۱۳۹۸ خرداد ۳۰, پنجشنبه

رمان طایفه توئی (طایفه روشنفکر) (۱۴)


برتولت برشت
برگردان 
میم حجری


چهارسفر
ادامه
۳۸

تاشی لاما
 
۵۷
·    در سال دوم، در دبیرخانه پس از تأملاتی تصمیم گرفته شد که نیمه دوم کاروان لایتناهی را یک سال بعد از نیمه اول آن اجازه حرکت بدهند.

۵۸
·    چون در این فاصله همه چیز دوباره رشد و نمو خواهد کرد.

۵۹
·    اما هراس از آن داشتند که دهقانان در صورت خبر داشتن از حرکت نیمه دوم کاروان در سال بعد، اصلا دست به کشت و کار نزنند.

۶۰
·    راجع به چند و چون برگشت کاروان، کسی را جسارت تأمل نبود.
·    قیصر از این بابت واقعا نگران بود.

۶۱
·    قبلا فقط از خود تاشی لاما دعوت به عمل می آوردند.

۶۲
·    این بار بی احتیاطی کردند و گفتند که به مشاورت او نیاز است.

۶۳
·    آیت الله اکنون با ۷۰ هزار تن از طلابش به راه افتاده است.

۶۴
·    ۷۰ هزار طلبه که آمده اند و گله های گاوان را روانه تنور شکم خویش ساخته اند.

۶۵
·    ۷۰ هزار طلبه که در مسیر طولانی خویش، از هرجا گذشه اند، بسان لشگر مهاجم ملخ، برهوتی ابدی برای انواع معینی از نباتات به جا نهاده اند.

۶۶
·    باغ ها، بستان ها و تاکستان ها، پس از عبور آنان به حال و روزی افتاده اند که پس از حریقی ویرانگر می افتادند.
·    چه بسا حتی بدتر از آن گشته اند که پس از جنگ بوده اند.

۶۷
·    بودای زنده ـ پاندر لوبسام رهی ـ در نخستین ثلث سفر، گذاشت و رفت.
·    واقعا پا پیاده رفت.

۶۸
·    هزاران تن از طلاب (لامای) او راضی شدند که از راه مرداب ها و یا با وسایل نقلیه دیگر حمل و نقل شوند.
·    او اما گذاشت و رفت.

۶۹
·    او رفت با کفشی از چرم خام در پا.
·    کفشی که حتی در دهات قابل خرید به پشیزی بود.

۷۰
·    (کفش پاپ هر روز عصر، پس از رفتنش به خواب، زیر ناقوسی شیشه ای به تماشا گذاشته می شد.
·    ناقوسی که پنج هزار بار گرانتر از کفش بود.)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر