ﻣﻴﺮﺯﺍ ﺁﻗﺎ ﻋﺴگرﻯ
(ﻣﺎﻧﻰ)
(۱۳۳۰)
شاعر، نویسنده و پژوهشگر
انقلاب در برابر انقلاب!
منبع:
رادیو مانی
تحلیلی
از
یدالله سلطانپور
بیگانه دوستی و بیگانه گرایی
همواره
بخشی از فرهنگ مردم در ایران بوده است.
یا از روی ترس، یا در پی شکست در جنگها (اسلام) و یا به لحاظ برتری فرهنگی، تکنولوژی و تکنیکی دیگران
(فرهنگ غربی در سده های ۱۹ تا به امروز) .
گاهی
نیز
از روی تأثیری گیری ایدئولوژیکی
(انقلاب بلشویکی در همسایۀ شمالی، درچین مائو، …) .
همزمان پسماندههای باورهای نادرست وخرافات جامعۀ خودی نیز در اسارت فرهنگی نقش داشته اند.
دلایل مانوی مانی
به شرح زیرند:
الف
ترس
ب
شکست در جنگ
پ
احساس حقارت فرهنگی
ت
احساس حقارت تکنولوژیکی و تکنیکی
غربگرایی
ث
تأثیرپذیری ایده ئولوژیکی
بلشویسم، مائوئیسم
ج
پسمانده های باورهای نادرست و خرافات خودی
۱
بیگانه دوستی و بیگانه گرایی
همواره
بخشی از فرهنگ مردم در ایران بوده است.
جلال آل احمد
هم
در
زباله خود تحت عنوان «غرب زدگی»
دنبال دلیل می گردد.
او
حتی
دلیل جغرافیایی
عرضه می دارد.
ضمنا
غرب زدگی
را
با
سن زدگی
آفت نباتی در مورد گندم
مقایسه می کند
که
هسته جامعه
(سنیل گندم)
را
می مکد
و
پوسته ای توخالی
از
آن،
باقی می گذارد.
معمار تئوریکی جمهوری جماران
هم
او
بوده است.
جلال
در
«خسی در میقات»
به ملاقات جلاد جماران هم رفته و دیده که غرب زدگی اش زیر متکای جلاد است
و
کیف خر کرده است.
۲
بیگانه دوستی و بیگانه گرایی
همواره
بخشی از فرهنگ مردم در ایران بوده است.
جمهوری جماران
هم
با
شعار نه شرقی ـ نه غربی
روی کار امده است.
یعنی
بسان مانی
مخالف بیگانه دوستی و بیگانه گرایی
بوده است.
رادیکالیته اجامر جماران در این زمینه
صد برابر رادیکالیته مانی است.
آنها
حتی
سکنه طویله جماران
را
حتی
بخشی از آیات عظام با عمامه و بی عمامه
را
بیگانه تصور و تصویر کرده اند،
از
صفوف خود
رانده اند
و
در قصر حصر نشانده اند.
سؤال
از
اجامر و مانی
این است
که
خودی
(آشنا)
کیست؟
بر اساس چه معیار عینی می توان میان آشنا و بیگانه
مرزبندی کرد؟
۳
بیگانه دوستی و بیگانه گرایی
همواره
بخشی از فرهنگ مردم در ایران بوده است.
اجامر جماران
معیار اوبژکتیو (عینی)
ندارند.
عوضش
معیار سوبژکتیو
دارند:
هر کس شیعه و در بدترین حالت مسلمان باشد،
آشنا
ست.
معیار عینی مانی
چیست؟
وقتی مانی از ایرانیان دم می زند،
احتمالا
همه سکنه کشور
را
آشنا محسوب می دارد
و
ملل دیگر
را
بیگانه.
خوش به حال ایرانیان.
ما
را
باش
که
ترک ایرانیت کرده ایم
و
افغانی شده ایم.
۴
بیگانه دوستی و بیگانه گرایی
همواره
بخشی از فرهنگ مردم در ایران بوده است.
اولا
بیگانه دوستی و بیگانه گرایی و بیگانه پرستی
بیگانه دوستی و بیگانه گرایی و بیگانه پرستی
فقط
یک روی مدال دیالک تیکی مربوطه است.
روی دیگر این مدال دیالک تیکی
بیگانه گریزی و بیگانه زدایی و بیگانه ستیزی
است.
مثلا
چند دهه قبل
در
نازی آباد
یهودی ها، کمونیست ها و کولی ها
را
بیگانه
قلمداد کردند و قلع و قمع کردند.
اما
همزمان
ژاپنی ها، ایتالیایی ها، اسپانیایی ها، مجارها، رومانی ها و غیره
را
آشنا
محسوب داشتند
و
عهد دوستی
بستند
عزیز داشتند.
قضیه در نازی آباد مانی
از چه قرار است؟
روی دیگر مدال مانی
چیست؟
آشنا
برای مانی
کیانند؟
بی دلیل نیست
که
مانی
از
تأثیرپذیری ایده ئولوژیکی
بلشویسم، مائوئیسم
دم می زند
ولی
راجع به فاشیسم و فوندامنتالیسم و پانیسم از هر نوع
سکوت می کند.
۶
بیگانه دوستی و بیگانه گرایی
همواره
بخشی از فرهنگ مردم در ایران بوده است.
ثانیا
بیگانه دوستی و بیگانه گرایی و بیگانه پرستی
خاص ایرانیان نیست.
اگر
بیگانه دوستی و بیگانه گرایی و بیگانه پرستی
خاص ایرانیان نیست،
علت اصلی تشکیل آن چیست؟
برای کشف این علت اصلی
باید
با
مارکسیسم ـ لنینیسم
و
بویژه
با
تز موسوم به «درک ماتریالیستی تاریخ»
آشنا شد
که
کشفی همتراز با کشف آتش برای بشریت
در
عرصه جامعه بشری
است.
مارکسیسم ـ لنینیسم
اما
به زعم مانی
مرده است.
حالا
چه
باید کرد؟
راستی
جسد مارکسیسم ـ لنینیسم
در کدام خاوران زمین
چال شده است؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر