۱۳۹۸ تیر ۷, جمعه

سیری در غزلی از خواجه شیراز (۱۰)

 
حافظ
 
ویرایش و تحلیل
از
میمحا نجار
 
 
۱
مبوس
جز لب ساقی و جام می
حافظ

که
دست زهدفروشان
خطا ست
بوسیدن
 
معنی تحت اللفظی:
بوسیدن لب ساقی و جام می
بهتر
از
بوسیدن دست زاهدان ریاکار
است.
 
 همان طور که ذکرش گذشت،
ما
ابیاتی از اشعار خواجه را که حاوی واژه های زهد و زاهد
هستند
مورد ارزیابی قرار می دهیم
 
مفاهیم زهد و زهدفروش
در
دیوان حافظ
 
۱
روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست
می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست

نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت
وقت رندی و طرب کردن رندان پیدا ست
 
معنی تحت اللفظی:
ماه رمضان به پایان رسید و دل ها برخاستند.
می در میخانه به جوش آمد و باید خرید و نوشید.
 
دور زهدفروشان عبوس و بداخلاق گذشت
و
دور رندی و شادی رندان
رسید.
 
۲
روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست
می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست

نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت
وقت رندی و طرب کردن رندان پیدا ست
 
خواجه در این غزل،
دوئالیسم زاهد و رند
را
به
شکل دوئالیسم غم و شادی (عبوسی و گشاده رویی) بسط می دهد.
 
زاهد 
عبوس و سختگیر و بداخلاق است
و
رند
شاد و آسانگیر و خوش اخلاق.
 
خودش اخلاقی رند
اما
نه
خوش اخلاقی طبیعی و اصیل
بلکه
خوش اخلاقی تصنعی ناشی از میخواری
است.
 
خواجه در غزل های دیگر
فونکسیون می را غم از دل زدایی و شادی بخشی می داند.
 
البته
این تصور خواجه
تمامی حقیقت نیست.
 
نصف حقیقت است.
حقیقت نیمبند است.
 
می می تواند به افزایش اندوه و حتی به تضرع و زاری میخوار
منجر شود.
 
مهدی اخوان ثالث
در 
شعر غول آسایی تحت عنوان «کدامین ستاره»
این مسئله 
را
رئالیستی تر
تصور و تصویر کرده است.
 
۳
روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست
می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست

نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت
وقت رندی و طرب کردن رندان پیدا ست
 
خواجه در این غزل
ضمنا
خواه و ناخواه
دوئالیسم زهدفروشی و می فروشی
را
توسعه داده است.
 
ضمنا
بی رغبتی و بی اعتنایی رندان به متاع زهد
و
رغبت و علاقه وافر آنان به می
را
تصریح کرده است.
 
خواجه
ظاهرا
منزجر از زهد
است.
 
زهد
در 
قاموس خواجه
چیزی منفی و معیوب
است.
 
ضد دوئالیستی زهد
یعنی می
اما
برعکس
مثبت و مطلوب 
است.
 
می فروشی و می خواری
به
مثابه اضداد دوئالیستی زهدفروشی و زهد ورزی
در
قاموس خواجه
جزو سجایای اخلاقی
اند.
 
این اما به چه معنی است؟
 
۴
روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست
می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست

نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت
وقت رندی و طرب کردن رندان پیدا ست
اگر 
می
 را 
به 
مثابه سم ضد عقلی
 محسوب داریم،
زهد 
به
مثابه ضد دوئالیستی می
را
باید
حامی عقل
بدانیم.
 
البته
نه
حاوی عقل اندیشنده،
بلکه
حامی عقل فقهی ضد عقلی.
 
احتمالا
محتوای مخالفت خواجه با عقل
نه
خردستیزی
بلکه
عقل فقهی ضد عقلی ستیزی
است
که
خود
به 
نوبه خود
ضد عقل اندیشنده 
است. 

ایراد ایده ئولوژیکی خواجه
در
الترناتیو خواجه برای عقل فقهی ضد عقلی
یعنی
می
است.
 
 ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر