برده دار و فئودال
تفاوتی فرمال و نمودین
است
و
نه
تفاوتی محتوایی و ماهوی.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر