ویرایش و تحلیل
میم حجری
۱
«از عموهایت»
این عنوان شعر معروف شاملو ست.
منظور از این عنوان
این
است
که
برجسته ترین و مؤمن ترین توده ای ها
از سیامک تا روزبه
برادران الف بامداد معتاد
بوده اند.
خوش به حال سیاوش شاملو
و
بد به حال سیامک توده ای و یاران.
سؤال
اما
این است
که
چرا
الف بامداد
سرداران حزب توده
را
به درجه نخبگان ارتقا می دهد؟
چون چنین عزت و احترام و مزیت و نعمتی شامل هر کس نمی شود.
این ارتقای مقام
مدال ساده ای نیست
که
بر سینه کسی سنجاق شود.
ما
با
الف بامداد
سر و کار داریم
که
سرداران حزب توده
را
برادر
خطاب می کند
بعد
در شعری شکوه از آن دارد
که
کسی
خودش
را
برادر خطاب نکرده است:
ما
با
نگاه ناباور
فاجعه را تاب آوردیم.
هیچکس
«برادر»
خطاب مان نکرد
و
به
تشییع ما
تکبیری بر نیاورد.
الف بامدادی
که
بامداد اول و آخر است
شرف کیهان است
هابیل است
خیر مطلق است.
سرداران حزب توده
باید
چیزی داشته باشند
که
لیاقت اخوت با الف بامداد
را
کسب کنند.
آن چیز چیست؟
برای کشف آن تحفه نطنز باید این شعر الف بامداد
تحلیل شود:
۲
نه
به خاطرِ آفتاب
نه
به خاطرِ حماسه
به
به
خاطرِ سایه یِ بامِ کوچکش
به
به
خاطرِ ترانه ای
کوچکتر از دستهای تو
کوچکتر از دستهای تو
به
خاک افتادند
دلیل ارتقای سرداران حزب توده به درجه نخبه و کسب لیاقت اخوت با الف بامداد مطلق،
اولا
این است
که
آنها
نه
به
خاطر آفتاب
و
نه
به
خاطر حماسه،
بلکه
به
خاطر سایه ی بام کوچک او (کی؟)
به
خاطر ترانه کوچکتر از دستان پسر الف بامداد
اعدام شده اند.
بیچاره سیامک
بیچاره مبشری
بیچاره روزبه
...
آدم باید خیلی خر باشد
که
این جفنگیات معتاد بی خرد و خردستیزی
را
تأیید کند،
چه رسد به تکثیر و انتشار و توزیع.
۳
نه
به خاطرِ آفتاب
نه
به خاطرِ حماسه
به
به
خاطرِ سایه یِ بامِ کوچکش
به
به
خاطرِ ترانه ای
کوچکتر از دستهای تو
کوچکتر از دستهای تو
به
خاک افتادند
خردستیزی
که
نباید شاخ و دم داشته باشد.
خردستیزی
همین است:
گویا
کسانی به خاطر آفتاب و حماسه
اعدام می شوند.
برادران کذایی الف بامداد
اما
به خاطر سایه بام کوچک او
و
ضمنا
به
خاطر ترانه کوچکی
اعدام شده اند.
سؤال
این است
که
دلیل این تحریف شخصیت های توده ای
در
لفافه «تعریف» سرشته به تجلیل
چیست؟
۴
نه
به خاطرِ آفتاب
نه
به خاطرِ حماسه
به
به
خاطرِ سایه یِ بامِ کوچکش
به
به
خاطرِ ترانه ای
کوچکتر از دستهای تو
کوچکتر از دستهای تو
به
خاک افتادند
هم
دفاعیات سیامک و روزبه و غیره
وجود داشته اند
و
هم
گزارشات نظامیان حاضر در میادین اعدام
در
مطبوعات طبقه حاکمه:
الف
سرهنگ سیامک
با
صراحت روشن
از
پاکی و پارسایی حزب توده
دفاع می کند.
ب
خسرو روزبه
با
صراحتی به روشنی آفتاب
اعلام می دارد
که
با
تک تک سلول های اندامش
حتی
توده ای
است
و
اگر
هزاران بار بمیرد و زنده شود،
باز هم
توده ای
خواهد بود.
پ
وکیل مدافع بورژوای سرداران حزب
آشکارا
از
شریف ترین فرزندان توده
سخن می گوید.
ت
نظامیان میادین اعدام
از
شعار مرگ بر شاه خاین در پای چوبه تیرباران گزارش می دهند.
۵
نه
به خاطرِ آفتاب
نه
به خاطرِ حماسه
به
به
خاطرِ سایه یِ بامِ کوچکش
به
به
خاطرِ ترانه ای
کوچکتر از دستهای تو
کوچکتر از دستهای تو
به
خاک افتادند
چگونه می توان بی قطره ای شرم بر جبین،
قضیه
را
ایراسیونالیزه کرد
و
از
جفنگ مرگ به خاطر سایه بام و ترانه
دم زد؟
آنچه
را
که
ساده لوحان خرفت و خر
آگاهانه و یا ابلهانه
تجلیل از سرداران حزب توده
تصور و تفسیر می کنند،
چیزی جز تحریف شخصیت آنان نیست.
در این جور اشعار شرم انگیز شاملو،
مرگ
ایدئالیزه می شود.
مرگ بی محتوا
مورد تجلیل قرار می گیرد.
نیهلیسم
به
عرش اعلی برده می شود.
برای الف بامداد
محتوای طبقاتی مقاومت، مبارزه، شکست، پیروزی، نجات و اعدام مهم نیست.
مهم
مخالفت انتزاعی و مرگ انتزاعی
است.
به همین دلیل
الف بامداد
هم
انتحار ولادیمیر مایاکوفسکی
را
مورد تجلیل شاعرانه قرار می دهد،
هم
انتحار و اعدام فدائیان فئودالی
را
و
هم
اعدام مهدی رضایی مذهبی
را.
محتوای طبقاتی و فرماسیونی مقاومت و مبارزه برای الف بامداد
کشک است.
برابر با هیچ و پوچ است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر