جنگ چریکی و ادبیات
فرج سرکوهی
منبع
مجله گوهران
ویرایش و تحلیل از
یدالله سلطان پور
فروغ فرخزاد
دلم برای باغچه می سوزد
ادامه
او
نا امیدی اش را هم
مثل
شناسنامه و تقویم و دستمال و فندک و خودکارش
ـ همراه
خود ـ
به
کوچه و بازار می برد
·
برادر به عنوان
نماینده نسل نو، که خیلی دردمند و خسته و نومید است، یأس و نومیدی اش را در کوچه و
بازار هم تبلیغ می کند.
·
مبلغ یأس و
نومیدی همان کسی است که برای باغچه نسخه انهدام می پیچد.
·
همه این خصوصیات
برادر که فروغ داهیانه به چالش می کشد، خصوصیات اعضای طبقات اجتماعی واپسین اند.
·
تار و پود روح و روان همه
روشنفکران وابسته به طبقات اجتماعی واپسین، به نیهلیسم و پسیمیسم سرشته است.
·
سخن زباله هائی
از قبیل شوپنهاور و نیچه و کامو و سارتر و صادق هدایت و جلال آل احمد و احمد شاملو
و امثالهم، عمدتا همین است.
·
چریکیسم و فاشیسم
و فوندامنتالیسم در این منجلاب ایده ئولوژیکی تشکیل می یابند.
·
پس از مسمومیت به
زهر این ایده ئولوژی طبقات اجتماعی واپسین است که اعضای خرفت جامعه نارنجک در مشت
منفجر می کنند.
·
خود را و کودکان
خود را به بمب های رونده و نفس کشنده مبدل می سازند.
1
و
نا امیدی اش
آنقدر
کوچک است که هر شب
در ازدحام میکده، گم می شود
·
این شعر فروغ در
زره طعنه و تمسخر و طنز عرضه می شود:
·
یأس و نومیدی نسل
هارت و پورتیستی نو، به اندازه ای عظیم و اصیل است که پس از تنفس بخار الکل فراموش
می شود.
·
یکی دیگر از راه
های شق القمری «غلبه» بر یأس این چنین عظیم و اصیل، سکس است.
·
ابرعنسان نومید
در آغوش «ضعیفه» حسابی ناز و نوازش می بیند و سرحال می آید.
·
شاید یأس و
نومیدی کذائی هم بهانه ای برای سکس باشد.
خور و خواب و خشم و شهوت
حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
·
چه بسا هدف از
چریک بازی هم عیاشی است.
·
سکس برای اعضای طبقات
اجتماعی واپسین، کعبه آمال است.
·
سکسی که خواهر
مرگ است و به عنوان عشق به خر جماعت قالب می شود:
آمد شبی برهنه ام از در
چو روح آب
در سینه اش دو ماهی و در دستش آینه
گیسوی خیس او خزه بو، چون خزه به هم.
من بانگ بر کشیدم از آستان یأس:
« آه ای یقین یافته، بازت نمی نهم.»
چو روح آب
در سینه اش دو ماهی و در دستش آینه
گیسوی خیس او خزه بو، چون خزه به هم.
من بانگ بر کشیدم از آستان یأس:
« آه ای یقین یافته، بازت نمی نهم.»
·
سکس برای اجامر
فاشیسم و فوندامنتالیسم، یقین گمشده است.
·
سکسی که خواهر
مرگ است.
·
در فیلم های امپریالیستی،
صحنه جفتگیری اجامر چه بسا صحنه قتل همزمان همدیگر است.
·
در کشاکش سکس و قتل،
ارگاسم اجامر به اوج می رسد.
·
در نتیجه در لذت عمیقی
غرق می شوند و روح شان در هپروت به پرواز در می آید.
2
و
خواهرم دوست گل ها بود
و
حرف های ساده ی قلبش را
وقتی
که مادر او را می زد
به
جمع مهربان و ساکت آن ها می برد
و
گاهگاه خانواده ی ماهی ها را
به
آفتاب و شیرینی، مهمان می کرد...
·
با توضیح افکار و
اعمال خواهر به عنوان سوبژکت متعلق به نیمه دیگر جامعه از نسل نو، جامعه تصویر فروغ
به پایان می رسد:
3
و
خواهرم دوست گل ها بود
·
خواهر فروغ بی
شباهت به سوبژکت های سه گانه دیگر است:
·
نه مثل پدر، بی
اعتنا به وضع و حال گل ها و ماهی ها ست، نه مثل مادر، گل ها و ماهی ها را نفرین
شده تصور می کند و نه بسان برادر از مرگ گل ها و ماهی ها کیف خر می کند و از اجساد
شان عکس می گیرد.
·
خواهر نه تنها خود
را برتر از گل ها نمی داند، بلکه خود را دوست برابر و برابر حقوق گل ها می داند.
·
گل ها در قاموس خواهر،
خواهر و برادرش محسوب می شوند.
·
میان خواهر و گل
ها رابطه مبتنی بر عشق و اعتماد و برابری برقرار است.
4
و
حرف های ساده ی قلبش را
وقتی
که مادر او را می زد
به
جمع مهربان و ساکت آن ها می برد
·
دوستی خواهر با
گل ها چنان اصیل و عظیم است که به هنگام ستمدیدگی از گل ها تسلی خاطر می جوید.
·
با گل ها درد دل می
کند و توان روحی کسب می کند.
·
سؤال این است که
گل و ماهی در فلسفه فروغ سمبل و نماد چیستند؟
·
اعضای جامعه؟
·
کودکان و زنان جامعه؟
·
عناصر مهربان طبیعت
مادر؟
5
وقتی
که مادر او را می زد
·
فروغ ضمنا از ستمدیدگی مضاعف دختران در جامعه فئودالی
پرده برمی دارد و عملا آن را به چالش می کشد.
·
خواهر نه فقط از
پدر و برادر حساب می برد و ستم می بیند، بلکه حتی از مادر کتک می خورد.
·
مادر همان مادری
است که کمترین اهانتی به پسر علاف و الدنگ و مست و لایعقل و از خود راضی نداشته
است.
·
اما وقتی نوبت به
«ضعیفه» می رسد، حتی از تنبیه بدنی امتناعی ندارد.
·
روابط درونخانوادگی
از مسائل مهمی اند که باید مورد بررسی همه جانبه قرار گیرند:
6
وقتی
که مادر او را می زد
·
در جامعه مبتنی
بر پدرسالاری، پسران در خانواده در مقایسه با دختران حتی در رابطه با مادر، از عزت
و امتیاز بیشتری برخوردارند.
·
یکی از مهمترین دلایل
این فرم از ستم بر زنان، احتمالا این است که پسر، خودی تلقی می شود.
·
پسر ادامه دهنده ژن
پدری خانواده محسوب می شود.
·
دختر اما اسباب
تداوم ژن خانواده دیگر تصور می شود.
7
وقتی
که مادر او را می زد
·
مادر به احتمال
قوی، هرگز دست روی پسر بلند نمی کند.
·
شاید مادر در
اعماق دل سودای آن در سر می پرورد که دختر به فکر شوهریابی باشد و شرش را از سر
خانواده هر چه سریع تر کم کند.
·
تنبیه بدنی دختر
اما از عقب ماندگی فکری و پداگوژیکی مادر هم خبر می دهد.
·
خود مادر هم
احتمالا با تنبیه بدنی «تربیت» شده است.
·
طرز تربیت در
اعماق روح و روان کودکان تلنبار می شود و بعدها بطور اوتوماتیک و ناخودآگاه توسط
خود آنها جامه عمل می پوشد.
8
و
خواهرم دوست گل ها بود
و
حرف های ساده ی قلبش را
وقتی
که مادر او را می زد
به
جمع مهربان و ساکت آن ها می برد
·
مشخصه جمعیت گل
ها، مهربانی و سکوت است.
·
فروغ در گل ها،
نه طبیعت اول را، بلکه طبیعت دوم را، می بیند و منعکس می کند:
·
گل ها در قاموس
فروغ، کودک واره اند.
·
دختر واره اند.
·
مهربان و ساکت و
خاموش اند.
·
از سر تا پا گوش
اند.
9
و
گاهگاه
خانواده
ی ماهی ها را
به
آفتاب و شیرینی مهمان می کرد...
·
کرد و کار دیگر
خواهر، ضیافت از ماهی ها ست.
·
خواهر ماهیان را
به آفتاب و شیرینی میهمان می کند.
·
ماهیان هم بسان
گل ها مهربان و ساکت اند.
·
یعنی کودک واره و
دختر واره اند.
·
گل ها و ماهی ها
از مفاهیم مهم در فلسفه فروغ اند.
·
خواهر در هر صورت
مظهر هومانیسم و ناتورالیسم است.
·
خواهر به همین
دلیل، در تحلیل نهائی مظهر کمونیسم است.
·
چون کمونیسم عبارت
است از هومانیسم به اضافه ناتورالیسم
·
کمونیسم یعنی بشردوستی
و طبیعت دوستی
·
کمونیسم یعنی هارمونی
سوسیال و ناتورال
·
کمونیسم یعنی
هماهنگی اجتماعی و طبیعی.
ادامه دارد.
باوجود مطالب غنی و آموزنده دراین وب لاگ بیشتر بدلیل رنگهای نوشته هاو تداخل آن با خواندن وعدم رعایت تسلسل مفهومی پاراگرافها متاسفانه قادر به فهمیدن واستفاده ازمطالب نیستم.
پاسخحذفم
کپی کردن متن و پاراگراف سازی سنتی از آن
پاسخحذفکاری است که دو دقیقه طول می کشد
اگر نفهمیده اید
چگونه به این نتیجه رسیده اید که مطالب غنی و آموزنده اند؟
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
پاسخحذفبصورت تکه تکه و کند خوانده ام.
پاسخحذفشاید درکش برای من دشوار باشد ولی به محل عکس شاملو وآیدا در بین مطالبی دارای واژه سکس نگاه کنید.
م
ممنون
پاسخحذفاین تکه از شعر شاملو
به دلیل اختلاف سیستم مأخذ شعر با سیستم ما ست.
البته می توان تصحیحش کرد
ولی کلی وقت می گیرد.
رنگ اگر مزاحم درک مطلب می شود
می توان مطلب را کپی کرد
تا نه از رنگ نشانی بماند و نه از رنگنشان