۱۳۹۸ دی ۳, سه‌شنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۲۰۹)

 
جمعبندی
از
مسعود بهبودی


دیرینه بشر
رضا افضلی
.
دیرینه بَشر، حلقه زده در صفِ همراه
تا دوره کند جمعِ گوزنان به سحرگاه
/
این بسته به خود جامه ای از جلدِ خَز و خِرس
وان کرده به پا موزه ز تن پوشۀ روباه
/
در جِلد پلنگی شده آن جَدّ و به تَرفند
مخفی ز شکارش شده پنهان به کمین گاه
/
با زلفِ پَت و ناخن تیز و تنِ پُر چاک
با جمعِ دود بی خبر از چاله و از چاه
/
در پنجۀ پُر قوّت او ، خنجری از سنگ
جوید زگوزنان دوان لقمۀ دلخواه
/
نابرده شکاری به بُن غار و زمستان
برف است و ستم های شب و سختی جانکاه
/
آذوقه او مانده ای از جلد درختان
دستش شده از خوردنی یک شبه کوتاه
/
تا بوده گذرکرده بسی صبح و بسی شام
خورشید همین بوده و این ماه همان ماه
/
او دیده که خورشید براید زپس کوه
چونان همه ازقافلۀ عمر نه آگاه
/
دیرینه بشردیده شب و روز زغارش
جنگل شده در نوشدن فصل گذرگاه
/
از آمدن و رفتن خورشید به هر روز
از منظرۀ غارِ نَمورش شده آگاه
/
اودیده بسی قافلۀ ابر دهل زن
وآن صاعقه و حملۀ توفانِ به ناگاه
/
دنیا به سواران شجاعش نکند رحم
درهم شکند راکب اگر شیخ و اگر شاه
/
نابود کند کوخ فقیران تهی دست
برباد دهد کاخ زر و خیمه و خرگاه
/
گر روی کند بخت، شود کاه بسی کوه
ور پشت کند دهر، شود کوه پرِ کاه
/
تاچشم زند می گذرد سال پس از سال
نو می شود و کهنه، بسی سال و بسی ماه
/
بس زاده و بس مرده بشر قرن پس از قرن
افزوده به فرهنگ کم و بیش چو اشباه (جمع شبه. همانندی)
/
نو نو رسد آدم به زمین نسل پس از نسل
درخاک شود نسل کهن گاه پس از گاه
/
بسیار قرون رفته و امروز رسیده
نوبت به کسانی که شده هر دم شان، آه
/
روز و شب آدم سپری گردد و گوید:
ای کاش رسد دورۀ آرامشِ دلخواه

پایان
 
اندکی اندر باب بورژوازی

۱
بورژوازی را باید به دو نوع آغازین مترقی و واپسین مرتجع
طبقه بندی کرد.

۲
بورژوازی واپسین
بدترین دشمن بورژوازی آغازین است.

۳
آخرین فلاسفه بورژوازی آغازین
هگل و فویرباخ بوده اند
که
خردگرا
ضد مذهبی
انقلابی ـ بورژوایی
طرفدار پیشرفت اجتماعی
طرفدار روشنگری
هومانیسم
و
خرد کل اندیش و اخلاق بوده اند.

۴
آخرین فیلسوف بورژوازی واپسین نیچه بوده است
که
فیلسوف فاشیسم بوده است
خردستیز
اخلاق ستیز
بشریت ستیز
روشنگری ستیز
مرتجع مطلق بوده است.

۵
بورژوازی واپسین
همه دستاوردهای مترقی بورژوازی آغازین را به گور سپرده است
و
با
کنیسه و کلیسا و مسجد و طبقات مرتجع برده دار و فئودال و روحانیت کثافت به وحدت رسیده است.

۶
اگر تناسب قوا به نفع بورژوازی واپسین باشد
تظاهر به دموکراسی و حقوق بشر می کند.

۷
اگر توده برخیزد
فاشیسم و فوندامنتالیسم
را
از
آستین بدر می آورد
و
جامعه را به جهنم
مبدل می سازد.

۸
حکومت سرهنگان
را
پینوچه ها
را
بر سر توده
آوار می کند
و
در روز روشن
ترور می کند و وحشت می پراکند.

۹
شعارها و دستاوردهای متنوع بورژوازی آغازین
را
دیری است
که
پرولتاریای سازمان یافته در حزب خویش
نمایندگی میکند
از
رئالیسم تا راسیونالیسم
از لیبرالیسم تا ناسیونالیسم
از هوماینسم تا ناتورالیسم
از فمینیسم تا مورالیسم
از روشنگری تا همبستگی
...
 
شمس الدین، متأثر از این سخاوت او، در حالیکه قطره ای اشک رقت در گوشه ی چشمش می درخشید گفت:
- دِ نفهمیدی، کاکو!
آن غزلم که گفته بودم
دوستی کی آخر آمد
دوستداران را چه شد

مهمل بود.
باید پاره اش کنم.

دوستی آخر نیامده و دوستداران هستند.

ایرج پزشکزاد

۱
ایرج پزشکزاد
از
فئودال زاده های بورژوا شده است.

۲
یعنی
نیمه فئودال ـ نیمه بورژوا ست.

۳
یعنی
از اعضای طبقات حاکمه است.

۴
اعضای طبقات حاکمه
از بابت دوست
کم و کسری ندارند.

۵
برای توده و توده زاده ها
دوست
حکم
کیمیا دارد.

۶
یعنی دوستی
برای شان
اصلا شروع نشده تا آخر آید.

۷
فقیر که باشی
فقط جیبت خالی
نمی ماند.

۸
دور و برت
هم
خالی می ماند.

۹
به ویژه وقتی که اجامر طبقه حاکمه
در پی ات باشد.

۱۰
در آن صورت
شهر بزرگی
هم
می کشد و تنگ تر از سوراخ موش می گردد.

۱۱
حتی
قوم و خویشت
پناهت نمی دهند.
 
اندکی اندر باب مفاهیم مهم هر جامعه
 
ما با دیالک تیک های زیر در هر جامعه بشری
سر و کار داریم:

۱
دیالک تیک نبروهای مولده (محتوا) و مناسبات تولیدی (فرم) = بسط دیالک تیک محتوا و فرم

۲
مناسبات تولیدی = زیربنای اقتصادی = حاکمیت طبقاتی

۳
عنصر تعیین کننده در مناسبات تولیدی = فرم مالکیت بر وسایل اساسی تولید = کارخانجات و بانک ها و اراضی و مستغلات و معادن و منابع و جنگل ها و ...

۴
دو طبقه اصلی جامعه
مثلا بورژوازی و پرولتاریا
اربابان فئودال و رعایا
در همین جا یعنی در همین زیربنای اقتصادی وارد مناسبات اقتصادی با یکدیگر شده اند.

۵
مناسبات تولیدی ضمنا با قطب دیالک تیکی دیگری در رابطه است:
دیالک تیک زیربنای اقتصادی (= مناسبات تولیدی) + روبنای ایده ئولوژیکی

۶
هیئت حاکمه
خامنه ای و مشد حسن و وزرا و غیره در روبنای ایده ئولوژیکی اند.
ضمنا
دولت
مذهب
هنر
حقوق
خرافات
آداب و رسوم
اخلاق و غیره
نیز

۷
دیالک تیک طبقه حاکمه (در مناسبات تولیدی = زیربنای اقتصادی) و هیئت حاکمه (در روبنای ایده ئولوژیکی)

۸
در هر جامعه
هر جامعه
دیالک تیک سه عضوی بنیادی زیر تشکیل می یابد که هر جامعه بر ان استوار است:

۹
دیالک تیک نبروهای مولده + مناسبات تولیدی (= زیربنای اقتصادی) + روبنای ایده ئولوژیکی

۱۰
یعنی
مناسبات تولیدی
در ان واحد
در دو دیالک تیک اساسی فعال است:
در
دیالک تیک نیروهای مولده + مناسبات تولیدی (= زیربنای اقتصادی)
در
دیالک تیک زیربنای اقتصادی (= مناسبات تولیدی) + روبنای ایده ئولوژیکی

۱۱
یعنی
مناسبات تولیدی
حلقه واسط میان نیروهای مولده و روبنای ایده ئولوژیکی است.
 
 
دموکراسی به چه معنی است؟

۱
مفاهیم را نباید با واژه ها یکسان تصور کرد
و تحت اللفظی معنی کرد و خوش بود.

۲
تفاوت دایرة المعارف روشنگری
با واژه نامه های دهخدا و معین و عمید و غیره همین جا ست.

۳
مفاهیم
باید تعریف شوند.

۴
مفاهیم سیر توسعه تاریخی داشته اند.

۵
دایرة المعارف روشنگری
تعریف مفاهیم را در سیر توسعه تاریخی آنها عرضه می دارد.

۶
چرا مفاهیم در طول تاریخ بشری
توسعه می یابند؟
 
نظری بر نظرات اردشیر و شیران دیگر

اردشیر قنواتی
بدون شک ایشان (سید علی) در نوک حمله مخالفان است
اما فراتر از آن
باید
ساختار دیکتاتوری،
فساد نهادینه شده،
برنامه های افسار گسیخته
و
مناسبات اقتصادی رانتیر- نئولیبرالی
را در تمرکز توجه قرار داد
چون فرد خامنه ای به شخصه یک حلقه از این زنجیر بیداد است.

۱
اردشیر قنواتی
بسان خلیق
کم و بیش
حذف سید علی را
می طلبد

۲
ولی
نه
نهاد ولایت وقیح را

۳
حزب توده (نامه مردم)
از این رو
و از این بابت
رادیکال تر از هر دو ست.

۴
از هر دو چه پنهان
که
طبقه حاکمه طویله جماران
اگر مصلحت بیند
سید علی را در میدان شیاد
حتی
به دار می کشد.

۵
یعنی
مهره ای از مهره های خود را فدا می کند تا در نکبت به همان لولای سابق بگردد
و
آب از آب تکان نخورد.

۶
اردشیر
بر ساختار دیکتاتوری می تازد.

۶
ساختار یعنی فرم، شکل
 
۷
اردشیر قصد تغییر فرم دیکتاتوری را در سر دارد و یا بر لب دارد.

۸
محتوای دیکتاتوری که نقش تعیین کننده دارد
برای اردشیر مهم نیست.

۹
اردشیر دچار بینش فرمالیستی است.
وارونه بین و وارونه اندیش و وارونه نما ست.

۱۰
اردشیر شعار تغییر در فساد نهادینه شده،
برنامه های افسار گسیخته
و
مناسبات اقتصادی رانتیر- نئولیبرالی
را می دهد.

۱۱
اردشیر عینا و عملا
موضع رفرمیستی (سوسیال ـ دموکراتیکی، ضد انقلابی، کنسرواتیو، بورژوایی)
دارد.
 
نظری بر نظرات خلیق و خلایق

خلیق
خامنه ای را باید در نوک حمله قرار داد.

۱
خط مشی خلیق
همان خط مشی فدائیان فئودالی در زمان شاه است:

۲
خلیق
عضو می بیند
و
نه طبقه

۳
مأمور می بیند
و
نه
آمر

۳
در بهترین حالت
اعضای هیئت حاکمه را می بیند
و
نه
طبقه حاکمه را
که
اجنه آسا ست:
همه کاره است و نامرئی است

۴
خلیق
در
بهترین حالت
عناصری
از
روبنای ایده ئولوژیکی را می بیند
و
نه
زیربنای اقتصادی را

۵
خلیق اما
مترقی تر از طویله های سیاسی دیگر است
که
به ولایت وقیح
اگر خ. مالی نکنند
اهانتی نمی کنند.

۶
خلیق
بدین طریق
مترقی از جناح سبز طبقه حاکمه طویله جماران و دکه ها و دکاکین سیاسی دیگر است.
 
صائب
این چنین زیر و زبر عالم نمی ماند
مدام
می نشاند چرخ
هر کس
را
به
جای خویشتن

معنی تحت اللفظی:
جهان
اینگونه وارونه نخواهد ماند.
چرخ
دیر یا زود
جهان
را
وارونگی زدایی خواهد کرد.

۱
ما
بالاخره
به این نتیجه رسیده ایم
که
اگر
اندیشه را
فی نفسه
یعنی بی اعتنا به صاحب اندیشه و مصرف کننده اندیشه (مثلا بی اعتنا به علایق و سلایق خویشتن خویش) زیر ذره بین تحلیل قرار دهیم،
بهتر به حقیقت دست می یابیم.

۲
این بیت شعر صائب نوحه سرا
یکی از بهترین ابیات او ست.

۳
شعر
اگر شعر باشد و نه شعار و نه پند و وعظ و اندرز
خودجوش باید باشد و نه آگاهانه و حساب شده

۴
شعر
باید
بسان آتشفشانی از نهاد شاعر فواره زند.

۵
صائب
در این بیت شعرش
خودش اصلا نمی داند چه می گوید.
«آنچه استاد ازل گفته: »بگو»
می گوید.

۶
صائب
عینا و عملا
یعنی بی اعتنا به وقوف به قضایا
از وارونگی جامعه طبقاتی پرده برمی دارد:
از
زیر و زبر بودن مناسبات اجتماعی:
از غرقه در نعمت و لذت بودن آخوندها و انگل ها
و
در منجلاب ذلت و ریاضت بودن توده های مولد و زحمتکش

۷
فوت و فن و ترفند رفع وارونگی از هر چیز وارونه
چیست؟

۸
فوت و فن و ترفند رفع وارونگی از هر چیز وارونه
وارونه سازی آن چیز است.
(مارکس علیه الرحمه)

۹
به قول نیما زیر وزبرسازی زیر و زبر است = تعویض جای زیر و زبر است

۱۰
تعویض جای طبقه حاکمه با توده است:
انقلاب اجتماعی است.

۱۱
صائب
اما
عقب مانده تر و ایرئالیستی تر از حضرت علی است:
صائب
منجی جامعه را در ماورای جامعه می جوید
در
چرخ چرخنده ی کذایی می جوید
یعنی
به امید تصادف رها می کند.
این فرمی از فاتالیسم (تقدیر گرایی و سرنوشت گرایی) است.

۱۲
حضرت علی 
در 
گذر از روستایی
 دید 
که 
هر روز صبح
اربابان از در خانه خارج می شوند
بر گرده بنده های خود می نشینند و پس از رسیدن به حجره و یا حوزه پیاده می شوند و عصر راه رفته مجددا در جهت عکسش طی می شود.

حضرت علی به یاران گفت:
طولی نمی کشد که این جامعه زیر و زبر می شود.
و زیر و زبر شد.
اما نه به مدد چرخ و قضا و قدر و جن و ملک
بلکه توسط خود بنده ها.
بنده ها
یخه اربابان را
سحرگاهان
به محض خروج از خانه گرفتند و سوار بر گرده شان شدند و دم در حجره و حوزه پیاده شدند و رشته امور را به دست گرفتند
و
شامگاهان پس از برگشت به خانه
وارد خانه شدند و مورد پذیرایی زنان اربابان قرار گرفتند
و
اربابان در طویله رفتند و کنار چارپایان خفتند
و
جامعه وارونه
وارونه شد
و
روی پای خود ایستاد
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر