۱۳۹۸ آذر ۲۸, پنجشنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۲۰۵)

 
جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 
هی حریف
مگر
مغز خر خورده ای؟

از اینهمه فدایی عیران
احدی
حتی
پیدا نشد که موشکی بر هواپیمای لاشخور جماران بزند

بلکه بر عکس
همین فدائیان عیران و کشک و پنیر و شیردان
زمام امور را
دو دستی
به
دست لاشخوران جماران
دادند.

حافظه ات کجا ست؟

خیال می کنی که خلایق
خر
اند؟
 

حمید خان
 
چهل سال کاری نکردم
به غیر از ماهیگیری و شنا و کوهنوردی و قمار بازی.

مردم
پنجم دی ماه بریزید خیابان
تا طی کودتای مخملی سپاه من به قدرت برسم.

نوع حکومت
مشروطه سلطنتی است
و من

هیچ کاره ام.

فقط آن بالا می نشینم و سرداران سپاه که وزیر و نماینده مجلس هستند
اداره امور مملکت را به عهده خواهند گرفت.
من الله التوفیق.

 
حمایت از زبان و فرهنگ ملی به چه معنی است؟

۱
تصفیه زبان از واژه های زبان های دیگر
که
به معنی توسعه و تکمیل و تکامل زبان مورد نظر
نیست.

۲
هیچ زبانی در دار دنیا نمی توان یافت که کلمات زبان های دیگر
را
اهلی نکرده باشد
و
گنجینه واژگانی خود را وسعت نداده باشد.

۳
بخش اعظم زبان مثلا ایتالیایی و یا آلمانی
را
واژه های اهلی شده لاتین و یونانی و انگلیسی و غیره تشکیل می دهند.

۴
با واژه های خالصا مخلص فارسی
عرعر
حتی نمی توان کرد
چه رسد به هماندیشی.

۵
واژه های اهلی شده در هر زبان
جزو گنجینه واژگانی ان زبان اند
به
همان سان
که
جانوران اهلی شده
اجزاء و اعضای جامعه مربوطه اند.

۶
واژه
ضمنا
غلاف مادی مفهوم است.

۷
میان واژه و مفهوم
رابطه غلاف و خنجر
فرم و محتوا
ظرف و مظروف
برقرار است.

۸
تعیین کننده
نه
غلاف و فرم و ظرف
بلکه خنجر و مفهوم و مظروف است.

۹
مفاهیم اند که آجرهای اصلی عمارت اندیشه اند و نه واژه ها

۱۰
مهم
محتوای مفهومی واژه ها ست.

۱۱
ای بسا واژه ها که
اصلا
نباید ترجمه شوند.

۱۲
بلکه باید تعریف شوند تا خلایق با استفاده از انها
بهتر و دقیقتر و عمیقتر هماندیشی کنند.

۱۳
مثال
در زمان شاه
هاشم رضی
به ترجمه واژه های فرنگی مأمور شد:
سوسیالیسم
شد
جامعه گرایی
مارکسیسم
شد
مارکس گرایی
و
مزخرفات دیگر

۱۴
بدین طریق جامعه
طویله می شود

۱۵
مارکس گرایی که مارکسیسم می شود
زباله می شود.

۱۶
جامعه گرایی
که
سوسیالیسم
نمی شود.

۱۷
سوبژکت
که
ذهن نمی شود

۱۸
چهره بندی
که فرماسیون نمی شود

۱۹
برای تعریف هر یک از این مفاهیم چه بسا صدها صفحه سیاه می شوند
 
 
اشاره ای گذرا به کسروی و کسرویسم

۱
کسروی پدر ارجمند و فراموش ناشدنی روشنگری در کشور ما
است.

۲
کسروی گام بلندی در نقد سعدی و حافظ و خیام و تشیع وتسنن و بهائیت و غیره
برداشته است.

۳
انتقادات کسروی حاوی گشتاورهای (ممان های) علمی ارزشمندی اند.

۴
ایراد اصلی کسروی
بیگانگی او با درک ماتریالیستی تاریخ بوده است.

۵
به همین دلیل
انتقادات او سطحی می مانند

۶
کسروی آلترناتیوی برای آنچه که نفی مکانیکی میکند
ندارد.

۷
برای
مذهب تشیع و تسنن و غیره
مجبور به اختراع مذهب من در آوردی جدید
با
قران واره ای به نام ورجاوند بنیاد
می شود.

۸
برای تشکیل ملت واحد
(ایده ای بورژوایی)
به انکار هویت زبان مثلا آذری می پردازد:
واژه های فارسی کج و کوله گشته موجود در زبان آذری را
برای انکار هویت زبان آذری مورد استفاده قرار می دهد:
مثلا
خپشته آذری = خرپشته
و
غیره

۹
یعنی نمی تواند برای تشکیل وحدت ملی
راه حل علمی (لنینی) پیدا کند.

۱۰
همین خط فکری کسروی در زمینه آذری ها را پهلوی ها هم ادامه می دهند.

۱۱
دایرة المعارف روشنگری
خط فکری کسروی را در پله ای بالاتر
ادامه می دهد.

۱۲
پناه بردن به کسروی
ضمن نادیده گرفتن دایرة المعارف روشنگری
یک گام به پیش
صد گام به پس
است.

۱۳
کسروی در این موعظه
توهمی را اشاعه می دهد:
به عوض حذف فئودالیسم
حذف ایده ئولوگ های آن
را
روحانیت را
تبلیغ می کند.

۱۴
اگر انقلاب بورژوایی تحت رهبری حزب توده پیروز می شد
ضمنا
فاتحه ای بر مذهب و روحانیت خوانده می شد.

۱۵
حتی انقلاب بورژوایی ناپیگیر سفید
مساجد را تعطیل و روحانیت را
عاطل و باطل کرد.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر