۱۳۹۸ دی ۳, سه‌شنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۲۱۰)

 
جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 
سجاد سامانی
زبان حال دلم را ڪسی نمی‌فهمد
ڪتیبه‌های ترک‌خورده خواندنش سخت است

۱
نه
مش سجاد.

۲
دلیلش دل تو نیست.

۳
دلیلش بیسوادی اجامر جماران و جمکران و طالبان و داعشیان است.

۴
کتیبه های دل ما (سگان پارسگر)
کمترین ترکی ندارند

۵
اما علیرغم آن
احدی نمی تواند بخواند تا
احیانا
بفهمد.

۶
در مکاتب اجامر
نه
سوادآموزی
بلکه خر پروری صورت می گیرد

۷
با
پوزش از خر
که
خر نیست.
 
صائب تبریزی

چگونه جلوه کند آفتابِ یکرنگی؟
در این زمانه که آیینه پشت و رو دارد !

معنی تحت اللفظی:
در شرایطی که
حتی
آیینه
دو رو ست،
چگونه می توان یک رنگ و یک رو و بی ریا بود؟

۱
آیینه
در
افکار و افواه عمومی
به مثابه مظهر شفافیت و یکرنگی است.

۲
مثلا
گفته می شود:
دلی چون آیینه دارم.

۳
یعنی
ظاهر و باطنم یکی است

۴
یعنی
هر چه می گویم
همان است
که می پندارم.

۵
این توهم و ضمنا دروغ مصلحت گرایانه بزرگی است.

۶
آیینه
همه چیز
را
آن سان
منعکس می کند که ان چیز
ظاهرا و واقعا
است.

۷
به
همین دلیل
خیلی ها از آیینه نفرت دارند.

۸
شاعری هم از همین حقیقت امر پرده برداشته است:
آینه گر عکس (نقش) تو بنمود راست
خود
شکن
آیینه شکستن خطا ست.
گنجوی

۹
بسان آیینه بودن
نه بخردانه است و نه امکان پذیر

۱۰
ای بسا دروغ مصلحت آمیز
که بهتر از راست فتنه انگیز
است
(سعدی)

۱۱
آیینه وارگی
ضمنا
نشانه خریت آدمی است.

۱۲
ای بسا پیران قوم
که
بدون نشان دادن باطن خود
به
دلیل سوء ظن جلاد جماران بر باطنیات شان
زجرکش (کشیدن) و زجرکش (کشتن) شدند.

۱۳
جلاد گفته بود:
توده ای ها برای ۲۰ سال دیگر
نقشه می کشند.

۱۴
پس امحای شان واجب است.

۱۵
کاش چنین بود

۱۶
آنچه ما می بینیم
جز این است:
توده ای ها برای فردای شان
حتی
نمی توانند
نقشه بکشند
چه رسد به ۲۰ سال دیگر

۱۷
ولی
هر کسی از ظن
شد
جلادشان
 
پرویز
قدری مفصل در مورد اینکه سعدی را می توان نماینده تفکر دیالک تیکی ماقبل مارکسیستی محسوب داشت ، توضیح بفرمایید.

۱
ما
اصولا و اساسا
با
دو طرز تفکر(و نه تفکر)
با
دو اسلوب و یا متد فکری بسیار مهم
سر و کار داریم:

الف
اسلوب متافیزیکی

مثال:
طرز تفکر حافظ
متافیزیکی است.

حافظ بسان مش کریم ومش شاملو
میان خیر و شر دیواری نفوذ ناپذیر می کشد:
یکی می شود هابیل = مظهر خیر مطلق = رند = خرابات نشین = میخواره = احمد شاملو = شرف کیهان = بامداد اول و آخر
دیگری می شود قابیل = مظهر شر مطلق = عارف و عابد و واعظ و غیره = حمیدی شاعر

ب
اسلوب دیالک تیکی

مثال:
طرز تفکر سعدی

طرز تفکر دیاک تیکی
(و نه تفکر دیالک تیکی)
چیست؟

در طرز تفکر دیالک تیکی
هابل و قابل
در وحدت و تضاد همزمان قرار دارند.
خیر و شر دو قطب دیالک تیک خیر و شر را تشکیل می دهند

یعنی
با هم اند و بر هم اند.
در همبایی و همستیزی مدام اند.
یعنی
وحدت اضداد اند.

مثال:
دیالک تیک فرم و محتوا
ظاهر و ذات
پیوست و گسست

هر چیز در هستی
به طور کلی
فرمی دارد و ضمنا محتوایی

فرم = قالب
محتوا = درونمایه

هیچ محتوایی نمی توان پیدا کرد که فرم درخور خود را نداشته باشد.

نقش تعیین کننده در دیالک تیک فرم و محتوا
از ان محتوا ست.

مثال:
اندام آدمی = محتوا
پوست و کت و شلوار و پیراهن آدمی = فرم

محتوا تغییر یابنده است
فرم اما ثابت است

اندام کودک رشد می کند
پیراهنش اما همان می ماند که بوده است

به همین دلیل روزی پیراهن کودک منفجر می شود
دکمه هایش می پرند
و باید از رئیسی و یا سید علی
پشیزی گدایی کرد و پیراهن تازه ای برای کودک خود خرید تا سرما نخورد
و
شهید نشود.

اما
 مثالی از سعدی:
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
ای برادر سیرت زیبا بیار

سعدی دیالک تیک فرم و محتوا
را
به
شکل دیالک تیک صورت و سیرت بسط می دهد و نقش تعیین کننده را از ان سیرت و یا محتوا می داند.

مثال دیگر:
جور دشمن چه کند گر نکشد طالب دوست:
گنج و مار
و
گل و خار
و
غم و شادی
به همند

سعدی در این بیت
دیالک تیک های زیر را توسعه می دهد و تدوین می کند و طرز تفکر دیالک تیکی را می آموزد:
دیالک تیک دوست و دشمن
دیالک تیک گنج و مار
دیالک تیک گل و خار
دیالک تیک غم و شادی
را
 
اندکی اندک باب ترانه های آذری و ارکسترهای عرعری و دریاهای دادوری

۱
صمد بهرنگی و بهروز دهقانی
پس از زور زدن های آنچنانی
فولکور آذربایجان
را
در کتابی منتشر کردند.

۲
جلوی هر شیرخواره ای گذاشتند
دماغش را گرفت و لب نزد.

۳
ما که از موزیک خبر نداریم تا به ارزیابی ترانه ای خطر کنیم

۴
ترانه های آذری
(بایاتی ها)
عمدتا بی محتوا هستند.
چیزی
بدتر از زباله اند.

۵
این زباله را مش رشید بهودوف
بی آنکه از فرط شرم آب شود
خوانده بود.

۶
خدا در دنیای دیگر
عقلش دهد تا عقیل شود و علی سیخ سوزان در کفش ننهد.

۷
حالا یکی از دریا دادور بپرسد
ضعیفه
اینهمه آدم را علاف کرده ای برای زباله ای؟
عقلت کجا ست؟
 
الیف شافاک (الف شفق)
قاعده بیستم شمس :
اندیشیدن به پایانِ راه کاری بیهوده است.
وظیفه تو فقط اندیشیدن به نخستین گامی است که بر می داری.
ادامه اش خود به خود می آید.

۱
تو نه فقط ضعیفه ناقص العقلی هستی
مش شفق
بلکه ضعیفه ضعیف الچشمی
هم
هستی.

۲
هر چه زودتر برو چشم پزشک
و
عینکی ته استکانی
دست و پا کن
تا
ببینی و خرتر از خر نمیری

۳
سکنه طویله ای به نام ایران
به
همین عندرز امثال تو
گوش کردند
و
به این روز افتادند.

۴
فقط به نخستین گام
عندیشیدند و
عاقبت حکومت اجامر جماران را نپرسیدند.

۵
شاه رفت
و
شیخ آمد
و
دمار از روزگار عندرزنیوشان برآمد
و
اکنون
تا مرگ شیخ خاین نهضت ادامه دارد
گویند و از مسلسل آید جواب جانکاه
 
تاریخیت مفاهیم

۱
زنده باد

با توسعه نیروهای مولده
مثلا علم و فن و فراگیری فوت و فن و ترفند غلبه بر طبیعت در روند کار
انعکاس واقعیت عینی
در
آیینه ذهن ما
دقیقتر می گردد و شناخت ما عمیقتر.

۲
در نتیجه
مفاهیم
به مثابه ساز و برگ شناخت
رفته رفته
رشد می کنند و برا تر و کارآ تر می شوند
 
عادت پیامد وحشت از ترور وحشیانه است

۱
عادت توده به ستم طبقه حاکمه
معلول توحش خارق العاده ستمگر
است.

۲
امری
بالتجربه
طبیعی است.

۳
حکایتی راجع به تربیت شیر در کتب درسی سابق
وجود داشت:
آفتابه بیار
قله این حکایت بود.

۴
به جادوی زور برهنه حتی شیر شرزه موش لرزه می شود

۵
همین اسلام به عنوان دین رسمی طویله ما
با جاری شدن شطی از خون دلاوران
میسر شده است.

۶
زور برهنه
هراس در دل ها افکنده است.

۷
هراسی که به تمکین به ستمگر و دین ستمگر
منجر شده است.

۸
آدم
آدم است

۹
آدم باهوش
می تواند
تحت تازیانه ترور
به موش و خرگوش مبدل شود

۱۰
در خیزش ابان برای بنزین
ظاهرا ۱۳۶۰ نفر نفله شده اند
و
۲۰۰۰ نفر زخمی و بستری و علیل و ذلیل

۱۱
چه باید کرد؟

۱۲
کپک زده ترین و کثیف ترین طبقات اجتماعی
را
به مردم این سامان تحمیل کرده اند.

۱۳
دار و ندار مادی و مالی و فکری و شخصیتی جامعه
در مدت کوتاهی
برباد رفته است.

۱۴
خلایق
دیگر
توان عرعر حتی ندارند.
 
عصر تصنع افکار و افراد

۱
ممنون
خود افکار و افراد
قبل از هر چیز
قابل بحث است:

۲
نه
افکار
واقعا افکار اند
و نه افراد
واقعا افراد

۳
با توسعه انترنت و فیس آباد
تقلب و تصنع صد چندان شده است.

۴
هر کس
هر زباله ای را به عنوان افکار
در سفره باز و گسترده افراد می گذارد
تا
نوش جان کنند ومسموم تر و خرتر شوند

۵
هر کس در آن واحد
به زباله های متناقض
نخوانده
لایک می زند
و تحسین می گوید
و
یا
ندیده
دشنام می دهد.

۶
ضمنا
هر کس به هر ننه قمر از طایفه خود
استاد و دانشمند و ادیب و اندیشمند و هنرمند خطاب می کند.

۷
دیگر
نه
افراد
هویت و ماهیت روشن دارند
و
نه
افکار

۸
انتقاد
هم
انتزاعی و بند تنبانی شده
آنهم از باند مخالف باند خود

۹
کسی دنبال حقیقت نیست

۱۰
هدف همه رهایی از شر وقت است که نمی گذرد و وبال گردن شده است
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر