۱۳۹۵ بهمن ۳۰, شنبه

متا تحلیلی بر تحلیل یاسر عزیزی در رابطه با دونالد ترامپ (20) (بخش آخر)


توضیح «کارل مارکس»
بر حقیقت «دونالد ترامپ»
سرچشمه:
صفحه فیسبوک
یاسر عزیزی 
ویرایش و متا تحلیل از
مسعود بهبودی


من آدم رذل، دغل، بی ‌همه چیز و سفیه هستم
اما پول و طبعاً صاحب آن عزت و احترام دارد.
پول سرآمد تمام خوبی‌ ها ست،
پس صاحبش نیز خوب است.
علاوه بر این،
پول مرا از زحمت دغل‌کاری نجات می ‌دهد،
بنابراین فرض براین قرار می گیرد که
 آدم درست‌کاری هستم.
 آدمی سفیه هستم، اما اگر پول عقل کل همه ی چیزها ست،
 آن وقت چطور صاحبش سفیه است؟
علاوه بر این، او می تواند آدم های با استعداد را برای خود بخرد،
 آن وقت کسی که چنین قدرتی بر آدم‌ های با استعداد دارد،
از آنها با استعدادتر نیست؟
 آیا من که به یمن داشتن پول قادرم کارهایی بکنم که
قلوب تمام بشر مشتاق آن هستند،
تمام امکانات انسانی را در اختیار نمی ‌گیرم؟
بنابراین، آیا پولِ من تمام ناتوانی هایم را به عکس خود تبدیل نمی‌ کند؟»

·       هدف مارکس در تحلیل اثر گوته و یا در هر چیز دیگر اولا اثبات این حقیقت امر است که پول و به عبارت دقیق تر کالا، بت مدرن بشریت در جامعه سرمایه داری است.
·       هدف و آماج مارکس در این نقد ادبی و یا در هر زمینه دیگر، اثبات فتیشیسم کالائی (کالاپرستی، پول پرستی) است.

2

·       هدف مارکس در تحلیل اثر گوته و یا در هر چیز دیگر ثانیا اثبات محتوای پول و به عبارت دقیقتر کالا ست.

3
·       یاسر این سخن مارکس را برای اثبات چیز دیگری آلت دست قرار می دهد.
·       یاسر از سخن مارکس، آیه و روایت و حدیث و خبر و جزم (دگم) استخراج می کند تا مش دونالد را در خارج از وابستگی طبقاتی اش، در خارج از دیالک تیک طبقه حاکمه و هیئت حاکمه مورد «تحریف» قرار دهد:  

4
این مدح شبیه ذمِّ  قدرت پول
توسط مارکس

·       یاسر تحلیل رئالیستی پول توسط مارکس را مدح شبیه ذم، تلقی می کند.

·       این برداشت یاسر اما به چه معنی است؟

5
این مدح شبیه ذمِّ  قدرت پول
توسط مارکس

·       این بدان معنی است که یاسر، از درک منظور مارکس عاجز است.
·       مارکس در این نقد ادبی و یا نقد هر چیز دیگر، اولا تئوری از خود بیگانگی را بطور مشخص در مثال پول، تشریح می کند.
·       این بیگانگی اعضای جامعه از مناسبات اجتماعی است که مولود خود را، نه به عنوان مولود خود، بلکه به عنوان خدای خیالی خود استنباط می کنند و می پرستند.
·       کالا و در تحلیل نهائی، پول چیزی جز مولود مولدین نیست.
·       کالا و در تحلیل نهائی پول، چیزی جز طبیعت اول نیست که روح انسان مولد در آن دخول کرده است.

6
·       کالا طبیعت روحمند گشته است:
·       آهن چیزی طبیعی است.
·       فرق آهن با گاو آهن این است که ماهیت انسانی، مولدیت و خلاقیت انسانی، نیروی کار انسانی، نیروی جسمی و فکری و روحی و روانی انسانی در آن نفوذ کرده است.
·       در آن شیئیت یافته است.
·       در آن مادیت یافته است.

·       گاو آهن عبارت است از آهن (طبیعت اول) و نیروی کار انسانی، نیروی جسمی و فکری و روحی و روانی آهنگر.

·       گاو آهن ـ به قول همان مارکس ـ با کندوی زنبور این تفاوت اساسی را دارد که قبل از تولید در عالم واقع، در کاسه سر آهنگر تشکیل شده است و بعد با آهن طبیعی عجین شده است و گاو آهن شده است.

·       به قول فردوسی ناچیزی به چیزی مبدل شده است.

7
·       بشریت، نه فقط در فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری، بلکه بطور کلی، نه خود گاو آهن را، بلکه ماهیت و ذات انسانی خود را، مولدیت و خلاقیت و الهیت خود را می پرستد که در آهن مرده نفوذ کرده است.
·       به همین دلیل، هر مولد از تماشای مولود خود، چه مولود جاندار و چه مولود بی جان، چه مولود مادی و چه مولود فکری و هنری، حظ عظیم می برد.

·       یاسر خیال می کند که مارکس در این نقد ادبی طعنه می زند.
·       مدح شبیه ذم می کند.

·       برای درک افکار مارکس باید ترک حوزه «علمیه» کرد.
·       باید عالم جن ها و جزم ها را پشت سر نهاد و وارد جامعه و جهان شد.
  
8
این مدح شبیه ذمِّ  قدرت پول
 توسط مارکس،
به خوبی نشان می دهد که در سپهر سرمایه ‌داری،
توانایی فردی افراد به آن‌ها فضیلت نمی ‌دهد

·       این ادعای تخیلی و دلبخواهی یاسر که از نقد ادبی مارکس استخراج کرده، یاوه ای بیش نیست:
·       اگر یاسر با دیالک تیک (چه دیالک تیک ایدئالیستی و چه دیالک تیک ماتریالیستی) آشنا می بود، می دانست که فرد نه بطور ایزوله، بلکه در رابطه دیالک تیکی با جامعه وجود دارد.
·       توانائی فردی هم در دیالک تیکی از توانائی فردی و توانائی اجتماعی وجود دارد:

الف
·       بخشی از ثروت مش دونالد ثروت فردی است و حاوی توانائی ذاتی فردی او ست.

ب
·       با بکار افتادن این ثروت فردی، مثلا با سرمایه گذاری آن در فرم های متنوع قانونی و غیرقانونی، ثروت دیگر اعضای جامعه، مثلا حاصل دسترنج توده های مولد و زحمتکش استثمار می شود و چه بسا قلدرمنشانه و رهزنانه غصب و غارت می شود و تکثیر ثروت (کالا و ملک و مال و پول) امکان پذیر می گردد.     

پ
·       ثروت مش دونالد و هر راهزن و قلدر و زورگیری، در واقع دیالک تیکی از ثروت شخصی و ثروت نوعی ـ همنوعی است.

ت
·       قدرت پول هم نه به خاطر چشم و ابروی عکس اسکناس و یا سکه پول، بلکه به خاطر نیروهای ذاتی اعضای جامعه است که در کالا و پول به مثابه روح دخول کرده اند.

ث
·       آدم ها هم نه خود کالا را، نه خود پول را، بلکه نیروی انسانی ماهوی و ذاتی ـ انسانی پنهان در کالا را، پنهان در پول را می پرستند.
·       یعنی ماهیت انسانی بطور کلی را می پرستند.

ج
·       این پرستش ضمنا خاص نظام و «سپهر سرمایه داری» نیست.

·       در همه فرماسیون های اجتماعی ـ اقتصادی، حتی در فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی کمونیستی قضیه از همین قرار است:
·       به همین دلیل است که یاسر شعر خود را بی رحمانه دوست می دارد و از خواندن و شنیدن صدها باره اش سیر نمی شود.
·       برای اینکه در شعرش، ماهیت و ذات انسانی خود را باز می شناسد.
·       برای اینکه در آیینه مولودش، ماهیت و ذات مولد و خلاق خود را به تماشا می نشنید و حظ عظیم می برد.

9
این مدح شبیه ذمِّ  قدرت پول توسط مارکس،
به خوبی نشان می دهد که در سپهر سرمایه ‌داری،
توانایی فردی افراد به آنها فضیلت نمی ‌دهد،
بلکه به تعبیر او و
از زبان «ترامپ»ها:
«کاری که به عنوان یک انسان قادر به انجام آن نیستم و
 بنابراین نیروهای ذاتیِ فردی ‌ام از انجام دادن آن ناتوان هستند،
با پول قادر به انجام آن هستم.
بدین ‌سان
پول هرکدام از نیروهای [ذاتی] را به چیزی تبدیل می ‌سازد
که در ذات خود نیست،
 یعنی به ضد خود تبدیل می‌سازد.»

·       منظور مارکس ثانیا چیز بکلی دیگری است:
·       منظور مارکس این است که هر کس توان فردی ذاتی معینی دارد.
·       توان فردی ذاتی معین هر کس در مولود او، در کالای مادی، فکری و هنری تولید شده توسط او و در تحلیل نهائی در پول او تجسم مادی و شیئی یافته است.

·       فرق سرمایه دار با پرولتر این است که سرمایه دار، علاوه بر توان فردی ذاتی خویشتن خویش، علاوه بر مولود خویش، علاوه بر کالای خویش، علاوه بر پول خویش، توان های فردی همنوعان خویش را نیز در اختیار دارد.


·       موالید پرولتاریا را، کالا های تولید شده توسط پرولتاریا را، در تحلیل نهائی، پول حاصل از عرق جبین پرولتاریا را در اختیار دارد.
·       پولی که در فرم های متنوع چپاول و از آن خود کرده است.
·       بدین سان، توان ذاتی سرمایه دار، تکثیر یافته است و چندین برابر شده است.

10


·       این توان و قدرت، نه توان و قدرت ذاتی پول، بلکه توان ذاتی ابنای بشر است.
·       توان ذاتی پرولتاریا ست.

·       کالا و ملک و مال و پول، فرم اند.
·       محتوای این فرم، نیروی کار انسان ها ست.
·       نیروی فکری و جسمی و روحی و روانی توده های مولد و زحمتکش است.

11


·       می توان گفت که دیالک تیک فرم و محتوا در این مورد به شکل دیالک تیک کالا و کار، به شکل دیالک تیک پول و نیروی کار بسط و تعمیم می یابد.

·       طبقات استثمارگر و به قول حکیم سرخ طوس، بیدادگر ـ در تحلیل نهائی ـ قوای ذاتی توده های مولد و زحمتکش را، نیروی کار آنها را، نیروی جسمی، فکری، روحی و روانی آنها را در فرم کالا و یا پول از آن خود می کنند.

·       توان هر ثروتمند و سرمایه دار، در واقع، بسته به توان های ذاتی توده های مولد و زحمتکش است که او در فرم کالا و پول و ملک و مستغلات و مال از آن خود کرده است.

·       برای تصور این قدرت، باید فردی را تصور کرد که مجموعه کمپلکسی از هزاران نفر است.
·       در بعضی از فیلم های اساطیری به چنین موجودات خارق العاده اوختاپوس واره می توان برخورد.

12
بر این اساس می‌ توان متکی بر معرفتی واقع‌ نگر، پدیده‌ ی ترامپ را
نتیجه‌ ی مستقیم ساختاری دانست که ترامپ‌ ها را ضرورت می ‌بخشد.

·       این اخرین جمله یاسر است.
·       مفاهیم یاسر در این واپسینکلام ـ بدون استثناء ـ جفنگمفهوم اند.

·       چون اصلا مفهوم نیستند:

«معرفتی واقع ‌نگر»
«ساختاری که ترامپ‌ها را ضرورت می بخشد»
«ساختاری که با نمود های به ظاهر معقول ‌تر، ماهیتش را پنهان می ‌دارد»
«چهره‌ی واقعی‌ خود را در نسخه‌ ی ترامپی ‌اش به عینی‌ ترین وجهی عریان می ‌کند.»

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر