۱۳۹۶ آذر ۲۳, پنجشنبه

شغالی گر و ماهی بلند (۱۲)

 
ویرایش و تحلیل
از
میم حجری
  
 
قصيده برای انسانِ ماهِ بهمن 
 
۱ 
تو نمی‌ دانی
 مُردن
وقتی که انسان مرگ را شکست داده است
 چه زندگی‌ است.

تو نمی‌ دانی 

زندگی چیست،
 فتح چیست.

تو نمی‌ دانی

 ارانی کیست
.
 
شاملو
در این خطابیه ی سرشته به تحقیر،
اول
به 
تحریف مفاهیم مرگ و زندگی، شکست و فتح می پردازد.
 
بعد
مخاطب
را
به تحقیر
به
بی خبری
 از 
زندگی و مرگ
شکست و فتح
و
ضمنا
ارانی
متهم می کند.
 
انگار
خودش
علامه ای همه کس شناس و همه چیز دان
است.
 
یکی از مشخصات اصلی شاملوئیسم 
همین
 خود بزرگ انگاری توهم آمیز افراطی 
است.

در سال های بعد
مسحور از «هایل شاملوی» مشتی پخمه ی پخمه پرور
در 
خودستایی و خودشیفتگی
سنگ تمام خواهد گذاشت
و
خود
را 
شرف کیهان
و
با مداد اول و آخر
و
غیره
جا خواهد زد.

۲

و نمی‌دانی 
هنگامی که
گورِ او را از پوستِ خاک و استخوانِ آجُر انباشتی
و 

لبانت به لبخندِ آرامش شکفت
و

 گلویت به انفجارِ خنده‌ ای ترکید،
و 

هنگامی که پنداشتی گوشتِ زندگیِ او را
از استخوان‌ های پیکرش جدا کرده‌ ای
چگونه او طبلِ سُرخِ زندگی‌ اش را به نوا درآورد
در نبضِ زیراب
در قلبِ آبادان،
و 

حماسه‌ ی توفانیِ شعرش را آغاز کرد
با سه دهان 

صد دهان 
هزار دهان
با

 سیصد هزار دهان
با

 قافیه‌ ی خون
با 

کلمه‌ ی انسان،
با 

کلمه‌ ی انسان 
کلمه‌ ی حرکت 
کلمه‌ ی شتاب
با 

مارشِ فردا
که

 راه می‌ رود
  می‌ افتد 

برمی‌ خیزد
  برمی‌ خیزد 

برمی‌ خیزد 
می‌افتد
  برمی‌ خیزد 

برمی‌ خیزد
و
 به‌ سرعتِ انفجارِ خون در نبض
  گام برمی‌ دارد
و 

راه می‌ رود بر تاریخ، 
بر چین
بر 

ایران و یونان
 

این بند شعر
را
بهتر است
نخست تجزیه و بعد تحلیل کنیم:
 
۳
و نمی‌دانی 
هنگامی 
که
گورِ او را از پوستِ خاک و استخوانِ آجُر انباشتی

چگونه او طبلِ سُرخِ زندگی‌ اش را به نوا درآورد
در 
نبضِ زیراب
در
 قلبِ آبادان،
 
معنی تحت اللفظی:
وقتی
گور ارانی
را
از
پوست خاک و استخوان آجر
پر کردی،
ارانی
طبل سرخ زندگی اش
را
در
نبض زیراب
و
در
قلب آبادان
زد.
 
۴
و نمی‌دانی 
هنگامی 
که
گورِ او را از پوستِ خاک و استخوانِ آجُر انباشتی

چگونه او طبلِ سُرخِ زندگی‌ اش را به نوا درآورد
در 
نبضِ زیراب
در
 قلبِ آبادان
 
احمد شاملو در این جمله
دیالک تیک فرم و محتوا
را
بی آنکه خود متوجه باشد،
در
 فرم های متفاوت و متعدد  بسط و تعمیم می دهد.

الف
در فرم
دیالک تیک گور و جنازه ارانی
 
ب
در
 فرم دیالک تیک  پوست و استخوان
 
زیبایی
این تصور
در
پوست خاک و استخوان آجر
است.

این
به نوبه خود
بسط و تعمیم دیگری از دیالک تیک فرم و محتوا 
در
فرم های زیر است:

پ

در
فرم دیالک تیک پوسته زمین و هسته زمین
از 
سویی
و
دیالک تیک پوسته آجر و استخوان اجر
از
سوی دیگر
است.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر