قصيده برای انسانِ ماهِ بهمن
۱
تو نمی دانی
مُردن
وقتی که انسان مرگ را شکست داده است
چه زندگی است.
تو نمی دانی
زندگی چیست،
فتح چیست.
تو نمی دانی
ارانی کیست.
وقتی که انسان مرگ را شکست داده است
چه زندگی است.
تو نمی دانی
زندگی چیست،
فتح چیست.
تو نمی دانی
ارانی کیست.
شاملو
در این خطابیه ی سرشته به تحقیر،
اول
به
تحریف مفاهیم مرگ و زندگی، شکست و فتح می پردازد.
بعد
مخاطب
را
به تحقیر
به
بی خبری
از
زندگی و مرگ
شکست و فتح
و
ضمنا
ارانی
متهم می کند.
انگار
خودش
علامه ای همه کس شناس و همه چیز دان
است.
یکی از مشخصات اصلی شاملوئیسم
همین
خود بزرگ انگاری توهم آمیز افراطی
است.
در سال های بعد
مسحور از «هایل شاملوی» مشتی پخمه ی پخمه پرور
در
خودستایی و خودشیفتگی
سنگ تمام خواهد گذاشت
و
خود
را
شرف کیهان
و
با مداد اول و آخر
و
غیره
جا خواهد زد.
۲
و نمیدانی
هنگامی که
گورِ او را از پوستِ خاک و استخوانِ آجُر انباشتی
و
لبانت به لبخندِ آرامش شکفت
و
گلویت به انفجارِ خنده ای ترکید،
و
هنگامی که پنداشتی گوشتِ زندگیِ او را
از استخوان های پیکرش جدا کرده ای
چگونه او طبلِ سُرخِ زندگی اش را به نوا درآورد
در نبضِ زیراب
در قلبِ آبادان،
و
حماسه ی توفانیِ شعرش را آغاز کرد
با سه دهان
صد دهان
هزار دهان
با
سیصد هزار دهان
با
قافیه ی خون
با
کلمه ی انسان،
با
کلمه ی انسان
کلمه ی حرکت
کلمه ی شتاب
با
مارشِ فردا
که
راه می رود
می افتد
برمی خیزد
برمی خیزد
برمی خیزد
میافتد
برمی خیزد
برمی خیزد
و
به سرعتِ انفجارِ خون در نبض
گام برمی دارد
و
راه می رود بر تاریخ،
بر چین
بر
ایران و یونان
این بند شعر
را
بهتر است
نخست تجزیه و بعد تحلیل کنیم:
۳
و نمیدانی
هنگامی
هنگامی
که
گورِ او را از پوستِ خاک و استخوانِ آجُر انباشتی
چگونه او طبلِ سُرخِ زندگی اش را به نوا درآورد
در
گورِ او را از پوستِ خاک و استخوانِ آجُر انباشتی
چگونه او طبلِ سُرخِ زندگی اش را به نوا درآورد
در
نبضِ زیراب
در
در
قلبِ آبادان،
معنی تحت اللفظی:
وقتی
گور ارانی
را
از
پوست خاک و استخوان آجر
پر کردی،
ارانی
طبل سرخ زندگی اش
را
در
نبض زیراب
و
در
قلب آبادان
زد.
۴
و نمیدانی
هنگامی
هنگامی
که
گورِ او را از پوستِ خاک و استخوانِ آجُر انباشتی
چگونه او طبلِ سُرخِ زندگی اش را به نوا درآورد
در
گورِ او را از پوستِ خاک و استخوانِ آجُر انباشتی
چگونه او طبلِ سُرخِ زندگی اش را به نوا درآورد
در
نبضِ زیراب
در
قلبِ آباداندر
احمد شاملو در این جمله
دیالک تیک فرم و محتوا
را
بی آنکه خود متوجه باشد،
در
فرم های متفاوت و متعدد بسط و تعمیم می دهد.
الف
در فرم
دیالک تیک گور و جنازه ارانی
دیالک تیک گور و جنازه ارانی
ب
در
فرم دیالک تیک پوست و استخوان
زیبایی
این تصور
در
پوست خاک و استخوان آجر
است.
این
به نوبه خود
بسط و تعمیم دیگری از دیالک تیک فرم و محتوا
در
فرم های زیر است:
پ
در
فرم دیالک تیک پوسته زمین و هسته زمین
از
سویی
و
دیالک تیک پوسته آجر و استخوان اجر
از
سوی دیگر
است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر