۱۳۹۶ دی ۸, جمعه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۵۶۴)


جمعبندی
 از
مسعود بهبودی
 
اندکی اندر باب تفاوت پارس و پیام

شما بعنوان يك روشنفكر مسئول،
در هر نوشته تان پيام هايي موج ميزنند.
هنرمندان مسئول هم در حد توان خود به اين مهم مشغول هستند.
اگر به هدف خود آگاه باشيد يقينا به هدف هنرمند نيز واقفيد.
حسین

۱
نه.
ما سگ هستیم و پارس می کنیم.

۲
نه
کمتر
و
نه
بیشتر

۳
این سخن
نه شوخی
بلکه
جدی است.

۴
میان پارس و پیام نباید علامت تساوی گذاشت.

۵
خیلی ها
ولی سگ را با رسول عوضی می گیرند و خیال می کنند که سگ ها پیام دارند
به همین دلیل
با تسبیح و ریش و سجاده می آیند و فحش می دهند.

۶
سگ هرگز تصور پیامبری نداشته و ندارد و نخواهد داشت.

۷
سگ
در قاموس کریم
خیلی ترقی کند به آدم توسعه می یابد:

۸
سگ اصحاب کهف
روزی چند
پی نیکان گرفت
و آدم شد.

تازه
مگر نیکان به کره مریخ
تبعید نشده اند؟

ما که نمی توانیم پی نیکان بگیریم و آدم شویم.

۹
کریم
به ضرب صد هزار شلاق حتی حاضر نمی شود که سگی را به عنوان رسول خود مبعوث کند

۱۰
ضمنا
ما
به عنوان سگ
اصلا شنونده (خواننده) نداریم.

۱۱
چه رسد به اینکه پیامی به کسی برسانیم.

۱۲
حریفی که پارس های ما را هر از گاهی ضبط (شر) می کند
کر و لال مادر زاد است.

۱۳
بهترین دوستان مجازی ما اجنه اند و
پنبه در سوراخ گوش خویش چپانده اند تا اذیت نشوند.

۱۴
خودشان هم از فرط صداقت می گویند که از سگ جماعت نفرت دارند.
 
اندکی اندر باب نقش فرم در دیالک تیک فرم و محتوا

منظورم اين نيست كه زنى زيبا ساخته شود ، يا انتخاب شود.
بلكه حالت و احساس با فرمى
زيبا نشان داده شود.
در شعر ها گاهى چنان مسحور واژه ها ميشويم كه سخت منقلبمان ميكند.
با هنر ميتوان صحنه هاى غم انگيز را استه تيكى بيان كرد در غير اينصورت هنر نيست.
اينكه براى بيان آن احساس
زن زيبايي
بكار بردم اتفاقى است.
حالت چهره و فرم نشستن و خيره شدن مد نظرم بود.
حسین

۱
آره.
این
اما
به هنر مربوط و محدود نمی شود.

۲
این
به
نقش فرم
در دیالک تیک فرم و محتوا مربوط است.

۳
فرم
(فرم در آثار هنری در این بحث)
هیچواره و هیچکاره نیست.

۴
از نمایشنامه واحدی از شکسپیر
اجراهای متفاوتی وجود دارد که تفاوت عظیمی با هم دارند
اگرچه محتوای همه شان نمایشنامه واحدی است.

۵
فرم نشستن
به مدل تندیس
توسط هنرمند
دیکته می شود.

۶
اوبژکت اثر هنری (مثلا زن در این تندیس)
پیشاپیش مانی پولیزه می شود.

۷
از زنی می توان عکس هایی برداشت که کشف هویت (یکسانی) شان حتی دشوار باشد.

۸
هر عکسی
بیانگر لحظه ای از بود (عرش اندا م) مدل عکاسی است.

۹
عکاسان
را
می توان صیادان لحظه های ایدئال محسوب داشت.

۱۰
در عخبار میت وان به این مانی پولاسیون توسط عکاس پی برد:

الف
عکس حریف کریهی را چنان می گیرند که سکسی جلوه گر می شود.

ب
ضمنا
عکسی از کاسترو می گیرند که حال بیننده به هم می خورد.

۱۱
یعنی
عکاس
عکسی از مدل ها
برمی دارد که در بازار مشتری دارد.
 
اندکی اندر باب قابلمه و قابلمه گرایی

۱
جمهوری ایرانی
 معنی ندارد.

۲
ولی می تواند به درد عوامفریبی بخورد.

۳
جمهوری اسلامی 
هم بی معنی بوده است
و
به درد خر کردن خلایق و سوار شدن بر گرده آنها خورده است.

۴
جمهوری و یا سلطنت (مونارشیسم) 
 فرم اند.
قالب اند.
قابلمه اند.

۵
دادن شعار جمهوری ایرانی و یا جمهوری اسلامی
بسان دادن شعار
قابلمه ایرانی و یا اسلامی 
 است.

۶
آدم
باید  
خر 
باشد
 که
 چنین شعاری بدهد 
و 
یا 
خرپرور 
باشد که چنین شعاری را طرح و تبلیغ و ترویج کند.

۷
تعیین کننده در شعار قابلمه ایرانی و یا اسلامی
محتوای قابلمه است.

۸
جمهوری
هم می تواند جمهوری فئودالی باشد و هم می تواند جمهوری بورژوایی باشد
و
هم می تواند جمهوری خلق باشد.

۹
من ـ زور اجامر جماران و اراذل جمکران
از 
جمهوری اسلامی
جمهوری فئودالی عهد بوق بود که می شناسید.

۱۰
سلطنت پهلوی
درست به دلیل محتوای قابلمه
مترقی تر از جمهوری جمکران بوده است.

۱۱
سلطنت پهلوی
محتوای بورژوایی (سرمایه داری) داشته است.

۱۲
فریب رنگ و لعاب قابلمه
را
فقط خر جماعت می خورند.
 
با
پوزش از خر
که
خر نیست.
 
اندکی اندر باب هنر، علم و فلسفه (خرد کل اندیش) (۱)

الف
هنر چیست؟
هنر زبان زیباتر بیان کردن وقایع و احساسات است.
حسین

۱
هنر ربط تعیین کننده ای به تبیین (انعکاس) زشت و زیبا ندارد.

۲
هنر فرمی از انعکاس (عکس برداری از ) واقعیت عینی (چیزها، پدیده ها و روند های طبیعی و اجتماعی و غیره) و یا عکس اندازی واقعیت عینی در آیینه ضمیر هنرمند است.

۳
زشتی و زیبایی در آثار هنری
قبل از همه
عینی است.

۴
نقش تعیین کننده در دیالک تیک اوبژکتیو و سوبژکتیو
از ان عینی (اوبژکتیو) است.

۵
این
در این تندیس
زن زیبا ست که در آیینه هنرمند منعکس شده است.

۶
زن زیبای عینی در آیینه ضمیر هنرمند منعکس شده است.
عکس انداخته است.

الف
زن زیبای عینی به زن زیبای فکری و ذهنی (سوبژکتیو و هنری) تبدیل شده است.
گذار از ماده به روح.

ب
زن زیبای فکری
دوباره
راه رفته را برگشته است.

روح (عکس فکری)
مجددا
به
ماده
(تندیس)
استحاله یافته است.

عکس به مجسمه
تصویر به تندیس
استحاله یافته است.

۷
فرق زن زیبای عینی با تندیس او چیست؟

۸
تندیس
عبارت است از
وجود ممنتان (لحظه ای) زن زیبای عینی (واقعیت) + استنباط هنرمند از او (روحیت)

۹
نقش هنرمند
به اندازه
استنباط او از زن زیبای عینی و وضع و حال جسمی و روحی و روانی او ست.

۱۰
اگر هنرمند زن زیبای عینی را به صورت زن زشتی بازتولید کند
زن زیبای عینی را تحریف کرده است.
یعنی به طرز مخدوش و غیرواقعی بازتولید هنری کرده است.

۱۱
هنرمند
بر خلاف تصور بعضی ها
خالق زن زیبای عینی که نیست.

۱۲
تعیین کننده زشتی و زیبایی اثر هنری
خود زن زیبای عینی است.
 
 
آره.

۱
در طویله جماران
وضع عنقلابی
حاکم است.

۲
شعار عنقلابیون این است که
سفارت عیران را
باید با جر ثقیل ببرند
به
جر و سلیم
تا لطان یابو کیف خر کند
 
 
اندکی اندر باب دیالک تیک نان و جان (روح، شعور)

۱
انقلاب ربط تعیین کننده ای به شکم ندارد.

۲
انقلاب
کار گرسنه و سیر نیست.

۳
انقلاب
را نباید
در براندازی دولت حاکم خلاصه کرد.

۴
براندازی دولت حاکم
می تواند
به عنگلاب هم منجر شود.
منجر هم شده است.

۵
شاه مترقی تر از خمینی بوده است.

۶
انقلاب یعنی گذار از فرماسیون اجتماعی و اقتصادی کهنه به نو.

۷
انقلاب بالنده و بالاتر برنده است.

۸
گرسنگان در بهترین حالت پ
در پی نان اند.

۹
درخواست نان
برای انجام انقلاب اجتماعی کافی نیست.

۱۰
طبقه حاکمه انبارهای عظیمی از نان در اختیار دارد و می تواند برای خر کردن خلایق و سوار شدن بر گرده آنها ارزانی شان دارد.

۱۱
انقلاب به جان (شعور و تشکیلات انقلابی) نیاز دارد.

۱۲
مدل جامعه ایدئال پس از انقلاب
باید
در خود تشکیلات سیاسی مربوطه پیشاپیش تشکیل شود.

۱۳
ایران فاقد چنین تشکیلات سیاسی است.

۱۴
احزاب و سازمان های سیاسی وطنی یا طویله اند و یا خاین به منافع توده اند.
 
اندکی اندر باب غیبت (پشت سر گویی)

غيبت براى تخريب است
انتقاد وافشاگرى براى تعمیر.
حریف

ممنون.

۱
تخریب چیست؟

۲
انتقاد
(چه انتقاد از خود و چه انتقاد از همنوع، همبود و جامعه و جهان) و افشاگری هم به نیت تخریب است.

۳
مگر تخریب حتما باید منفی باشد؟

۴
پیش شرط هر نوسازی
تخریب کهنه است.

غيبت فقط تخريب است
ولى انتقاد تخريب و باز سازى است.
شايد فقط تخريب عمده كردن يك قطب ديالك تيك باشد
حریف

۱
غیبت و انتقاد
(چه انتقاد از خود و چه انتقاد از همنوع، همبود و جامعه و جهان)
فقط به لحاظ فرم و ظاهر فرق دارند.

۲
ماهیت هر دو کشف کم و بیش عیب همنوع است.

۳
بی اعتنا به نیت و پشت سر و یا پیش روی گفتن عیب.

۴
لذت عمیق غیبت و انتقاد
(چه انتقاد از خود و چه انتقاد از همنوع، همبود و جامعه و جهان)
هم در همین گشتاور معرفتی (شناخت)
در هر دو ست

۵
روی این مفاهیم فئودالی
از قبیل غیبت و شهامت و شهادت و شجاعت و جسارت و غیره
باید کار کرد.

۶
اگر غیبت های مشخص ذکر شوند
قابل تحلیل خواهند بود.

۷
ما اگر نویسنده رئالیست می داشتیم
این غیبت ها تبیین می یافتند و تحلیل می شدند.

۸
هیچ غیبتی از کسی
کشکی نیست.

۹
هر غیبتی
چه بسا به نفع خود ان کس در تحلیل نهایی
و به نفع جامعه است.

۱۰
تخریب همیشه با تعمیر و نوسازی توأم است.

۱۱
نیت مخرب و یا خرابکار تعیین کننده نیست.

۱۲
شاید در کوتاهمدت
غیبت و انتقاد
(چه انتقاد از خود و چه انتقاد از همنوع، همبود و جامعه و جهان)
منفی و مخرب نمودار شوند.

۱۳
سرسخت ترین منتقدین و غیبت کنندگان
مادر ها و پدر ها هستند که عاشق فرزندان خویش اند.

۱۴
غیبت و انتقاد نشانه عشق است و نه نشانه نفرت.

۱۵
بی اعتنایی و تعریف و تعارف الکی (لایک الکی و خرکی)
نشانه نفرت واقعی است.

۱۶
تجلیل الکی
نشانه نفرت و حتی خصومت است.

۱۷
حبیب هر کس
باید
طبیب او باشد و داروی تلخ تجویزش کند.

۱۸
انتقاد و یا غیبت همین داروی تلخ است 
که 
او را از بیماری و هلاکت مادی و فکری و اخلاقی و روحی
نجات می بخشد
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر