۱۳۹۸ آذر ۱۳, چهارشنبه

نمود (پدیده، فنومن، ظاهر)


پروفسور دکتر گونتر کروبر
برگردان
شین میم شین
  
  
۱
·      نمود (پدیده) بیانگر مجموعه خواص خارجی چیزها، روندها و غیره است که به کمک  حواس، مشاهده  و تجربه بیواسطه برای ما قابل دسترسی اند.

۲
·      مفهوم «نمود» (پدیده) ضد دیالک تیکی مفهوم «بود» (ماهیت) را تشکیل می دهد.

۳
·      نمود (پدیده) برخلاف بود (ماهیت) حاوی خصلت منفرد، تصادفی و متغیر است.

۴
·      نمود، هم بیانگر خواص اصلی و ماهوی است و هم بیانگر خواص فرعی و غیرماهوی.

۵
·      تجربه بیواسطه، ما را فقط به شناخت نمود قادر می سازد و نه بیشتر.

۶
·      از این رو، اکتفا به نمود ـ به لحاظ  تئوریکی ـ به معنی  روی آوردن به امپیریسم (تجربه گرائی) است که سبب افتادن به دام ایدئالیسم ذهنی و اگنوستیسیسم (ندانمگرائی) می گردد.

·      مراجعه کنید به امپیریسم، اگنوستیسیسم، ایدئالیسم

۷
·      وظیفه اصلی هر علمی ـ در حیطه عمل و پژوهشش ـ عبارت است از غلبه بر تضاد دیالک تیکی میان نمود و بود و یا پدیده و ماهیت.

۸
·      تفکر تئوریکی از بررسی نمود (پدیده) چیزها آغاز می شود و به بود (ماهیت) آنها نفوذ می کند. 

۹
·      سنگ محک صحت و سقم مفاهیم و تئوری های حاصله در این میان، پراتیک است.

۱۰
·      محدود کردن خود به شناخت نمود (پدیده) در سیاست عملی و در رفتار اجتماعی انسان ها ـ به ناگزیر ـ  شیوه های رفتاری  زیرین را به دنبال می آورد:

الف
·      (پرکتیسیسم) عملگرائی را

ب
·      اپورتونیسم را
·      و غیره را.

·      (اوپورتونیسم، به معنی عام کلمه، عبارت است از رفتار بی انضباط، فدا کردن اصول اساسی به خاطرموفقیت لحظه ای و یا قسمی، عقب نشینی در مقابل دشواری ها و پرهیز از مقاومت.
·      انگلس، اوپورتونیسم در جنبش کارگری را به مثابه   «پرنسیپ فروشی به بورژوازی، به ازای قول و قرار و وعده وعید در جزئیات و عمدتا به امید پست و مقام پر درآمد برای رهبر»   می نامد. مترجم)
·      (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۳۷، ص ۲۳۱)

·      مراجعه کنید به پرکتیسیسم، اوپورتونیسم  

۱۱
·      هر کردوکار اجتماعی مبتنی بر استدلال علمی و به ویژه  هر سیاست مبتنی بر علم، وظیفه دارد که از نمود روندهای اجتماعی به بود (ماهیت) آنها نفوذ کند.

۱۲
·      به عبارت دیگر، بود (ماهیت) روندهای اجتماعی را مقصد حرکت خویش قرار دهد و نه نمود (پدیده) آنها را.

·      (ما برای پرهیز از اشتباه و غلطیدن به منجلاب طرز تفکر ضد دیالک تیکی (متافیزیکی)،  چنین فرمولبندی می کنیم:
·      ما باید همواره دیالک تیک نمود و بود را در مد نظر داشته باشیم، که در آن ـ در تحلیل نهائی ـ نقش تعیین کننده از آن بود است.
·      دلیل حساسیت ما این است که برخی ها به بهانه نقش تعیین کننده داشتن یکی از دو قطب دیالک تیکی، از آن دیالک تیک هیچ و همه چیز اختراع می کنند.
·      در نتیجه، بود (ماهیت) مطلق می شود و نمود (پدیده) تا درجه هیچ تنزل داده می شود و دیالک تیک ـ عملا ـ فرو می پاشد.
·      مترجم)

۱۳
·      مفهوم «پدیده» به معانی دیگری نیز در رابطه با مجموعه معینی از اوبژکت ها، روندها و غیره مادی و فکری به کار  می رود:
·      به عنوان مثال:
 الف
·      پدیده های طبیعی
 ب
·       پدیده های اجتماعی
 پ
·       پدیده های روانی
·       و غیره.

۱۴
·      در این گونه موارد مفهوم «پدیده» با  مفاهیم «شیئ»، «چیز»، «روند» و امثالهم خویشاوند است. 

·      مراجعه کنید به ماهیت

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر