۱۳۹۶ آذر ۲۱, سه‌شنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۵۵۵)


جمعبندی
 از
مسعود بهبودی


اندکی اندر باب تفاوت دولت های فاشیستی ـ فوندامنتالیستی (لاشخوریستی) 
با 
دولت های به اصطلاح لیبرالیستی (امپریالیستی)

۱
دولت های به اصطلاح لیبرالیستی (امپریالیستی)
خود را دولت  مبتنی بر حق و حقوق می نامند.

۲
تحت سیطر ه ایده ئولوژی طبقه حاکمه
دولت های کشورهای جهان سوم را دولت های رشوه خور و بی اعتنا به حق و حقوق
و ملل آنها را وحشی تلقی می کنند.

۳
خارجی ها به نظرشان نفرت انگیزند.

۴
ولی کشف این نفرت
 آسان نیست.

۵
چون زیر لعابی از برابری (برابری در شانس) فرمال
مستور است.

۶
خارجی ها هم می توانند مثلا پزشک بروند و معالجه شوند و  از حمایت های بیکاری و اجتماعی برخوردار شوند.

۷
ولی اگر مغز اندینشده در سر داشته باشند
نمی توانند احساس حقارت نکنند و چه بسا ستم نکشند.

۸
تفاوت دولت های فاشیستی ـ فوندامنتالیستی (لاشخوریستی) با دولت های به اصطلاح لیبرالیستی (امپریالیستی)
همین استتار ترفندآمیز نفرت و تحقیر و ستم و تخریب است.

۹
در دول فاشیستی و لاشخوریستی
یهودی و کولی و کمونیست
علنا تحقیر و تخریب و نابود می شوند.

۱۰
در دول به اصطلاح لیبرالیستی امپریالیستی کولی و کمونیست به نحوی بی سر و صدا تحقیر و تخریب می شوند.
یهوید حتی ستوده می شود و دولت اسرائیل قانونا دولت حق و حقوق قلمداد می شود که برای حفظش موظف اند.

۱۱
مثال
حزب کمونیست آلمان شرقی
زیر بمباران ایده ئولوژیکی به حزب بورژوایی استحاله یافته و اسم حزب چپ اکنون دارد.

۱۲
ولی کسی دو هزاری اش نیافتاده که ۱۷۰ هزار کمونیست (آنهم کمونیست آلمانی)
چگونه در مدت کوتاهی کم و کمتر و نابود و نیست شدند.

۱۳
جریانات فاشیستی  (لاشخوریستی) در جهان امپریالیستی کنونی
بخشا
علنا
یهودستیزند.
 علامت حزب نازی را بر بازو دارند.

۱۴
ولی عمدتا
جای یهودی را به خارجی های مهاجر  (یعنی فراریان از اعدام و جنگ) داده اند.

۱۵
اگر دقت شود
جنبش پوتینیستی و فاشیستی و کلا لاشخوریستی در امریکا و اروپا
خود
را
 ایدنتیتر (هویت طلب) نام می دهند.

۱۶
دول پوتین و لهستان و چکستان و مجارستان (کانون سران فاشیسم) و صدها دار و دسته فاشیستی و نازیستی در امریکا و آلمان و فرانسه و ایتالیا و اسپانیا و غیره
تحت شعار حفظ طهارت و اصالت سفیدپوستان و عرزش های فرهنگی ملل مربوطه فعایت می کنند.

۱۷
اگر کسی به سخنرانی های این اجامر دقت کند
خارجی ستیزی و سفیدپوست ستایی
شعار مشترک همه آنها ست.

۱۸
رفقای پوتین و غیره در پلنوم ها و کنگره های احزاب آلترناتیو لاشخوریستی مورد تجلیل قرار می گیرند و چه حرف های هیتلر پسند که نمی گویند.

۱۹
در حرف از مبارزه بر ضد دولت های لیبرالیستی امپرالیستی دم می زنند
که
گناه شان
خارجی ستیزی مستور است و نه علنی و عریان.

۲۰
این کثافت ها شعارهای کارگری می دهند.
ترامپ دمبدم از کارگران دم می زند و خود را مدافع حقوق آنان قلمداد می کند.

۲۱
به همین دلیل
برخی از احزاب استالینیستی خر سابقا موسوم به کمونیست در اروپای شرقی
در خطر اتحاد با این ها قرار دارند.

۲۲
پوتین
لنین را
با استالین جایگزین کرده است.

۲۳
پوتین هم در حرف کمونیست نمودار می گردد
ولی در عمل دهقانان را در معرض چپاول تروریستی  انحصارات اولیگارشیستی روس قرار داده است.

۲۴
کلخوزها از دهقانان به زور و ترور خریده می شوند و چه بسا راکد می مانند.

۲۵
پوتین دهها هزار آخوند ارتودوکس تربیت میکند و روانه روستاهای روسیه می سازد تا وحدت کلیسا و پوتینیسم (اولیگارشیسم) را تبلیغ کنند.

۲۶
پوتین هم مثل هیتلر
به طرز «دموکراتیک» (انتخابات) انتخاب می شود.

۲۷
لاشخوریسم در صدد تدارک جنگ جهانی سوم است و روز به روز قوت می گیرد.

اندکی اندر باب سطح فکری سکنه کشورهای های امپریالیستی

آيا مى شود گفت
که 
شعور مردم اروپا و امريكا بالا تر از مردم ايران و افريقا و.... است؟
(به علت رشد نيروهاى مولده)

حریف


۱
شعور علمی سکنه کشورهای های امپریالیستی
در
مقایسه با سکنه عیران جماران
 بالاتر است.

۲
بدبختی حاصل
 از
کانتیانیسم و نئوکانتیانیسم (و پوپریسم و پوزیتیویسم)
همین است.

۳
شعور مردم اروپا و امریکا و ژاپن و کره جنوبی و غیره
در زمینه علم و فن خیلی بالا ست.

۴
علم و فن
از
اجزای بسیار مهم نیروهای مولده اند.

۵
علم نیروی مولده بیواسطه است.

۶
 اما خرد کل اندیش (تفکر فلسفی) سکنه کشورهای های امپریالیستی
 به طرز سیستماتیک
تخریب شده و می شود.

۷
سکنه کشورهای های امپریالیستی هم مثل عیرانی ها می «عندیشند»:
منم منم توخالی تحویل همدیگر میدهند.
 من موافقم
 من مخالفم.

۸
بحث های رسانه ای شان هم سطحی و مبتذل اند.

اندکی اندر باب دیالک تیک

ممنون از هماندیشی

۱
نه.
 سایه و سران حزب توده
دیالک تیک داخلی و خارجی را
 اول
وارونه می کنند.

۲
یعنی
نقش تعیین کننده را به خارجی نسبت می دهند.

۳
بعد 
دیالک تیک داخلی و خارجی را
تخریب می کنند
 و داخلی را
هیچ می انگارند و دور می اندازند.

۴
یعنی ماهیت اشرافیت فئودالی و روحانی را هیچ می انگارند و ماستمالی می کنند و خارجی را مطلق می کنند

۵
یعنی هم شوروی را و هم امپریالیسم را تعیین کننده مطلق تصور می کنند.

۶
 دلیل این خطا اینجا ست که اینها با دیالک تیک بیگانه اند.

۷
خارجی واقعا هم نقش مهمی بازی می کند.
چه نقش مثبت و چه نقش منفی

۸
 نقش تعیین کننده اما از آن داخلی است.

۹
 سایه و سران حزب توده
خیال می کنند
که
نقش تعیین کننده داشتن قطبی
 به معنی هیچ واره بودن قطب دیگر است

۱۰
این تصور باطل
منشاء خطاها و خریت های خونین بزرگی است.

اندکی اندر باب فرم و محتوای شعر

ممنون از هماندیشی.

۱
جوانان فلسطین شال و یا دستمال دراز  سنتی (کلاسیک) خود را برای استتار می بندند
و نه پیرهن خود را.

۲
 آنهم نه بر دهان
بلکه بر کل سر و صورت می بندند.

۳
 جفنگجمله « پیش واز گلوله دویدن» غلط است.

۳
درستش این است:
 پا به فرار گذاشتم.
 پیش دویدم تا گلوله نخورم.

۴
خواننده با عکس های عنگلابی
به چه ترفندی دریابد که حریف
 انقلابی از جنس فدائیان فلسطین است؟

۵
بیچاره انقلاب
بیچاره فدائیان فلسطین

۶
ایراد اصلی این «شعر»
ضمنا
تق و لقی ساختاری آن است.

۷
 زیبا کرباسی
(و نه فقط زیبا کرباسی)
سقوط کرده است.

سقوط
هنر و  شق القمر اصلی عیرانی جماعت است.

۸
 اشعار قبلی  زیبا کرباسی
 بهتر بودند.

۹
 ما
حداقل
 یکی از آنها را تحلیل کرده ایم.

۱۰
 البته
محتوای  آن هم
 ایراسیونالیستی (ضد عقلی)
بوده است.

۱۱
آذربایجان
روزی روزگاری شعرای طنزپرداز روشنگر رشگ انگیز داشته است

۱۲
شعرایی از طراز میرزا علی معجز
 و 
صابر
 (هوپ هوپ) 
 داشته است.

۱۳
یادشان به یاد باد که
 اشعارشان ورد زبان خردگرایان اند.

۱۴

گتدی اسلامیت الدن
ای قولاغی توکلیلر

تازه مکتبلر بناسی
تار و مار اولسون گرک
 
ای جماعت
جمع اولون
ایغ بیغ صداسین قطع ایدین

لام زبر لیم جیم زبر جیم
پایدار اولسون گرک

رخنه دار اولسون شریعت
پایمال اولسون وطن


هر نولور اولسون
مریدیم
بی شمار اولسون گرک


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر