ویرایش و تحلیل از
یدالله سلطان پور
وقتی
با او آشنا شدم،
هنوز
رؤیا های چریکی او زنده و شعله ور بودند
و او با این سوداهای پهلوانی
تا مرزهای شهادت و ایثار خود پیش می رفت .
·
در این جمله
آغازین حیدر به مفاهیم «شهادت» و «ایثار» برمی
خوریم.
·
این مفاهیم ـ بلحاظ ایده ئولوژیکی ـ مفاهیم اساطیری و مذهبی ـ اسلامی و بویژه شیعی
اند.
·
احسان طبری هم پس
از شکنجه و تخریب و توبه و هدایت به صراط مستقیم و رهایش از عذاب انکر و منکر،
گویا مطالبی نوشته و از همین مفاهیم بهره
برگرفته است.
·
ما هنوز مطالب او
را پیدا نکرده ایم و نخوانده ایم.
·
منشاء طبقاتی این مفاهیم اما از چه قرار است؟
1
و او با این سوداهای پهلوانی
تا مرزهای شهادت و ایثار خود پیش می رفت .
·
مفاهیم «شهادت» و «ایثار» و امثالهم مفاهیم اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی
اند.
·
یعنی مفاهیم ماقبل بورژوائی اند.
·
در این مفاهیم، سجایای اخلاقی و معاییر (معیار
های) ارزشی اشرافیت بنده دار و فئودال و
روحانی حمل و نقل و منتقل می شوند.
·
جریانات فئودالی،
فاشیستی و فوندامنتالیستی از همین مفاهیم
بهره برمی گیرند.
· مفاهیم، فرمی از بسط و تعمیم عالی ترین مقوله
فلسفی، موسوم به روح و یا شعور است.
· مفاهیم «شهادت» و «ایثار» و غیره، تسلیحات ایده
ئولوژیکی اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی اند.
·
سؤال این است که
چرا باید حیدر مهرگان و احسان طبری از این
مفاهیم بیگانه با توده بهره برگیرند؟
2
و
او با این سوداهای پهلوانی
تا
مرزهای شهادت و ایثار خود پیش می رفت .
·
احسان طبری به
احتمال قوی، واژه های «شهادت» و «ایثار» و غیره را از محتوای برده داری و فئودالی
شان تخلیه می کند و با محتوای به خیال خود توده ای پر می کند.
·
به همین دلیل در
گنجینه مفاهیم احسان طبری، سر و کله مفاهیم فئودالی، مثلا مفاهیم سرشت و سرنوشت و نهاد و غیره پیدا می
شود.
3
·
این کرد و کار احسان
طبری و بقیه، شاید علت پسیکولوژیکی داشته باشد:
·
حزب توده به طرز
بی رحمانه و بی شرمانه ای بمباران ایده ئولوژیکی ـ فئودالی ـ بورژوائی شده است.
·
به عنوان حزب بی
وطن، وطن فروش، نوکر اجنبی و غیره قلمداد شده است.
·
آنهم نه توسط
اعضای شریف و پاک و پارسای جامعه، بلکه توسط بی وطن ترین، وطن فروش ترین و نوکر
اجنبی ترین زباله ها.
·
احتمالا به همین
دلیل است که سران حزب توده، ابرام و اصرار
خاصی در اثبات «ایرانیت» خود به خرج داده اند.
·
استفاده از مفاهیم بنده داری و فئودالی آشنا و دیر آشنا
احتمالا به همین دلیل پسیکولوژیکی هم بوده است.
4
و او با این سوداهای پهلوانی
تا مرزهای شهادت و ایثار خود پیش می رفت .
·
دلیل دیگر استفاده
از این مفاهیم، شاید دلیل پراگماتیستی
باشد.
·
ما در تحلیل آثار
احسان طبری به گشتاور های جدی از پراگماتیسم بر خورده ایم.
·
طبری برای سهل
الفهم کردن اندیشه اش، از مفاهیم اشرافیت
بنده دار و فئودال و روحانی وسیعا بهره برمی گیرد.
·
غافل از اینکه
بدین طریق، نه ایده ئولوژی توده های مولد و زحمتکش را، نه مارکسیسم ـ لنینیسم را،
بلکه ایده ئولوژی اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی را اشاعه می دهد.
·
برای اینکه مفاهیم، آجر های اولیه عمارات احکام (افکار، جملات،
نظرات، قضاوت ها) هستند.
·
با اجر های فکری اساسی
نظامات اجتماعی بنده داری و فئودالی که نمی توان عمارات فکری توده ای برپا داشت.
·
مراجعه کنید
به سیری در جهان بینی احسان طبری در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
4
و او با این سوداهای پهلوانی
تا مرزهای شهادت و ایثار خود پیش می رفت .
·
دلیل دیگر استفاده
از این مفاهیم بنده داری و فئودالی بویژه
توسط حیدر مهرگان، فقر فلسفی او ست.
·
مشخصه حیدر پر
کردن جای خالی شعور فلسفی (خرد کل اندیش) با شور و شعر و شعار است.
·
حیدر به دلیل عجز
از استدلال تجربی ـ منطقی ـ نظری، به تسلیحات استه تیکی ـ هنری ـ احساسی ـ عاطفی
توسل می جوید.
5
و او با این سوداهای پهلوانی
تا مرزهای شهادت و ایثار خود پیش می رفت .
·
دلیل دیگر
استفاده حیدر از این مفاهیم بنده داری و
فئودالی، احتمالا تعلقات طبقاتی و گرایشات ایده ئولوژیکی خود او ست.
·
حیدر احتمالا قبل
از گرایش به حزب توده، تمایلات آوانتوریستی داشته است.
·
آوانتوریسم چپ از
حزب توده انشعاب کرده و پس از فرود آوردن تبر بر ریشه های حزب توده، مجددا به حزب
توده ملحق شده است.
·
این روند و روال تراژیک
که برای مردم ایران بسیار گران تمام شده، باید مورد بررسی همه جانبه قرار گیرد.
·
واقعیت این است
که حزب بزرگ توده به مثابه درخشان ترین گوهر توده، نه از یک سو، بلکه از همه سو
آماج هجوم اجامر مرتجع ضد توده ای می گردد:
الف
·
حزب توده در وهله
اول آماج هجوم اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی می شود.
·
حزب توده به
بهانه آته ئیسم، مورد لعن و نفرین روحانیت قرار می گیرد.
·
بدین طریق و با
این ترفند، کمونیسم و مارکسیسم ـ لنینیسم، مساوی با آته ئیسم جا زده می شود.
·
اوج این تخریب
ایده ئولوژیکی حزب توده در 28 مرداد بوده است:
·
آخوندی به نام
آیت الله فلسفی از رادیو، تحریف عامه فهمی از کمونیسم عرضه می دارد:
·
کمو یعنی خدا.
·
کمونیست، یعنی
خدا نیست.
ب
·
البته سطح نازل
توسعه نیروهای مولده جامعه و در نتیجه، شرایط اقتصادی و اجتماعی و فکری وخیم هم به
نفع ارتجاع عمل می کند.
·
اگر چه حزب توده
در امر روشنگری علمی و انقلابی زحمات خارق العاده متحمل می شود، ولی چاره ای جز
ساده کردن مارکسیسم ـ لنینیسم نمی یابد.
·
به همین دلیل مارکسیسم
ـ لنینیسم در آته ئیسم خلاصه می شود.
·
ارتجاع فئودالی
بویژه روحانیت شیعی از این آب گل آلود، ماهی بزرگ خود را می گیرد و ناصر مکارم
شیرازی در زباله ای به نام «فیلسوف نما ها»، به تحریف نظر مارکس راجع به دین و
مذهب می پردازد و دین را تریاک توده جا می زند.
پ
·
حزب توده هم به
سبب فقر فلسفی، قادر به تعریف مارکسیستی ـ لنینیستی مذهب و تدوین موضع مارکسیستی ـ
لنینیستی نسبت به مؤمنین زحمتکش نمی شود.
·
فرقه دموکرات
آذربایجان احتمالا در این زمینه پیشرو تر از حزب توده بوده است.
·
این عجز حزب توده،
توده را از حزب خویش دور می سازد و در و دروازه حزب را به روی لامذهبان لاابالی
باز می کند و نهایتا به تضعیف حزب توده می انجامد.
·
رابطه ماهی با
دریا (مائو) مخدوش می شود.
ت
·
حزب بزرگ توده از
سوی دیگر، آماج هجوم طبقه حاکمه فئودالی ـ بورژوائی به سرکردگی دربار و امپریالیسم
قرار می گیرد.
·
به لجن پراکنی
های تئولوژیکی ـ ایده ئولوژیکی روحانیت، بمباران ایده ئولوژیکی دربار و امپریالیسم
اضافه می شود.
ث
·
با پیروزی انقلاب
بورژوائی سفید، بخشی از وصایای ضد فئودالی و انقلابی حزب توده، توسط جلاد حزب توده
(دربار و امپریالیسم) جامه عمل می پوشد.
·
حزب بزرگ توده،
علیرغم خدمت از این طریق و از این بابت، پایگاه توده ای وسیع خود را به طبقه حاکمه
بورژوائی ـ واپسین مدرن می بازد.
·
حزب توده در اثر
تنگ تر گشتن فجیع پایگاه اجتماعی اش، تا حد هیچ و پوچ تضعیف و عملا فلج می شود.
ج
·
دربار و طبقه
حاکمه بورژوائی ـ واپسین مدرن، با برخورداری از حمایت وسیع دهقانی ـ کارگری ـ پیشه
وری، حزب توده را بلحاظ تشکیلاتی در هم می کوبد و بی اعتبار می سازد.
·
حزب توده پس از
نفوذ ساواک توسط عباس شهریاری و تخریب تشکیلات داخلی اش، به عنوان حزبی
پلیس زده تلقی می شود.
·
عبدالرحمن قاسملو
در سخنرانی اش پس از پیروزی ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی در دانش کاه
عار یا مهر، گفت:
· «ما
با حزب توده دیری است که به سبب نفوذ ساواک در آن، قطع رابطه کرده ایم.»
·
هیئت همراه قاسملو
از تلاش برای ملاقات با بازرگان برمی گشتند که حتی به دفترش راه شان نداده بود.
·
شاید می خواست،
به گوش او برساند که با حزب توده میانه ندارد.
ح
·
بدترین و شکننده
ترین ضربه ایده ئولوژیکی ـ تئوریکی ـ اعتباری بر حزب توده، توسط زباله های ملهم از جلال آل احمد و احمد شاملو، موسوم
به سازمان فدائیان خلق وارد آمد.
·
این زباله های
فئودالی ـ فاشیستی، پس از گذاشتن هر بمبی و یا ترور هر پاسبانی، اعلامیه می دادند
و بر حزب توده خاین و اوپورتونیست و غیره
می تاختند.
·
تحت سمپاشی های
این زباله ها، حتی بخشی از اعضا و هواداران حزب توده از نسل 28 مرداد، به هواداری اکتیو
و یا پاسیو از آوانتوریسم چپ برخاستند.
خ
·
آخرین و هلاکت
بار ترین ضربه بر حزب توده، توسط بقایای رهبری آن به سرکردگی کیانوری وارد آمد.
·
کیانوری آبروی
حزب توده را حراج کرد و ضمنا فاتحه بلندی بر آن خواند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر