۱۳۹۶ آذر ۱۷, جمعه

شغالی گر و ماهی بلند (۹)


ویرایش و تحلیل
از
میم حجری
 

قصيده برای انسانِ ماهِ بهمن

تو نمی‌ دانی 
غریوِ یک عظمت
وقتی که در شکنجه‌ ی یک شکست نمی‌ نالد
    چه کوهی‌ است.

تو نمی‌ دانی 
نگاهِ بی‌ مژه‌ ی محکومِ یک اطمینان
وقتی که در چشمِ حاکمِ یک هراس خیره می‌ شود
  چه دریایی‌ است.

  
تو نمی‌ دانی
 مُردن
وقتی که انسان مرگ را شکست داده است
 چه زندگی‌ است.

تو نمی‌ دانی 

زندگی چیست،
 فتح چیست.

تو نمی‌ دانی

 ارانی کیست
.

این شعر شاملو
قبل از شکست انقلاب بورژوایی سفید،
حداقل
برای ما
ناشناخته بوده است.
 
احتمال آن می رود
که
عاری از صراحت های کنونی اش بوده باشد.
 
شعری
هم
که
در تجلیل از وارطان سروده بود،
عاری از صراحت بود.
 
به عوض واژه وارطان
از
واژه نازلی 
استفاده شده بود.
 
این شعر
قصیده نیست.

خطابیه ای 
است.

مخاطب این خطابیه
مبهم و مجرد (انتزاعی) می ماند.
 
پس از بردن نام رضا خان،
خواننده متوجه هویت مخاطب می شود.
 
۱
تو نمی‌ دانی 
غریوِ یک عظمت
وقتی که در شکنجه‌ ی یک شکست نمی‌ نالد
    چه کوهی‌ است.
 
معنی تحت اللفظی:
تو نمی دانی
که
غریو عظمتی
که
در
شکنجه شکستی
نمی نالد،
چه کوهی است.
 
این جفنگجمله شاملو
مملو از ایرادات تجربی و عقلی و منطقی است:
 
شاملو
در این جمله،
غریو
را
در 
هیئت انسانی و یا حیوانی 
تصور و تصویر می کندکه
قادر به نالیدن است.
 
چنین کاری مجاز است.
 
غریو
مورد نظر شاملو
تحت شکنجه
نمی نالد.
 
ناله غریو
اصولا و اساسا
غیر منطقی 
است.
 
اما
اگر غریو را انسانی و یا حیوانی تصور کنیم،
می توان آن را قبول کرد.
 
۲
تو نمی‌ دانی 
غریوِ یک عظمت
وقتی که در شکنجه‌ ی یک شکست نمی‌ نالد
    چه کوهی‌ است.
 
غریو
فی نفسه 
حاوی ارج و ارزش نیست
و
چنگی به دل نمی زند.
 
غریو
 در قاموس احمد شاملو
وقتی ارج و قرب کسب می کند
که
تحت شکنجه 
ننالد.
 
غریو
ماهیتا و ذاتا
ارج و قربی 
در
پیشگاه شرف کیهان
ندارد:
 
الف
اگر تحت شکنجه ننالد،
به
مقام کوهی
ارتقا می یابد.
 
ب
ولی
اگر 
احیانا
تحت شکنجه ضجه ای سر داد،
به 
مقام کاهی
حتی
 تنزل نمی یابد.
 
این
اما
به چه معنی است؟
 
۳
تو نمی‌ دانی 
غریوِ یک عظمت
وقتی که در شکنجه‌ ی یک شکست نمی‌ نالد
    چه کوهی‌ است.
 
این بدان معنی است
که
ارج و قرب غریو
را
نه
ماهیت طبقاتی غریو
بلکه
پسیکولوژی غریو
و
به عبارت دقیق تر،
ناتورالیته غریو
تعیین می کند.
 
غریو
برای اینکه مورد تجلیل قرار گیرد،
باید چیزی در حد صخره صما و یا پولاد آبدیده باشد.
 
یعنی
نازل تر از جانور و انسان باشد.
 
یعنی 
سلب موجودیت (نباتیت، جانوریت و آدمیت) شده باشد.
 
 
آدم
اندک اندک
یاد گوینده خر تر از خر رادیو بغداد می افتد
که
همین تصور و تصویر
را
از
علیرضا نابدل 
ارائه  می داد.
 
علی رضا نابدل
بخیه های خود
را
بدون کم ترین احساس دردی
می درید.
 
این بدان معنی است
که
در
 اندام پولادین او 
از 
اعصاب و معصاب 
خبری نبود.
 
آدم
زمانی می تواند از این لاطائلات ببافد
که
شکنجه نشده باشد.
 
۴
تو نمی‌ دانی 
غریوِ یک عظمت
وقتی که در شکنجه‌ ی یک شکست نمی‌ نالد
    چه کوهی‌ است.
 
حالا باید کوهی از فانتزی بیاوریم
و
مفهوم من در آوردی «غریو یک عظمت»
را
تعریف کنیم.
 
عظمتی
 که 
بسان شیری می غرد.
 
حالا
باید تخیلات و تفسیرات سوبژکتیویستی قبلی خود
را
پس بگیریم.
 
غریو مورد نظر شاملو
نه 
آدم 
است
 و
نه
جانور.
 
غریو مورد نظر شاملو
از سر تا پا
 غریو 
است.
 
غریو یک عظمت 
است.
 
خرد ستیزی 
گه
نباید شاخ و دم داشته باشد.
 
خرد ستیزی
همین است
که
هست:
عظمتی 
غریو سر می دهد.
 
منظور شاعر خرد ستیز از عظمت
دکتر تقی ارانی
و
یا
هر کس دیگر
 است.
 
۵
 
تو نمی‌ دانی 
غریوِ یک عظمت
وقتی که در شکنجه‌ ی یک شکست نمی‌ نالد
    چه کوهی‌ است.
 
اگر
ایرج اسکندری فراری بزدل
را
اجامر جماران می گرفتند
و
با 
استدلالات خیلی خیلی مقوی اسدالله لاجوردی 
به 
توبه
وامی داشتند
و
او 
می گفت 
که
دکتر تقی ارانی
زیر شکنجه ناله سر داده است،
احمد شاملو،
فوری قلم بر می داشت
و
واژه ارانی
را
به 
لنترانی
تبدیل می کرد.
 
شاملو
 شعری
را
که
به 
خسرو روزبه 
تقدیم کرده بود،
پس از افشاگری نورالدین کیانوری
پس گرفت.

خسرو روزبه بینوا
از گور بیرون آمده بود
و
دربدر به دنبال پارتی می گشت
تا
مشد احمد شاملو به رحم آید 
 و 
پیشکشش 
را 
واپس
 نگیرد.
 
۶
 
تو نمی‌ دانی 
غریوِ یک عظمت
وقتی که در شکنجه‌ ی یک شکست نمی‌ نالد
    چه کوهی‌ است.
 
نور الدین سالمی
دکتر خصوصی مشد احمد شاملو
شایعه ای
را
ذکر می کند
که
گویا
شاملو در پای مجسمه روزبه در ایتالیا
گریسته است.
 
شاملو
در واکنش به این شایعه می گوید:
«زکی.» 

وای
اگر
ارانی در شکنجه شکست
ناله سر داده باشد.

۷
تو نمی‌ دانی 
غریوِ یک عظمت
وقتی که در شکنجه‌ ی یک شکست نمی‌ نالد
    چه کوهی‌ است.
 
مفهوم ایراسیونالیستی (خردستیزانه) و پخمه منشانه دیگر،
«شکنجه شکست»
است.
 
حتما
هواداران فاناتیک شاملو
در 
طویله های سیاسی عیرانی
(طویله فدائیان و مجاهدین و نامه «مردم»)
من ـ زور
بزرگ ترین کم و نیست جهان
را
از
 این جفنگمفهوم
می دانند.
 
معنی مبتنی بر فانتزی
این جمله شاملو،
این است
که
غریو ارانی 
(ارانی ئی که عظمتی است)
در زیر شکنجه شکست 
(شکنجه ای که به شکست شکنجه گر و یا رضاخان منجر شده)،
کوهی است.
 
من ـ زور از کوه هم این است
که
عظیم است.
 
از این قضیه
اما
رضا خان 
خبر ندارد.
 
فقط و فقط مشد احمد شاملو خبر دارد.
 
شاید
هم 
اندکی 
مش ممد قراگوزلی
خبر داشته باشد.
 
ولی
او
هم
برای خود نگه می دارد
و
با کسی در میان نمی گذارد.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر