ویرایش و تحلیل
میم حجری
نه
به خاطرِ دیوارها
به خاطرِ یک چپر
نه
به خاطرِ همه انسانها
به خاطرِ نوزادِ دشمنش (دشمن شان)، شاید
نه
به خاطرِ دنیا
به خاطرِ خانه ی تو
به
به
خاطرِ یقینِ کوچکت
که
که
انسان
دنیایی است،
به
خاک افتادند
معنی تحت اللفظی:
توده ای ها
نه،
به خاطر دیوارها،
بلکه
به خاطر یک چیز
اعدام شده اند.
نه
به خاطر همه آدم ها،
بلکه
احتمالا
به خاطر نوزاد دشمن شان
اعدام شده اند.
نه
به خاطر دنیا،
بلکه
به خاطر خانه تو،
به خاطر اطمینان مطلق کوچک تو
بر
اینکه انسان دنیایی است،
اعدام شده اند.
الف بامداد در این جفنگشعرش
آسمان و ریسمان
را
به هم می بافد،
تا
مقاومت و مبارزه و مرگ توده ای ها
را
به
ترفند ابستراکسیون (انتزاعی سازی) و استه تیزاسیون لگامگسیخته،
ایراسیونالیزه
کند.
از
عقلیت و عقلانیت
تهی سازد.
۲
نه
به خاطرِ دیوارها
به خاطرِ یک چپر
توده ای ها
بر خلاف بقیه آدم ها،
به خاطر دیوارها
اعدام نشده اند.
خواننده حتما تخیل خروشان خود را به خدمت می گیرد،
تا
دیوارها
را
به هر مصیبت و ذلتی
تفسیر کند.
ولی
به محض ادامه دادن به خواندن شعر،
آچمز می شود:
توده ای ها
به خاطر یک چیز اعدام شده اند.
مگر
دیوار چیزی نیست،
ای شاعر حواسپرت؟
ضمنا
مگر ضد دوئالیستی و یا دیالک تیکی دیوارها،
یک چیز
است؟
پاشایی
کجا ست
تا
دست به ویرایش زند
و
تصحیح کند:
نه
به خاطرِ یک میز
به خاطرِ یک چپر
به خاک افتادند.
۳
نه
به خاطرِ همه انسان ها
به خاطرِ نوزادِ دشمنش (دشمن شان)، شاید
جل الخالق!
این توده ای ها
اعجوبه هایی بوده اند:
به خاطر همه آحاد بشری
اعدام نشده اند.
پس
این عموهای پسرک الف بامداد
به خاطر چی
اعدام شده اند،
اگر به خاطر همه آدم ها اعدام نشده اند؟
به خاطر نوزاد دشمن شان
اعدام شده اند.
دشمن حزب توده
کی بوده
که
این توده ای های خر و خردستیز
به خاطر توله اش اعدام شده اند؟
ضمنا
مگر نوزاد دشمن توده ای ها
انسان
محسوب نمی شود؟
۴
نه
به خاطرِ دنیا
به خاطرِ خانه ی تو
توده ای
بر خلاف بقیه آدم های عاقل و بالغ
که
به خاطر دنیا به خاک می افتند،
به خاطر خانه برادر زاده شان،
به خاک افتاده اند.
خوش به حال
برادران غرقه در خون الف بامداد
که
زنده نماندند
تا
این زباله های برادر خود
را
بخوانند
و
از فرط خشم
جنون بگیرند.
ضمنا
مگر خانه پسرک الف بامداد
جزو دنیا محسوب نمی شود؟
مگر پسر هم بسان پدر
در بیرون از زمان و مکان و تاریخ و هست و نیست
ایستاده است و یا نشسته است؟
۵
نه
به خاطرِ دنیا
به
خاطرِ یقینِ کوچکت
که
که
انسان
دنیایی است،
به
خاک افتادند
توده ای ها
نه
به خاطر دنیا
بلکه
به خاطر یقین کوچک پسرک برادر خود
به خاک افتاده اند.
یقین کوچک؟
من ـ زور از یقین کوچک چیست؟
در کجای جهان
یقین
را
به
کوچک و بزرگ
طبقه بندی می کنند؟
ضمنا
یقین کوچک پسرک الف بامداد
چی بوده است؟
۶
نه
به خاطرِ دنیا
به
خاطرِ یقینِ کوچکت
که
که
انسان
دنیایی است،
به
خاک افتادند
یقین کوچک پسرک الف بامداد،
این بوده که انسان دنیایی است.
خوب،
قبول.
ولی
اگر انسان دنیایی است
و
توده ای ها
به خاطر دنیایی بودن انسان
(که یقین کوچک پسرک الف بامداد است)
به خاک افتاده اند،
پس
چگونه می توان پیشاپیش اعلام داشت
که
آنها
به خاطر دنیا به خاک نیفتاده اند؟
ضمنا
این انسان انتزاعی و بی یال و دم
چگونه می تواند دنیایی باشد؟
پیش شرط دنیویت دنیا
عینیت و واقعیت آن است.
انسان انتزاعی
عنسان است.
چیزی ابستره و مجرد در ذهن این و آن است.
چنین چیزی
در بهترین حالت
در
ذهن الف بامداد و ژان پل سارتر و البر کامو و علافان و عیاشان دیگر وجود دارد
و
نه
در عالم خارج از ذهن پریشان این مجانین.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر