۱۳۹۶ آذر ۲۱, سه‌شنبه

وحدت و مبارزه خدایان سه گانه (۱۱۸)


فروغ فرخزاد
(۱۳۱۳ ـ ۱۳۴۵)
(1934 ـ 1966)
عصیان
(۱۳۳۶)

ویرایش و تحلیل
از
مسعود بهبودی
 
 

عصیان خدایی
ادامه

گر خدا بودم 
خدایا 
ز این خداوندی
کی دگر تنها مرا نامی به دنیا بود.
 
من
 به
 این 
تخت مرصع 
پشت می کردم
بارگاهم، خلوت خاموش دل ها بود.
 
گر خدا بودم 
خدایا 
لحظه ای از خویش
می گسستم، می گسستم 
دور می رفتم
 
روی ویران جاده های این جهان پیر
بی ردا و بی عصای نور می رفتم
 
وحشت
 از 
من 
سایه در دل ها 
نمی افکند
عاصیان را وعده دوزخ نمی دادم
 
یا 
ره باغ ارم (بهشت)
 کوتاه می کردم
 
یا
 در این دنیا بهشتی تازه می زادم
 
گر خدا بودم
 دگر این شعله عصیان
کی مرا 
تنها
 سراپای مرا 
می سوخت
 
ناگه از زندان جسمم سر برون می کرد
پیشتر می رفت و دنیای مرا می سوخت
 
سینه ها 
را 
قدرت فریاد می دادم
خود 
درون سینه ها
 فریاد می کردم
 
هستی من 
 گسترش می یافت
 در
 هستی
شرمگین 
هر گه خدایی 
یاد می کردم
 
مشت هایم
ـ  این دو مشت سخت بی آرام ـ
کی دگر بیهوده بر دیوارها می خورد
 
آن چنان می کوفتم بر فرق دنیا، مشت
تا که هستی در تن دیوارها می مرد
 
خانه می کردم 
میان مردم خاکی
خود به آنها راز خود را باز می خواندم
 
می نشستم با گروه باده پیمایان
شب میان کوچه ها آواز می خواندم
 
شمع می در خلوتم تا صبحدم می سوخت
مست از او در کارها تدبیر می کردم
 
می دریدم جامه پرهیز را بر تن
خود 
درون جام می 
تطهیر می کردم
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر