۱۳۹۵ بهمن ۲۶, سه‌شنبه

تاملی در تحلیل تخیلی فرج سرکوهی (19)


جنگ چریکی و ادبیات
فرج سرکوهی
منبع
مجله گوهران
ویرایش و تحلیل از
یدالله سلطان پور

فروغ فرخزاد
دلم برای باغچه می سوزد
ادامه

پدر به مادر می گوید:
« لعنت به هرچی ماهی و هرچه مرغ
وقتی که من بمیرم
دیگر
چه فرق می کند که باغچه باشد
یا باغچه نباشد
برای من حقوق تقاعد کافی است»

حقوق تقاعد
یعنی حقوق بازنشستگی

·       فروغ در این بند شعر، به توصیف وضع حیاط خانه و موضع اجتماعی پدر ادامه می دهد: 

پدر می گوید:
« از من گذشته است
از من گذشته است
من بار خودم را بردم
و کار خودم را کردم »

و در اتاقش، از صبح تا غروب،
یا شاهنامه می خواند
یا ناسخ التواریخ

·       فروغ در این بن دشعر نیز دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت را به شکل دیالک تیک پدر و حیاط خانه بسط و تعمیم می دهد:
·       پدر ـ به مثابه سوبژکت ـ وظایف اصلی خود را حتی المقدور انجام داده است.
·       مایحتاج خانواده اش را تأمین کرده است.
·       اکنون به آخر خط رسیده است و دیگر توان کار ندارد.

1
پدر به مادر می گوید:
« لعنت به هرچی ماهی و هرچه مرغ
وقتی که من بمیرم
دیگر
چه فرق می کند که باغچه باشد
یا باغچه نباشد
برای من حقوق تقاعد کافی است»

·       پدر پیر و زمینگیر نسبت به وضع حیاط خانه و اجزای آن بی اعتنا ست.
·       پدر نسبت به بود و نبود باغچه و گل و حوض و ماهی بی اعتنا ست.

·       بی اعتنائی نتیجه منطقی ناتوانی است:
·       وقتی کسی توان انجام کاری را نداشته باشد، طبیعتا به همین موضع فکری می رسد.
·       این موضع فکری ضمنا آگاهانه اتخاذ نمی شود، بلکه واکنش روحی، روانی و غریزی ـ طبیعی آدم ها و حتی حیوانات است.

·       این ضمنا بهترین کاری است که از دست پیر شکسته و فرسوده و فرتوت برمی آید.
·       اگر جز این کند و یا به کاری جز این مجبور شود، کارش نهایتا به خودستیزی و خرابکاری خواهد انجامید.

2
پدر به مادر می گوید:
« لعنت به هرچی ماهی و هرچه مرغ
وقتی که من بمیرم
دیگر
چه فرق می کند که باغچه باشد
یا باغچه نباشد
برای من حقوق تقاعد کافی است»

·       فروغ هم بی شک انتظاری از نسل قبلی ندارد.
·       هدف فروغ توضیح وضع حیاط خانه و موضع سوبژکت خانه و خانواده (جامعه) است.
·       پدر یکی از فرم های بسط و تعمیم مقوله فلسفی سوبژکت است.
·       یکی از دلایل مرگ عنقریب باغچه، خستگی، شکستگی و از پا افتادگی نسل قبلی است.

3
مادر تمام زندگی اش
سجاده ای است،
 گسترده
در آستان وحشت دوزخ

·       مادر یکی دیگر از فرم های بسط و تعمیم مقوله فلسفی سوبژکت است.

·       مادر نیز به نسل قبلی تعلق دارد:
·       مادر صدای گام های هراس انگیز عزرائیل را می شنود و از وحشت مرگ و عذاب دوزخ بر خود می لرزد.

·       فروغ در این بند شعر، از سطح توسعه فکری نسل قبلی پرده بر می دارد.

·       نسل قبلی در قرن بیستم، چنان می زید و می اندیشد که نسل های قبلی در قرون وسطی زیسته اند و اندیشیده اند:
·       شاهنامه و ناسخ التواریخ و نماز می خواند.

·       خود این طرز تفکر ـ در تحلیل نهائی ـ نتیجه طرز زیست است.
·       نتیجه وضع رقت انگیز حیاط خانه (جامعه) است.
·       وجود اجتماعی ـ در تحلیل نهائی ـ تعیین کننده شعور اجتماعی است و شعور اجتماعی به نوبه خود مؤثر در وجود اجتماعی است.  

4
مادر همیشه در ته هر چیزی
دنبال جای پای معصیتی می گردد
و فکر می کند که باغچه را کفر یک گیاه
آلوده کرده است .

·       معنی تحت اللفظی:
·       مادر ـ همیشه ـ ریشه ی هر چیزی را در معصیتی می پندارد و وضع رقت بار باغچه را نتیجه بی ایمانی گیاهی می انگارد.

·       این طرز نگرش مادر به مثابه سوبژکت خانه و خانواده به چه معنی است؟

5
مادر همیشه در ته هر چیزی
دنبال جای پای معصیتی می گردد
و فکر می کند که باغچه را کفر یک گیاه
آلوده کرده است .

·       این طرز نگرش مادر به معنی توضیح جامعه با توسل به قوای ماورای اجتماعی است:
·       نیک و بد زندگی را مادر در پرتو قوای ماورای زندگی، قوای ماورای طبیعی، قوای ماورای اجتماعی، قوای ماورای انسانی درک می کند و توضیح می دهد.
·       مادر ریشه هر چیز نیک و بد را در دوئالیسم ثواب و گناه درک می کند و توضیح می دهد:
·       اگر باغچه در حال احتضار است، از دید مادر به دلیل ارتکاب گناهی توسط گیاهی است.
·       باغچه به سزای عمل بد یکی از عناصر متشکله اش می رسد.

·       این به چه معنی است؟

6
مادر همیشه در ته هر چیزی
دنبال جای پای معصیتی می گردد
و فکر می کند که باغچه را کفر یک گیاه
آلوده کرده است .

·       این بدان معنی است که مادر به نقش و فونکسیون سوبژکتیو خود و امثال بیشمار خود واقف نیست.
·       این بلحاظ فلسفی، به معنی بی خبری سوبژکت از سوبژکتیویته خویشتن خویش است.
·       این به زبان گرامری، به معنی غفلت فاعل از فاعلیت خویشتن خویش است.
·       این بدان معنی است که انسان به لیاقت انسانی خویش واقف نیست.
·       این به معنی از خود بیگانگی است.

·       می توان گفت که فروغ در این بند شعر، مفهوم فلسفی مهم از خودبیگانگی را به طرز هنری ـ استه تیکی (پوئه تیکی) تبیین کرده است.

·       مراجعه کنید به بیگانگی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
  

 7
مادر همیشه در ته هر چیزی
دنبال جای پای معصیتی می گردد
و فکر می کند که باغچه را کفر یک گیاه
آلوده کرده است ..

·       از این دوئالیسم ثواب و گناه، رئالیسم فروغ زبانه می کشد:
·       طرز تفکر غالب در جامعه فئودالی ایران و حتی هم اکنون در جامعه کاپیتالیستی ایران، بر همین دوئالیسم استوار بوده و است.

·       تلاش خستگی ناپذیر در جهت توضیح چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای اجتماعی با توسل به قوای ماورای طبیعی، ماورای اجتماعی، ماورای انسانی.


·       به همین دلیل است که روح الله خمینی، جنگ ایران و عراق را نه پدیده ای دنیوی، بلکه پدیده ای ماورای دنیوی استنباط می کند.
·       به همین دلیل آن را نعمت الهی می پندارد.

·       امام امت بدبخت، جنگی را نعمت الهی می پندارد که بر سر هیچ و پوچ میان دو همسایه بدبخت، 8 سال به طول انجامیده و 65 هزار ایرانی و 20 هزار عراقی را رهسپار گور کرده است.

·       این یعنی وارونه اندیشی مضاعف:

الف
وارونه بینی اول

·       پدیده ای آسمانی ـ الهی جا زدن جنگ زمینی ـ انسانی  


ب
وارونه بینی دوم

·       نعمت آسمانی ـ الهی جا زدن ذلت زمینی ـ انسانی  

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر