برتولت برشت
برگردان
میم حجری
چهارسفر
ادامه
۲۷
·
پس از کلی دردسر به رود بزرگ رسیدند.
۲۸
·
قبل از سوار شدن به کشتی، جلسه ای تشکیل دادند.
·
جلسه در کلبه دهقانی برگزار شد که نامش را در فهرست خود
داشتند.
۲۹
·
در حین مشاوره، دهقان و خانواده اش دم در پاس می دادند.
۳۰
·
آنها در این زمینه صحبت می کردند که در کشتی چگونه باید
رفتار کنند که سوء ظن برانگیز نباشد.
۳۱
·
بهترین طرز رفتار اما گران تمام می شد و آنها در خرج پول
خسیس بودند.
۳۲
·
این بار اما حتی ریش بزی موافق بود که باید برای فنگ لباس آبرومندتری خریده شود.
·
او می توانست ارباب دو تن از ژنده پوشان تلقی شود.
۳۳
·
لن و عینکی می توانستند با هم سفر کنند و می
توانستند هر طور که دلش خواست، لباس بپوشند.
·
آنها تلکت ـ اوئل ـ این های (Tellekt – uell - in) (اینتلکتوئل های، روشنفکران) تنزل مقام یافته بودند.
·
چنین کسانی همیشه می توانستند، پول سفر راست و ریست کنند.
·
فقط می بایستی سر چند دهاتی کلاه بگذارند.
۳۴
·
لن که نام ادبی اش، لی تسه بود، با تمام وجودش می خندید،
وقتی که این مسئله را بر زبان می راند.
·
او هم به خرید لباس رفت.
۳۵
·
در چک و چانه زدن بی نظیر و بی همتا بود.
۳۶
·
بعد در لباس نو، کیفی را که صفحات چاپی نازک قرار داشت، در بخش
های شانه و باسن دوختند و هر کس از آن حتی المقدور پوشید.
۳۷
·
دلیل سفر آنها به مناطق جنوبی حمل همین کتاب سفر می کردند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر