علی
اکبر دهخدا
ویرایش
از
مسعود
بهبودی
مکتوب شهری
چرند و پرند
اثری از علی
اکبر دهخدا
ادامه
باري برويم سر
مطلب.
1
در آن وقت كه
جناب چكيده غيرت نتيجه علم و سياست،
معلم مدرسه
قزاقخانه
جناب ميرزا
عبدالرزاقخان مهندس
بعد از سه ماه
پياده روي
نقشه جنگي راه
مازندران را براي روس ها كشيدند
ما دوستان
گفتيم:
«چنين آدم با
وجود
حيف است كه
لقب نداشته باشد.»
2
بيست نفر
ـ سه شبانه
روز ـ
هي نشستيم،
فكر كرديم كه
چه لقبي براي
ايشان بگيريم،
چيزي به عقل مان نرسيد
حالا از همه
بدتر خوش سليقه هم هستند .
3
مي گويند:
«لقبي كه براي من مي گيريد، بايد بكر باشد
يعني پيش از
من كس ديگر نگرفته باشد.»
4
از مستوفي ها
پرسيدم، گفتند:
«ديگر لقب بكر نيست»
5
كتاب هاي لغت
را باز كرديم،
ديديم در زبان فارسي، عربي،
تركي، فرنگي
ـ از الف تا
يا ـ
يك كلمه نيست
كه اقلاً ده دفعه لقب نشده باشد.
خوب حالا چه
كنيم؟
يعني خدا را
خوش ميآيد اين آدم همين طور بي لقب بماند؟
5
از آنجا كه كار ها بايد راست بيايد
از آنجا كه كار ها بايد راست بيايد
یک روز من
ـ در كمال
اوقات تلخي ـ
كتاب را باز كردم
در صفحه دست
راست، سطر اول ديدم
نوشته است:
«آن
روز به بعد
يوناني ها
به افيالتس
خائن گفتند
و خونش را هدر
كردند .»
6
اي لعنت به شما
يوناني ها
مگر افيالتس به
شما چه كرده بود كه شما او را خائن بگوييد .
7
مگر مهمان
نوازي در مذهب شما كفر بود؟
8
مگر به غريب
پرستي
شما
اعتقاد
نداشتيد؟
9
خلاصه
همين كه اين
اسم را ديدم
گفتم:
«هيچ بهتر از
اين نيست كه اين اسم را براي جناب ميرزا عبدالرزاق خان لقب بگيريم »
10
چرا كه هم بكر
بود هم ايندو نفر شباهت كامل به هم داشتند:
الف
اين غريب نواز
بود، او هم بود.
ب
اين مهمان
پرست بود، او هم بود .
پ
اين مي گفت:
«اگر من اين
كار را نمي كردم، ديگري مي كرد.»
او هم مي گفت.
ت
تنها يك فرق در ميانه بود كه
تكمه هاي سرداري
افيالتس از چوب جنگلي وطن نبود .
ث
خوب نباشد .
11
اين جزئيات
قابل ملاحظه نيست
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر