۱۳۹۸ آذر ۲۲, جمعه

وجود (۲) (بخش آخر)

  پروفسور دکتر  الفرد کوزینگ
برگردان
شین میم شین

۱۲
·      مقوله وجود در فلسفه توماس فون اکوین و نئوتومیسم مقام ویژه ای کسب می کند.

۱۳
·      در سلسله مراتب موجودات، وجود الهی در رأس همه قرار دارد و عطابخش وجود برای همه موجودات است.

۱۴
·      در رئالیسم تومیستی مفهوم وجود برای سرپوش نهادن بر تضاد میان ماتریالیسم و ایدئالیسم، به طور  آشکاری مورد استفاده قرار می گیرد. 

۱۵
·      بنا بر آن، اگرچه وجود تعیین کننده تفکر بشری است، ولی آن تنها شامل جهان مادی نمی شود، بلکه قبل از همه شامل وجود روحی الهی می شود، که بنیان همه موجودات است.

·      (در عرفان شیخ شبستر هم به همین سان.
·      وجود از روز اول لایزال است. مترجم)

۱۶
·      مقوله وجود به نظر هگل، مرحله اول در توسعه و تعالی ایده مطلق است و روح مطلق در مرحله پایانی توسعه و تعالی خود به عنوان حقیقت مشخص، واپسین و عالی تر از همه وجود قرار می گیرد.
·      (هگل، «منطق»، ص ۵۵)

۱۷
·      از آنجا که به نظر هگل، توسعه و تعالی ایده با توسعه وجود و تفکر شناسنده یکی اند، در فلسفه او وجود و تفکر بر هم انطباق می یابند.

۱۸
·      درک ایدئالیستی هگل از وجود را فویرباخ مورد انتقاد قرار می دهد و رد می کند.

۱۹

·      فویرباخ مفهوم بی تفاوت وجود به طور  کلی را دور می اندازد و مفهوم وجود را از موضع ماتریالیستی به عنوان ماده، طبیعت و واقعیت عینی تعریف می کند:
·      «وجود در منطق هگل همان وجود متافیزیک کهن است که بدون قائل شدن تفاوت، به همه چیز نسبت داده می شود.
·      زیرا بنا بر آن همه چیز به اصل خود بر می گردد.
·      این وجود بی تفاوت ـ اما ـ چیزی جز اندیشه ای انتزاعی و مجرد نیست، اندیشه ای انتزاعی و مجرد و دور از واقعیت.
·      وجود همان قدر گوناگون است، که چیزها گونان هستند.
·       چیزهائی که وجود را تشکیل می دهند.»
·      (فویرباخ، «قوانین اساسی فلسفه ، پاراگراف ۲۷)

۲۰
·      فویرباخ با دادن راه حل ماتریالیستی به مسئله اساسی فلسفه، تفسیری ماتریالیستی از مفهوم وجود ارائه می دهد و در اثر خود تحت عنوان « تزهای مقدماتی برای اصلاح فلسفه» اعلام می دارد:
·      «رابطه راستین وجود و تفکر جز این نیست که وجود سوبژکت است و تفکر مسند است.
·      اندیشه از وجود سرچشمه می گیرد.
·      وجود ـ اما ـ از اندیشه سرچشمه نمی گیرد.
·      وجود از خویشتن خویش است و به وسیله خویشتن خویش هست.
·      وجود تنها به وسیله وجود است که وجود دارد.
·      زیرا وجود دلیل وجودی خود را در خویشتن خویش دارد.
·      زیرا وجود است که معنا، خرد، ضرورت، حقیقت و خلاصه همه چیز است.»
·      (فویرباخ،« تزهای مقدماتی برای اصلاح فلسفه»)

۲۱

·      مارکس و انگلس مفهوم وجود را به معنای ماتریالیستی فویرباخ مورد استفاده قرارمی دهند.

۲۲
·      آندو مفهوم وجود را به معنی وجود مادی، ماده و واقعیت عینی می دانند و نه به معنی وجود نامعین که دربرگیرنده چیزهای مادی و فکری باشد.

۲۳
·      مفهوم وجود به معنی نامعین آن، در ماتریالیسم دیالک تیکی هرگز مورد استفاده قرار نمی گیرد.

·      مراجعه کنید به وجود اجتماعی.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر