حیدر
بابایه سلام
سید محمد حسین
بهجت تبریزی
(۱۲۸۵ - ۱۳۶۷)
ترجمه، ویرایش و تحلیل از
میمحا نجار
پیشکش به
مریم
بهترین دوست
و
چشم و چراغ
دایرة المعارف
المعارف روشنگری
(19)
حیدربابا،
حیدربابا،
کندین
گوْنى باتاندا
اوشاقلارون شامین ئییوب، یاتاندا
آى بولوتدان چیخوب، قاش - گؤز آتاندا
بیزدن ده بیر سن اوْنلارا قصّه ده
قصّه میزده چوخلى غم و غصّه ده
اوشاقلارون شامین ئییوب، یاتاندا
آى بولوتدان چیخوب، قاش - گؤز آتاندا
بیزدن ده بیر سن اوْنلارا قصّه ده
قصّه میزده چوخلى غم و غصّه ده
·
معنی تحت اللفظی:
·
حیدر بابا، به هنگام غروب آفتاب روستا
·
به هنگام خفتن کودکان پس از صرف
شام
·
به هنگام خروج ماه از زیر ابر و
عشوه فروشی اش
·
قصه ای هم از ما برای شان نقل کن و
در قصه از غصه های لا تحد و تحسای ما گزارش ده.
·
این بند شعر شهریار انتروپومورفیستی
ـ ناتورالیستی است.
·
در این بند شعر طبیعت اول و طبیعت
دوم (جامعه و انسان) به هم می رسند:
·
طبیعت اول در هیئت حیدربابا، آفتاب،
روستا و ماه و طبیعت دوم در هیئت کودکان و «ما»
1
حیدربابا،
کندین
گوْنى باتاندا
·
در این مصراع شعر، غروب آفتاب روستا
که در آیینه ضمیر کودکشاعر منعکس شده و در حافظه اش ضبط و ثبت و حفظ شده، در محشر روحی
و روانی سرایش شعر، مجددا احیا می شود و شولای شورانگیز شعر می پوشد.
2
حیدربابا،
اوشاقلارون شامین ئییوب، یاتاندا
اوشاقلارون شامین ئییوب، یاتاندا
·
شهریار در این مصراع شعر، کودکی
های خویشتن خویش را و روند و روال مکرر صرف شام و رفتن به خواب را به یاد می آورد
و به حید بابا یاد آور می شود.
·
این ولی هنوز همه غنای مضمومی و یا
محتوایی این بیت شعر نیست.
3
حیدربابا،
کندین
گوْنى باتاندا
اوشاقلارون شامین ئییوب، یاتاندا
اوشاقلارون شامین ئییوب، یاتاندا
·
در این بیت شعر، غروب خورشید به
خواب کودک شباهت کسب می کند.
·
اگر کودکان را مظهر شیرینی، شادابی،
سادگی و زیبائی تصور کنیم، خواه و ناخواه به این نتیجه می رسیم که شهریار زیبائی طبیعی
را در هیئت خورشید به زیبائی طبیعی ـ اجتماعی ـ انسانی در هیئت کودک پیوند می زند.
·
آن سان که زیبائی دو برابر می شود.
4
حیدربابا،
کندین
گوْنى باتاندا
اوشاقلارون شامین ئییوب، یاتاندا
اوشاقلارون شامین ئییوب، یاتاندا
·
عظمت استه تیکی شعر و دیگر آثار هنری
در همین ظرافت های پنهان از نظر است:
·
غروب مجرد (انتزاعی) در هر صورت به
صورت خواب خورشید و خواب کودک تجسم مادی می یابد.
·
ملموس و محسوس و مرئی و مشخص می
شود.
·
خواننده و شنونده این بیت شعر،
بدون آنکه خود حتی متوجه شود، غروب خورشید را با خواب معصومانه و کودکانه روستا یکسان
می انگارد.
·
ارسطو بدرستی بر آن بود که
هنر روح آدمی را تطهیر می کند.
·
شیللر در بحث شورانگیزی با کانت،
برای هنر نقش پداگوژیکی چشمگیری قایل شده است.
·
هنر می تواند نقش مربی اعضای جامعه
را به عهده گیرد.
·
دستکم گرفتن نقش هنر خطای خطیری است.
·
در غیاب هنر، جامعه به طویله تبدیل
می شود و اعضای جامعه به مشتی گاو و گوسفند و خر.
5
حیدربابا،
آى
بولوتدان چیخوب، قاش - گؤز آتاندا
·
شهریار پس از غروب آفتاب و به خواب
رفتن کودکان، از طلوعی گزارش می دهد:
·
از طلوع ماه.
·
بدین طریق دیالک تیک غروب و طلوع
تشکیل می شود:
·
دیالک تیک غروب مهر و طلوع ماه.
·
شهریار ضمنا از شروع شب خبر می دهد،
بی آنکه نام شب را بر لب آورد.
·
روح خواننده ولی بطور خود به خودی
به شروع شب پی می برد.
·
این بدان معنی است که هنر در همه
فرم هایش، روح آدمی را به تقلا و تلاش برمی انگیزد.
·
هنر روح پرور است.
·
هر کس پس از خواندن این مصراع شعر
به مدد تخیل به شروع شب و به خیلی چیز های دیگر پی می برد.
6
حیدربابا،
آى
بولوتدان چیخوب، قاش - گؤز آتاندا
·
شهریار در این مصراع شعر، ماه را به
زیباروی عشوه گر محجبی تشبیه می کند.
·
ابر را به پرده، نقاب و حجاب.
·
آن سان که ماه بسان زیباروی عشوه
گری از پشت پرده بیرون می آید و وارد صحنه شب می شود تا شب آرائی کند.
·
به همان سان که زیباروی عشوه گر از
پشت پرده بیرون می آید، نقاب از چهره بر می دارد و وارد مجلس می شود تا مجلس آرائی
کند.
7
بیزدن ده بیر سن اوْنلارا قصّه ده
قصّه میزده چوخلى غم و غصّه ده
·
شهریار در این بیت شعر، از حیدر بابا
می خواهد، که نقش نقال قصه را به عهده گیرد و به عناصر طبیعت اول و طبیعت دوم، به خورشید
در حال غروب، به کودکان سیر در حال خواب و به ماه عشوه گر برون آمده از پشت پرده و
یا حجاب ابر، قصه غصه های او و اعوان و انصارش را بگوید.
·
سؤال اکنون این است که قصه غصه
اشراف زادگانی از قبیل شهریار و سید علی و کوسه و آن و این چیست؟
·
فریدون مشیری در رثای شهریار شعر
فوق العاده نیرومندی سروده و ادعا کرده که شهریار بسان خودش، از دست اولاد حوا و آدم
دل پری داشته است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر