۱۳۹۶ آذر ۱۹, یکشنبه

شغالی گر و ماهی بلند (۱۰)


ویرایش و تحلیل
از
میم حجری
 

قصيده برای انسانِ ماهِ بهمن

تو نمی‌ دانی 
غریوِ یک عظمت
وقتی که در شکنجه‌ ی یک شکست نمی‌ نالد
    چه کوهی‌ است.
 
تو نمی‌ دانی 
نگاهِ بی‌ مژه‌ ی محکومِ یک اطمینان
وقتی که در چشمِ حاکمِ یک هراس خیره می‌ شود
  چه دریایی‌ است.

  
تو نمی‌ دانی
 مُردن
وقتی که انسان مرگ را شکست داده است
 چه زندگی‌ است.

تو نمی‌ دانی 

زندگی چیست،
 فتح چیست.

تو نمی‌ دانی

 ارانی کیست
.
 
۱

مژه 
به موهایی اطلاق می شود،
که
 سر پلک رشد می‌ کنند.
پلک
 از
 چشم
 در مقابل نور آفتاب، گرد و خاک و رطوبت 
محافظت به عمل می آورد.
 
تو نمی‌ دانی 
نگاهِ بی‌ مژه‌ ی محکومِ یک اطمینان
وقتی 
که
 در چشمِ حاکمِ یک هراس 
خیره می‌ شود،
  چه دریایی‌ است.
 
معنی تحت اللفظی:
نگاه بی مژه ی کسی که به اطمینانی محکوم شده است،
وقتی
در
چشم حاکم هراسی،
خیره شود،
دریا 
ست.
 
حریفی در روزگار قدیم،
عشعار رهی معیری
را
جامه تصویر می پوشاند.
 
آثار حریف
تماشا داشت.
 
موجودات عجیب و غریبی عرض اندام می کردند
که
فقط 
در ابو قریب بغداد
یافت می شوند.
 
فرض کنیم،
کسی بخواهد،
همین جمله همین شعر احمد شاملو
را
جامه تصویر بپوشاند.
 
سؤال
این است
که
این 
کار
اصلا
شدنی است؟
 
فقط
باید 
منگ از بنگ
بود
و
نگاهی
را
تصور کرد
که 
مژه
 دارد.
 
۲
تو نمی‌ دانی 
نگاهِ بی‌ مژه‌ ی محکومِ یک اطمینان
وقتی 
که
 در چشمِ حاکمِ یک هراس 
خیره می‌ شود،
  چه دریایی‌ است.
 
نسل نسبتا خردگرایی
که
یک میلیون سال بعد
در دیار عه «هورا» و عا «شورا»
پیدا خواهد شد،
حتما
خیال خواهد کرد
که
خطای املایی
رخ داده است
و
نگاه بی مزه بوده،
که
بی مژه
نوشته شده است.
 
۳
تو نمی‌ دانی 
نگاهِ بی‌ مژه‌ ی محکومِ یک اطمینان
وقتی 
که
 در چشمِ حاکمِ یک هراس 
خیره می‌ شود،
  چه دریایی‌ است.
 
اکنون
باید 
من ـ زور شاعر کم و نیست خرد ستیز
را
از 
مفهوم منگی ـ بنگی «محکوم یک اطمینان»
به
ترفند تخیل خارق العاده پیدا کرد.
 
ارانی بینوا
از
دید بعضی ها
به 
یک اطمینان
 محکوم شده است
و
نه
به
 ۱۰ اطمینان.
 
اطمینان
چیست
که
کسی بدان محکوم شود؟
 
ضمنا
کدام اوتوریته (قوه، قدرت و مقام) طبیعی و یا اجتماعی و یا ماورای طبیعی و ماورای اجتماعی،
ارانی بینوا
را
به 
یک اطمینان  
محکوم کرده است؟
 
اطمینان
به معنی یقین و ایمان و غیره است.
 
اطمینان بدین معنی
معنی مشخص و روشن ندارد.
 
اطمینان
باید 
به
واقعیت امری
نسبت داده شود.

حسن
به 
جوشیدن آب تحت فشار جو در ۱۰۰ درجه سانتیگراد
اطمینان دارد.

ارانی 
اما
به
  اطمینان مشخص و معلومی نرسیده است.
 
ارانی
به
اطمینان مبهم و مجرد  و موهومی
محکوم شده است.

بیچاره
ارانی.

اطمینان
 زیر قلم بزرگ ترین شاعر کم و نیست کهکشان
به 
چیزی در حد  مثلا
۱۰ سال حبس 
تبعید به آنجا که عربی نی انداخته و نینوا نامیده
   اعدام 
 سنگسار
 استحاله می یابد.
 
۴
تو نمی‌ دانی 
نگاهِ بی‌ مژه‌ ی محکومِ یک اطمینان
وقتی 
که
 در چشمِ حاکمِ یک هراس 
خیره می‌ شود،
  چه دریایی‌ است.
 
اکنون
باید
همه زور خود
را
زد
و
چشم حاکم یک هراس
را
تصور و تصویر کرد.
 
شاملوی خیلی خیلی بزرگ
با
۸۰ میلیون هوادار خر،
هنوز نمی داند که اطمینان و هراس بر خلاف انجیر و هندوانه قابل شمارش نیستند
تا
کسی از یک اطمینان و یک هراس و یا یک صد اطمینان و هراس دم بزند.
 
ضمنا 
حاکم هراس
چه شکل و شمایلی دارد؟
 
اصلا
منظور از حاکم هراس چشمدار کیست
که
محکوم یک اطمینان با نگاه بی مژه اش
در 
چشمش
 خیره شود؟
 
۶
تو نمی‌ دانی 
نگاهِ بی‌ مژه‌ ی محکومِ یک اطمینان
وقتی 
که
 در چشمِ حاکمِ یک هراس 
خیره می‌ شود،
  چه دریایی‌ است.
 
ضمنا
چشم
می تواند
به
دریا تشبیه شود
و
نه
نگاه.
 
فرقی هم نمی کند که نگاه با مژه باشد و یا بی مژه.
 
بیچاره ارانی
محکوم یک اطمینان شدن
بس نبوده،
نگاه بی مژه اش
هم گوژ بالا گوژ
شده است.
 
سؤال
این است
که
چرا
کسی
به این زباله ها ایرادی نگرفته است؟
 
آخر
این چه طویله ای است
که کسی ذره ای مغز اندیشنده در سر ندارد.
 
۷
تو نمی‌ دانی 
نگاهِ بی‌ مژه‌ ی محکومِ یک اطمینان
وقتی 
که
 در چشمِ حاکمِ یک هراس 
خیره می‌ شود،
  چه دریایی‌ است.
 
منظور شاملو
شاید این باشد
که
نگاه ارانی مقاوم
 در چشم شکنجه گر هراس انگیز
شبیه نگاه دریای به لنگه کفشی بوده است.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر