۱۳۹۶ دی ۶, چهارشنبه

وحدت و مبارزه خدایان سه گانه (۱۲۸)


فروغ فرخزاد
(۱۳۱۳ ـ ۱۳۴۵)
(1934 ـ 1966)
عصیان
(۱۳۳۶)

ویرایش و تحلیل
از
مسعود بهبودی
 
۱
می نهادم گاهگاهی در سرای خویش
گوش بر فریاد خلق بی نوای خویش

تا ببینم درد ها شان را دوایی هست
یا چه می خواهند آنها از خدای خویش
 
معنی تحت اللفظی:
من
اگر خدا بودم،
در سرای خویش
هر از گاهی
به
فریاد توده بینوا
گوش می دادم،
تا
ببینم برای دردهای شان دوایی وجود دارد
و
ضمنا
به 
مطالبات شان از توده ـ خدا
پی ببرم.
 
۲
می نهادم گاهگاهی در سرای خویش
گوش بر فریاد خلق بی نوای خویش
 
فروغ
در این بیت شعر عصیان خدایی،
دیالک تیک مستمع و صاحبسخن 
(سعدی)
را
به شکل دیالک تیک توده ـ خدا و توده بسط و تعمیم می دهد
و
نقش تعیین کننده 
را
از آن صاحبسخن (توده) می داند.

این
اما
عملا
به چه معنی است؟

۳
 
می نهادم گاهگاهی در سرای خویش
گوش بر فریاد خلق بی نوای خویش

این
عملا
به معنی وارونه سازی دیالک تیک خلق و خدا ست.
 
این 
به معنی وارونه سازی وارونه برای حذف وارونگی از وارونه است:
وارونه سازی هر چیز وارونه
به
وارونگی آن چیز
خاتمه می بخشد.
 
۴
می نهادم گاهگاهی در سرای خویش
گوش بر فریاد خلق بی نوای خویش
این
به لحاظ جهان بینی
به معنی اتخاذ موضع ماتریالیستی ـ دیالک تیکی ـ تاریخی
توسط فروغ فیلسوف است:
این
به معنی نقش تعیین کننده قایل شدن به ماده (وجود)، در دیالک تیک ماده و روح (وجود و شعور) 
از 
سویی
و
نقش تعیین کننده قایل شدن به وجود اجتماعی، در دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی
از
سوی دیگر 
است.
 
این
بدان معنی است
که
روح و شعور
انعکاس ماده و وجود
است
و
شعور اجتماعی
انعکاس وجود اجتماعی است.
 
این 
بدان معنی است
که
روح و شعور و شعور اجتماعی و خدا 
ثانوی 
است.
 
ساز دوم
را
 می زند.
 
توده ـ خدا
نه
خودآ
(خدا)
بلکه
انعکاس آسمانی ـ انتزاعی توده 
است.
 
عکس است و تصویر است و مفهوم است و کلمه است. 
 
 
 عیسی ابن مریم
هم
پیشاپیش گفته است
و
مشد احمد شاملو
همان گفته عیسی ابن مریم
را
به طور خرکی و مکانیکی
تکرار کرده است:
 
نخست
 کلمه 
بود
و 
کلمه 
خدا 
بود
 و
 خدا 
کلمه بود.
 
فروغ ماتریالیست
این جفنگ عیسی ابن مریم و احمد ابن شاملو
را
وارونه می سازد
تا
از 
آن
سلب وارونگی کند.

تا
آن
دوباره
روی پای خود بایستد.

نخست
توده
بود
و
توده ـ خدا
عکس و تصویر (انعکاس آسمانی ـ انتزاعی) توده بود.
 
۵
تا ببینم درد ها شان را دوایی هست
یا چه می خواهند آنها از خدای خویش
 
الف
 توده ـ خدا
در این بیت شعر عصیان خدایی،
اولا 
رئالیست 
(واقع بین)
است
و
نه
ایرئالیست
(واقع بینی ستیز).
 
ب
 توده ـ خدا
در این بیت شعر عصیان خدایی،
ثانیا
راسیونالیست 
(خردگرا)
است
و
نه
ایراسیونالیست
(خرد ستیز).
 
چرا و به چه دلیل 
ما
به این نتیجه می رسیم؟
 
۶
تا ببینم درد ها شان را دوایی هست
 
الف
برای اینکه
توده ـ خدا
اولا
به
دیالک تیک درمان و درد
پایبند است.
 
پیش شرط درمان درد توده،
تهیه و تشکیل و تولید درمان است.
 
توده ـ خدا
به شرطی می تواند درد توده را درمان کند،
که
درمان در دسترس باشد.
 
ب
برای اینکه
توده ـ خدا
ثانیا
به
دیالک تیک امکان و واقعیت
ایمان دارد.
 
پیش شرط درمان درد توده،
امکان پذیری درمان درد است.
 
مثال: 
پیش شرط تشکیل جوجه
وجود نطفه در اندرون بیضه است.
نطفه
جوجه بالقوه است.
 
نطفه
امکان تشکیل جوجه در دمای معینی
را
تشکیل می دهد.
 
بیضه
اگر
فاقد نطفه باشد،
به هیچ ترفندی نمی توان آن را به جوجه تبدیل کرد.
 
واقعیت یابی
امکان
امری عینی 
است.
 
دیالک تیک بالقوه و بالفعل
دیالک تیک امکان و واقعیت.
 
فروغ
و
توده ـ خدا
در این بیت شعر 
فاتحه ی بلندی بر معجزات موسی و عیسی  و محمد و علی و سیدعلی
می خوانند.
 
در این بیت شعر فروغ
رئالیسم و راسیونالیسم
ایرئالیسم و ایراسیونالیسم
را
به چالش می کشند و ناک اوت می کنند.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر