۱۳۹۸ آذر ۲۵, دوشنبه

سیری در جهان «بینی» راه «توده» (بخش چهارم) (۱)

اریک هوبس باوم
دیروز در خدمت امروز برای رسیدن به فردا

سرچشمه:
(راه توده، ۷۱۸)  

ویرایش و تحلیل
 از
مسعود بهبودی

ما
 مفسر رویدادها، پس از وقوع آنها نیستیم، 
بلکه با حوادث روز اما در خدمت تحولات فردا 
زندگی سیاسی می کنیم. 
و
 این یعنی مشی توده ای!
تحولات امروز
 را 
باید 
دیروز 
که 
عده ای 
میخ بر تابوت انقلاب ۵۷ و آرمان هایش 
می کوبیدند 
می دیدیدم، 
که 
راه توده
 دید. 
آرمان هائی که در همین شورش یک هفته ای مردم به بهانه گران شدن بنزین در فقیرترین محلات شهرها، کارگران، حاشیه نشینان از روستاها آواره شده، میلیون ها جوان بیکار، دست فروشان و... 
بار دیگر در شعار "ما نان می خواهیم"، "ما کار می خواهیم" و ... 
بیان و تکرار شد. 
مراجعه کنید 
به 
دهها سرمقاله راه توده از آخرین ماه های دولت محمد خاتمی تا امروز، 
تا 
صحت این ادعای ما 
را 
خود
 بخوانید. 
آن روز که ما بانگ برداشتیم:
- روبروی خاتمی نایستید، 
هرچه فریاد دارید و نامه دارید 
خطاب به رهبر بنویسید 
که
 ۷۰  در صد اختیارات حکومتی 
در
 دست او
ست.
 آن روز که بانگ برداشتیم: 
بعد از خاتمی دولتی سپاهی در ایران تشکیل خواهد شد 
و دلائل آن را نیز بیان داشتیم.
  آن زمان 
که
 در 
فاصله دو مرحله انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری، 
با 
شهامت و بدون فرصت طلبی 
اعلام داشتیم: 
ما در مرحله نخست به معین رأی دادیم 
اما در مرحله دوم 
میان احمدی نژاد و هاشمی رفسنجانی 
همگان را دعوت به حمایت از هاشمی می کنیم.
  آن روز 
که 
احمدی نژاد از صندوق ها بیرون آمد و دولت نظامی تشکیل شد،
بانگ برداشتیم، 
که
 به
 هوش باشید.
 آن دوره 
که 
 باید درباره خطر حکومت نظامی ها سخن می گفتیم 
پشت سر ماند. 
زمان را از دست دادید، 
امروز باید بدانیم
 که
 این دولت چرا برسرکار آورده شده و هدف از تشکیل دولت نظامی چیست؟ 
نه این که چرا این فرمانده و یا آن فرمانده در کابینه است.
  آن روز 
که 
موسوی 
را 
از 
عوامل قتل عام ۶۷ 
معرفی می کردند
 و 
ما نوشتیم
 این یک دروغ است و دامی است که امنیتی های حکومتی 
علیه موسوی روی فضای مجازی 
پهن کرده اند.
  آن دوران ۸ ساله
 که 
حتی در یک شماره راه توده، 
برای افشای باند احمدی نژاد 
 غفلت نکردیم 
و
 مرتب بانگ برداشتیم 
که
 این دولت و نظامی های حامی آن 
به 
 فرمان بانک جهانی و صندوق بین المللی پول 
عمل می کنند.
  آن روز 
که
 با 
صراحت نوشتیم 
با تمام نیرو باید در انتخابات ۹۲ شرکت کرد
 و 
به 
 روحانی 
رأی 
داد 
و
 پس از انتخابات و پیروزی روحانی نیز نوشتیم
 که 
با تمام نیرو باید از این دولت در برابر مخالفان حکومتی آن 
دفاع کرد. 
ما
 فقط 
رأی
 نداده ایم 
که
 پس از احساس انجام مسئولیت به خانه باز گردیم. 
ما
 رأی 
داده ایم 
که
 از 
رأی خود 
دفاع کنیم 
و 
بکوشیم
 دولت به وعده هائی که داده 
عمل کند.

ما تمام این سخنان را دیروز گفتیم، 
با 
این یقین 
که 
به
 امروز 
می رسیم. 
یعنی به روز تحمیل عقب نشینی حکومت در برابر مردم
 برای انتخابات مجلس شورا 
و 
غفلت نکردن از انتخابات میان دوره ای مجلس خبرگان رهبری.
ما 
هرگر
 مشوق انفعال 
نه بوده ایم و نه خواهیم بود. 
ما مشوق قاطع مردم برای استفاده از صندوق های رأی برای بیان نظرشان، 
حتی در همان محدوده تنگی هستیم 
که 
حکومت برای آنها 
بوجود می آورد.
مردم 
خود 
باید تجربه کنند و از تجربه خود بیآموزند. 
بنابراین
 فقط نیم گام می توانیم از آنها جلوتر 
حرکت کنیم و نه بیشتر.

امروز 
 فرصت پرداختن به گذشته 
نیست. 
امروز فرصت یاری رسانی به جنبشی است 
که
 ما
 آن 
 را 
جنبش تغییرات
 می دانیم. 
برای ما 
ابتدا 
جنبش 
است
 و 
بعد
 سرانجام ولایت فقیه، 
نه 
برعکس، 
ابتدا سرانجام ولایت فقیه
 و 
بعد
 جنبش! 
درک این امر اگر در تمام این سالها دشوار بوده، 
تصور نمی کنیم، حداقل امروز و با دیدن آنچه که از انتخابات دوم خرداد به بعد در حافظه داریم 
دشوار باشد. 
با همین درک از ساختار قدرت در جمهوری اسلامی است 
که
 می گوئیم 
اشتباه دوران دوم ریاست جمهوری خاتمی 
را 
نباید تکرار کرد 
و
 آجر از زیر پای روحانی کشید. 
آنهائی را که در مرکز قدرت حکومتی این آجر را می کشند
 یاری نکنید.
تمام تجربه انقلاب بهمن ۵۷ 
برای یاری رسانی و انتقال آن به نسلی که امروز در میدان است
 را
 به 
کار
 بگیریم.
پایان

۱

ما
 مفسر رویدادها، پس از وقوع آنها نیستیم، 
بلکه با حوادث روز اما در خدمت تحولات فردا 
زندگی سیاسی می کنیم. 
و
 این یعنی مشی توده ای!
حریف

۱
این جمله حریف 
به 
چه معنی
 است؟

۲
مفسر رویدادهای دیروز نبودن 
به
 چه معنی
 است؟

۳
آیا
حریف
واقعا
 بیزار از تفسیر ماضی
 است؟

خواهیم دید.

۴
این موضع نظری
در
هر صورت
به معنی بی اعتنایی به تجارب تاریخی است.

۵
بی اعتنایی به ماضی
 اما
 به 
چه معنی و به چه دلیل 
می تواند باشد؟

۶
بی اعتنایی به اعمال طبقه حاکمه در ۴۰ سال گذشته
در 
بهترین حالت
به
 معنی تأیید آنها 
ست
و
در
 بدترین حالت
به 
معنی ماستمالی آنها به ترفند مسکوت گذاشتن آنها 
ست.

۷
چگونه می توان
تعقیب لحظه به لحظه
سران حزب توده
توسط چندین سازمان و نهاد امنیتی
را
(هم سازمان اطلاعات دولتی (نخست وزیری موسوی) و هم «بچه های مطهری» در سپاه و هم ... را )
تحلیل که هیچ تفسیر حتی نکرد؟

حزب توده ای
که
جرمی جز حمایت از این طبقه و هیئت حاکمه نداشته است.


چگونه می توان
بازداشت ناگهانی و حتی قهرآمیز آنها
 را
(مجروح کردن آگاهی را)
شکنجه وحشتناک سران و سرداران و کادرهای حزب
 را
(شکنجه فجیع مسیح کهنسال حزب توده ـ احسان طبری را، شکنجه وحشتناک شلتوکی را و دیگر سران و سرداران حزب توده را)
شکستن آنها
 را
و
یا
اجبار آنها به خودکشی را 
(مهرگان)
و
یا 
شقه شقه کردن و جلوی ددان خاوران انداختن شقه های اندام خیلی از آنها
 را
توبه گرفتن بی شرمانه و پرونده سازانه از آنها 
را
به
 تله ویزیون و مدفوعات 
آوردن تفاله های آنها
را
(به قول سیاوش کسرایی)
و 
رسوا ساختن آنها
 را
منحل اعلام کردن حزب معصوم تر از ۱۴ معصوم 
را
فراری دادن صدها تن از شریف ترین اعضای آن
را
تحلیل 
که
 پیشکش
تفسیر 
حتی
 نکرد؟

۸
این آیا به معنی توجیه و یا مسکوت گذاشتن جنایات طبقه و هیئت حاکمه نیست؟

۹
کسی که بی اعتنا به تجارب دیروز باشد
به قول حریفی از انگلستان 
(اریک هوبس باوم)
باید
در 
مضارع مدام 
به سر می برد.

۱۰
یعنی 
چنین کسی
اصلا نمی تواند به آینده بیندیشد
چه رسد
 به 
«خدمت به تحولات فردا»

۱۱
چون مضارع پل پیوند میان ماضی و مستقبل است.

۱۲
چون آینده
بر اساس تحلیل ماضی
بنا می شود.
۱۳
چگونه 
می توان
 توجیه جنایات جانیان جماران 
را 
و
 پرهیز از تحلیل تجارب خونین و چرکین دیروز 
را 
خط مشی توده ای 
قلمداد کرد؟

۱۴
مشی توده اگر این است که تو می فرمایی
به
چنین مشی و در و پنجره اش
 باید
 رید.
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر