۱۳۹۸ خرداد ۲۶, یکشنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۷۵)

  
جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 
سیستم های فردی
حکمرانان را به جنون می کشاند
تاریخ در ایران دائم تکرار میشود
شیخ و شاه سرو ته یک کرباس اند
حریفه شریفه

۱
سیستم فردی وجود ندارد.

۲
سیستم ها
همه
بدون استثناء
جامعه ای و یا اجتماعی اند.

۳
تاریخ
نمی تواند تاریخ باشد و تکرار شود.

۴
تاریخ
فی نفسه
به معنی پیشرفت است.

به همین دلیل
تاریخ
به
کاروان
و
یا
به
قطار
تشبیه می شود.

و
نه
به
جسد و جنازه و لاشه و مرداب

۵
چیزی که تکرار شود
فاقد چیزیت است.

۶
زباله است.

۷
شیخ و شاه
تفاوت و حتی تضاد جدی با یکدیگر دارند.

۸
اعضای جامعه
چه شیخ و چه شاه
باید
با توجه به جامعه
درک شوند و توضیح داده شوند.

۹
مثال
روحانیت
در
جامعه مثلا فئودالی
با
دربار
یکسان نیست.

۱۰
خاندان سلطنتی
عالی ترین نماینده سیاسی اشرافیت فئودال و روحانی است.

۱۱
روحانیت
اما
در آن واحد
هم
جزو و عضو طبقه حاکمه است
و
هم
ایده ئولوگ طبقه حاکمه است.

یعنی
یک پایش در زیربنای اقتصادی است
و
پای دیگرش در روبنای ایده ئولوژیکی است.

۱۲
به همین دلیل
روحانیت همیشه
منتقد دربار و دولت فئودالی است.

۱۳
ضمنا
به همین دلیل
اعضای اشرافیت فئودال و دربار
متنفر از روحانیت اند.

۱۴
اعضای اشرافیت فئودال و دربار
آخوندها
را
گدا تصور و تصویر می کنند و تحقیر می کنند

۱۵
محمدرضاشاه
پس از پیروزی انقلاب بورزوایی سفید
مترقی تر از روحانیت بوده است

نماینده بورژوازی مدرن بوده است.

حتی مترقی تر از احزاب و سازمان های چپ و راست
بوده است
مثلا
مترقی تر 
از
 جبهه ملی
نهضت کثافت آزادی
سازمان چریک های کذایی خر
مجاهدین کثافت اسلامی و خلق و دیمدام و لیملام و غیره
بوده است
 
روحانیت آن چنان که در بند ۱۲آمده همیشه منتقد دربار نبوده اند.
منتقد فئودالیسم که اصلا نبودند.
بخشی از درآمد آن ها از این سیستم تامین می شد.
مخالفت سنگین آن ها با اصلاحات ارضی نمونه ی همدستی آن ها با فئودال ها بود.
اصولا اشرافیت و روحانیت در جوامع پیشامدرن دوستان خوبی هستند.
شاه داشت قوانین قدیمی بازی را به هم می زد.
چند سطر آخر را دوست نداشتم ولی کلیت نوشته خوب بود.
بندهای ۱۲ و ۱۳ هم با بندهای قبلش پارادوکس داشت.
به خاطر نوشته ی خوب ممنون.
حریف
 
دیالک تیک طبقه و نماینده

۱
رابطه طبقه و ایده ئولوگ طبقه
همیشه دیالک تیکی است.

۲
انتقاد روحانیت از فئودالیسم
نه
انتقاد علمی و انقلابی
بلکه
انتقادی کنسرواتیو است.

۳
به نفع حفظ و تحکیم فئودالیسم است.

۴
جوانشیر در حماسه داد
البته بدون اینکه به این دیالک تیک واقف باشد
از وزرای دربارها نام می برد که به دلیل انتقاد
اعدام شده اند.

۵
سعدی فقیه است
و ضمنا منتقد سرسخت سلاطین و خوانین است
اگرچه کیسه های سیم و زر از انان دریافت می کند
اگرچه برای آنان از عرفا و اوپوزیسیون گزارش می دهد.

۶
هابرمش ایده ئولوگ امپریالیسم است
میلیورنش کرده اند
ولی
ضمنا انتقاد می کند
علنا هشدار می دهد

۷
حافظ
حافظ قرآن است
روحانی است
ولی
ضمنا
برای حفظ و تحکیم فئودالیسم
منتقد دربار است

۷
مراجعه کنید به غزل درویشان حافظ
 
حزب توده
به قول شایگان
از
اعضای همین جبهه ملی مصدق
سازمان شریف ترین فرزندان مردم بوده است.

۱
وقتی دشمن توده و حزب توده
چنین قضاوت کند
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل

۲
اگر توده و حزب توده از تاریخ ایران حذف شود
جز زباله چیزی باقی نمی ماند.

۳
توده
بهتر از حزب توده
دری در صدف سینه اش
نپرورده است.

۴
آدم باید خر و یا لاشخور باشد
که
حز ب توده
را
نشناسد
و
قدر حزب توده را نداند.

۵
در
 ایران 
شخصیتی فلسفی، هنری، علمی، فنی، ادبی 
و
 اثری فلسفی، هنری، علمی، فنی، ادبی
نمی توان یافت
که
مستقیما و یا غیرمستقیما
به
حزب توده
متعلق نباشد

۶
از کهکشان حزب توده
خورشید تابانی 
طلوع کرده اند
که
در مقیاس جهانی بی نظیر است.

۷
دریغا که خفاشان بورژوا و فئودال و روحانی
کور اند و نمی بینند.

۸
خدا
هر بلایی سر بنی آدم بیاورد
بهتر از آن است که او را لال و کر و کور و خر
سازد.
صم بکم عمی فهم لایعقلون

سوال:
چرا سیاست باز ها این همه
بی رحم هستند؟

پاسخ اشو:
آنان بی رحم هستند،
چون احمق هستند.

۱
هم
سؤال
خرکی است
و
هم
جواب.

۲
آشو
هم
خر
است
و
هم
خر پرور است.

۳
اولا
سیاستمدار انتزاعی وجود ندارد.

۴
هم ترامپ و پوتین سیاستمدار اند و هم لنین و هوشی مین

۵
هم
پینوچه و باتیستا
سیاسمدار بوده اند
و
هم
سالوادور آلنده و کاسترو و چه گوارا

۶
خریت آشو
با این ادعای خرکی اش معلوم می شود
که
گویا
احمق ها بی رحم اند و بی رحم ها احمق

۷
بنا بر این فتوای خرکی آشو
هر دهاتی خرفت و خرافی و خر
باید
به جرم بی رحمی
محاکمه و محکوم شود
و
هر
جانی و جلاد بی رحم
به
بهانه حماقت و خریت
تبرئه و آزاد گردد تا آزاد بگردد و هر نفسکشی را گردن زند.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر