۱
زندگی بر خلاف تصور ژان پل سارتر خردستیز و بی خبر از خرد
نه
سیگار
بلکه انعکاس در انعکاس است.
۲
زندگی
روند ورجاوند تبدیل وجود به شعور و برعکس است.
۳
زندگی انعکاس لایتناهی چیزها در آیینه ها ست.
۴
هر چیزی در هستی
آیینه ای برای چیزهای دیگر است
انعکاس خاصیت ماده است.
لنین
۵
چیزهای واقعی
ضمنا
به طرق متفاوت
در آیینه روح آدمی منعکس می شوند:
چیزهای واقعی به چیزهای فکری استحاله می یابند.
۶
بعد
چیزهای فکری
راه رفته را
دوباره برمی گردند و مادیت می یابند.
۷
راه واحدی دو بار طی می شود.
هر چیزی
می رود و می آید.
هراکلیت علیه السلام
۸
در این روند لایتناهی انعکاس است که هستی توسعه می یابد
شکوفا می شود
و شوکت و شکوه لایتناهی کسب می کند.
اندکی اندر باب توسعه (تکامل) در طبیعت، جامعه و تفکر
(بخش اول)
همه چيز در جهان درحال تكامل تدريجي است
و از نقطه نظر خردمندان ،
طلا اخرين مرحله تكامل است.
أزمن علتش را نپرس
زيرا نمي دانم چرا اين چنين است
فقط مَي دانم كه هميشه حق با سنت است
كيمياگر
۱
کیمیا در جماران (قرون وسطی فئودالی) یعنی شیمی.
۲
کیمیاگر یعنی شیمیست عهد عنکبوت
۳
ما این لاطائلات کیمیاگر را مورد تأمل قرار می دهیم تا بلکه رستگار شویم:
الف
همه چيز در جهان درحال تكامل تدريجي است
۱
این ادعای کیمیاگر نه عینی است و نه علمی است و نه بخردانه (فلسفی) است.
۲
اگر همه چیز در حال تکامل تدریجی (اوولوسیون) باشد، چیز جدیدی اصلا تشکیل نمی شود.
۴
تکامل تدریجی یعنی تغییر کمی روزافزون
۵
مثال
آب را در کتری روی آتش می گذاریم.
۶
آب رفته رفته از دمای مثلا ۱۰ درجه به ۱۰۰ درجه می رسد.
۷
ولی در ۱۰۰ درجه
تغییرات کمی به پایان می رسد.
۸
آب ۱۰۱ درجه حتی نمی شود.
چه می شود؟
۹
آب در حد عینی (۱۰۰ درجه سانتیگراد تحت فشلر جو)
دستخوش تحول کیفی می شود
تحولی جهشی و ناگهانی و انقلابی.
۱۰
آب کیفیت نوینی کسب می کند:
از حالت مایع به حالت گاز (بخار) در می آید.
۱۱
اگر بخار آب را حرارت دهیم
پس از رسیدن به حد عینی خاص خود
تغییرات کمی (افزایش دمای بخار آب)
متوقف می شوند.
بخار آب دیگر گرمتر نمی شود.
چه می شود؟
۱۲
بخار آب
اتمیزه می شود.
۱۳
به اتم های اکسیژن و هیدروژن تجزیه می شود
۱۴
مراجعه کنید به قانون دیالک تیکی گذار از تغییرات کمی به کیفی و برعکس
مراجعه کنید به دیالک تیک کمیت و کیفیت
۱۵
مثال دیگر
نطفه
مثلا در بیضه
رشد کمی می یابد.
۱۶
پس از رسیدن به حد عینی
رشد کمی اش متوقف می شود.
۱۷
آنگاه
تحول کیفی صورت می گیرد:
نطفه به جوجه استحاله می یابد و پوسته بیضه را منفجر می کند و گام به عرصه هستی می نهد.
۱۷
جوجه مجددا شروع به رشد کمی می کند
و
پس از رسیدن به حد عینی
مرغ و خروس می شود.
ادامه دارد.
اندکی اندر باب آلودگی هوا
۱
محتوای کتب درسی و کیفیت آموزش و پرورش در طویله جماران و حتی در زمان شاه خود مسئله ای قابل نقد است.
۲
خلایق ظاهرا از فونکسیون جنگل ها و باغات و بیشه ها بی خبرند.
۳
افزایش خرکی جمعیت سبب تبدیل باغات و شاید حتی بیشه ها و جنگل ها به محلات مسکونی و غیره شده است.
۴
فونکسیون فیلتریزاسیون (تصفیه) درختان و پمپاژ اکسیژن به جو از سویی و جذب گاز سمی کربنیک از سوی دیگر و نقش های مهم دیگر درختان
احتمالا
حتی از سوی اجامر جماران
درک نشده است.
۵
همه پدیده های طبیعی و اجتماعی
به طرز بند تنبانی «توضیح» داده می شوند.
۶
دلیل خشکیدن دریاچه و یا زلزله در حجاب زنان دانسته می شود
اندکی اندر باب عکس و اندیشه
۱
عکس چیست؟
۲
عکس انتزاعی
وجود ندارد.
۳
هر عکسی
هم حاوی اندیشه ای
هم حامل اندیشه ای
و
هم حامی (حمایت کننده) اندیشه ای
است.
۴
لایک چیست؟
۵
لایک
چه بسا
اصلا
لایک نیست.
۶
چشم ها را باید شست
لایک ها را باید دید.
۷
لایک
گاهی
لاس است.
۸
لایک
گاهی
لیس است.
۹
لایک گاهی سکس است.
۱۰
اندیشه چیست؟
۱۱
اندیشه
گاهی اصلا اندیشه نیست.
۱۲
اندیشه
چه بسا
یاوه ای بی محتوا برای عرض اندام اجامر بی ذر های مغز اندر کاسه سر است.
۱۳
اندیشه
چه بسا
همان لایک کذایی توخالی است.
۱۴
انتشار اندیشه
اگر اندیشه
اندیشه باشد،
اولا
برای درو کردن خرمن لایک و احسنت و مرحبا و هلهله و هورا نیست.
۱۵
انتشار اندیشه و دفاع از صحت آن و یا اثبات بطلان آن
فرمی از پیکار طبقاتی است:
پیکار ایده ئولوژیکی است.
۱۶
اندیشه
در فرم های شفاهی (مواعظ، سخنرانی و غیره)، کتبی (کتاب، جزوه، رساله)، تابلوی نقاشی، ترانه، تندیس، سمفونی و آواز و غیره (هنر)
میراث آدمی از خویش است.
۱۷
مثل میراث مولدین مادی از خویش است:
مثل بیل و کلنگ و تراکتور و تانک و توپ و تور و تفنگ و هواپیما ست.
۱۸
یعنی مواد خام هر نسلی برای نسل های بعدی است.
۱۹
درست به همین دلیل
باید
اندیشه تهیه شود
تحلیل شود
و
توسعه (تکامل) داده شود
و
تولید شود.
۲۰
این سهم هر نسلی
به روند بی پایان توسعه مادی و فکری بشری است.
اندکی اندر باب مفاهیم سلب حیثیت شده
ناسیونالیسم
و
لیبرالیسم
۱
به ولادیمیر لنین
اگر دیدیش بگو
در طویله زمین
دیگر از لیبرال و لیبرالیسم خبری نیست.»
۲
نئولیبرال هست که بدتر از هر قلدر خونخوار خودکامه مطلق العنان است.
۳
روی مفاهیم ناسیونالیسم و لیبرالیسم اید کار کرد.
۴
ما مطالبی در این زمینه برای اجنه ترجمه و تألیف و منتشر کرده ایم.
۵
نمایندگی ناسیونالیسم کار هر خر نیست.
گاو نر می خواهد و مرد کهن
۶
ناسیون اصلا چیست؟
۷
امپریایلسم کلاش
کلک می زند
و فاشیسم را در زر ورق ناسیونالیسم به خورد خلایق خر می دهد.
۸
امروزه دفاع از لیبرالیسم و ناسیونالیسم
فقط از عهده توده مولد و زحمتکش متشکل تحت پرچم پرولتاریا
برمی آید
و
لاغیر
مغز خر سیری چند؟
وقتى فهميدم آدمها فقط بر اساس سطح درك خودشون
همه چيز رو ميبينن،
از توضيح دادن خودم براشون دست كشيدم
حریفه
۱
نه. بهتر است که این کار را نکنی.
۲
چون نسل آدم فهمنده و فهمیده در زمین بر افتاده.
۳
آدم فهمیده و فهمنده
فقط در کره مریخ یافت می شود.
۴
اگر توانستی سری به آنجا بزن.
۵
اینجا توضیح بدهی و یا ندهی
فرقی هم نمی کند
۶
قضیه اینجا
قضیه ی یاسین است و گوش خر.
۷
با پوزش از خر که خر نیست و خردمندتر از سکنه طویله زمین است.
۸
اساتید دانش کاه طویله جماران هم قصد سفر به مریخ دارند
می خواهند سطح درک خود را بالاتر ببرند و شق القمر کنند.
۹
به ما به سبب سگ بودن ویزا نمی دهند.
اندکی اندر باب دیالک تیک پیشه و اندیشه
۱
اینجا نه اندیشه
بلکه
پیشه در بین است.
۲
نه کار فکری
بلکه کار مادی در بین است.
۳
بزرگان کذایی
در بهترین حالت
اهل کار فکری اند و با کار مادی بیگانه اند.
۴
توده
معمار و مدافع اصیل و اصلی
هر وطن است
اگرچه
در واقع
بی وطن است.
۵
هدف استراتژیکی توده بی وطن و حزب بی وطن توده
تسخیر مجدد وطن مغصوب (غصب شده) خویش است.
۶
هدف هر دو
تسخیر مجدد جهان وارونه
برای وارونه سازی آن است
۷
تنها راه سامان بخشی به جهان بی سامان
وارونه سازی آن است.
به قول نیما
پلنگ یوش
زیر و زبر سازی آن است
همت و آرزو
نعمت آزرم
با همت پست، آرزوهای بلند
مانَد به شکار باد در قوس کمند
این غصّه مرا کشت که هم میهن ما ست
با زخم ستم هنوز بیداد پسند
معنی تحت اللفظی:
داشتن آرزوهای والا با همت نازل
به صید باد در حلقه کمند
شباهت دارد.
غم مرگ اور من این است که هموطنان من علیرغم ستمکشی
ستم پرست هستند.
۱
این شعر نعمت آزرم
تحت تأثیر بیت حکمت آمیزی از شیخ شیراز است:
کسی را که همت بلند اوفتد
مرادش کم اندر کمند اوفتد.
۲
نعمت آزرم
در این شعر
خود و امثال خود
را
نخبه های مجهز به همت عالی و آرزوهای بلند
تصور و تصویر می کند
۳
او
ضمنا توده های مردم
را
دارندگان همت پست و علیرغم آن
در دل پرورندگان آرزوهای بلند می پندارد.
۴
غم مرگبار نعمت و نخبگان دیگر
ستمکشی توده ضمن ستم پرستی توده است.
۵
این تئوری نخبگان را احمد شاملو و مش محمود دولت آبادی پیر هم نمایندگی می کنند.
۶
سؤال
از
دیرباز
این است
که
در این تئوری
چرا
ستمگر
همیشه ماستمالی می شود و مسکوت می ماند
و
ستمکش برجسته و مطلق می شود و مورد تحقیر و تخریب و توهین و نفرین قرار می گیرد؟
۷
به عبارت دیگر
چرا دیالک تیک توده و طبقه حاکمه
تخریب می شود،
طبقه حاکمه فراموش می شود
و
توده تحت ضربات مشت و لگد عنقلابی و انتقادی قرار می گیرد؟
۸
توده
هر چه باشد
ستمکش است.
یعنی اوبژکت (موضوع) ستم است.
۹
در حالی که طبقه حاکمه
ستمگر است
یعنی سوبژکت (فاعل) ستم است.
۱۰
چرا و به چه دلیل
طبقه حاکمه
به نقد کشیده نمی شود؟
۱۱
انتقاد از توده
سهل تر از خوردن آب است.
۱۲
چون توده ستیزی به بالا رفتن از دیوار کوتاه تر از آه
شباهت دارد.
۱۳
هدف جناح قدرت طلب طبقه حاکمه
از
توده ستیزی
نیاز مفرط این جناح به شطی از خون بی بهای توده است
۱۴
اجامر جماران
هم
سوار بر امواج شط خون توده به قدرت رسیده اند.
اندکی اندر باب دیالک تیک ریشه ها و اندیشه ها
این نظر
که زندگی بعضی ها کم ارج تر است،
ریشه همه بدی ها و بدبختی ها در جهان ما ست.
پاول فارمر
۱
اولین ایراد این شعار مش پاول
ریشه انگاری اندیشه است.
۲
اندیشه
تصویر است.
۳
در پشت سر هر اندیشه
جایگاه اجتماعی و پایگاه طبقاتی آدم ها
خرناسه می کشد.
۴
کسی که نان سفره اش را از استعمار و استثمار و استحمار دیگری استخراج میکند
باید هم دیگری را خوارتر از خود
و
زندگی اش را بی بهاتر از زندگی خود بداند.
۴
اگوئیسم بر هومانیسم و ناتورالیسم تقدم دارد.
۵
جهان بینی مش پاول
ایدئالیستی است.
۶
بی همه چیزان بی همه کس
هم
اگر کسب شعور طبقاتی کنند
می توانند
همین اییدشه را در مورد اجامر لاشخور
بر زبان رانند:
۷
زندگی هر عمله و بنا و پیشه ور و دهقانی
ارجمند تز از زندگی ترامپ و پوتین و تره زا می و مرکل و خامنه ای و موسوی و این و آن است
۸
این نظر ضمنا
رئالیستی
و
حقیقی
است.
۹
چون غیاب توده زحمت
پایان زندگی است.
۱۰
ولی غیاب لاشخورها
به نفع جامعه و زندگی است.
اندکی اندر باب خانواده
۱
خانواده چیست؟
۲
خانواده اولین سلول جامعه بشری بوده است.
۳
از رشد کمی و کیفی خانواده
قبیله و طایفه و عشیره و قوم و غیره تشکیل یافته است.
۴
با ورود به جامعه طبقاتی
خانواده های بزرگ اولیه تجزیه شده است:
الف
اقلیت انگشت شماری از اعضای خانواده
به طبقه ممتاز برده دار بدل شده که مالک وسایل جاندار و جامد تولید بوده است.
ب
اکثریت اعضای خانوداه
به طبقه برده تبدیل شده که جزو وسایل تولید بوده اند.
ابزار سخنگو بوده اند
به قول ارسطو علیه الرحمه
۵
خانوداده
متلاشی شده است.
رو
به افول رفته است.
۶
خانوداده
در جامعه سرمایه داری
چه بسا معنی خود را از دست داده است.
۷
به قید و بندی بدل شده است.
۸
درست به همین دلیل
بیشتر مایه درد سر است و بحران است.
۹
با نظام سرمایه داری
فردگرایی (ایندی ویدوئالیسم) رواج جهانگیر یافته است.
۱۰
حسرت به ماضی
نشانه واپسگرایی است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر