فریبرز رئیس دانا
(۱۳۲۷)
سرچشمه:
صفحه
فیسبوک روزبه نوید
ویرایش
و تحلیل از
مسعود
بهبودی
ژاله
بر گل نشان، گل، پران کن
بر
شهيدان، زمين گلستان کن
نام گمنام ها جاودان کن
·
معنی تحت اللفظی:
·
شبنم را بر گل بنشان و گل را به
پرواز در آر تا زمین بر شهدا به گلشن استحاله یابد و نام گمنامان جاودانه گردد.
·
کشف دقیق و همه جانبه منظور سیاوش از
این بند شعر دشوار است.
·
شاید سیاوش در چنگ توفان عاطفی،
خود به محتوای نظری این بند شعر نیندیشیده باشد.
1
ژاله
بر گل نشان، گل، پران کن
بر
شهيدان، زمين گلستان کن
نام گمنام ها جاودان کن
·
سیاوش در این بند شعر در هر صورت، دیالک
تیک وسیله و فونکسیون را به شکل دیالک تیک ژاله ـ گل و گلشن سازی بسط و تعمیم می
دهد:
·
به زعم سیاوش، نشاندن ژاله بر گل و
پرپر کردنش منجر به انتشار گل در سراسر کشور و تبدیل کشور به گلشن می شود و در
نتیجه ی تبدیل کشور به گلشن، نام گمنام ها جاودانه می گردد.
·
پارادوکس قضیه این است که گمنام فاقد نام است و ابدی سازی نام گمنام، محال است.
·
سیاوش بیشک از این قضیه باخبر است.
·
برای حل این معما باید به این سؤال
جواب داد که گمنامان کیستند؟
2
ژاله
بر گل نشان، گل، پران کن
بر
شهيدان، زمين گلستان کن
نام گمنام ها جاودان کن
·
هر کسی که وابسته به طبقه حاکمه باشد،
نامور نامدار چه بسا ابدی است.
·
هر دار و دسته سیاسی، صاحب شهید نامه
و یا شهید نامه های قطوری است.
·
حجم شهید نامه ها که چه بسا مصور
به عکس شهدای مربوطه هستند، در جامعه بی فرهنگ، به معیار حقانیت خط مشی دار و دسته
و صلاحیت اعضای رهبری دار و دسته ی مربوطه مبدل می شود.
·
تهوع انگیز هم همین بی فرهنگی است.
·
چون میزان قربانیان هر دار و دسته،
دال بر میزان خریت آن دار و دسته و بی لیاقتی و بی صلاحیتی رهبری آن دار و دسته است.
·
خریت نه فقط بلحاظ ارتکاب خطا و
تحمل ضربات مهلک، بلکه به دلیل بی اعتنائی به اهمیت غول آسای اعضای خود نیز است.
·
به دلیل مهره تلقی کردن اعضای ارجمند
خود نیز است.
3
ژاله
بر گل نشان، گل، پران کن
بر
شهيدان، زمين گلستان کن
نام گمنام ها جاودان کن
·
رهبری حزب توده پس از برگشت از
تبعید در مقایسه با حزب الله و فدائیان و مجاهدین، شهید کم آورده بود.
·
آرزوی بزرگ کیانوری این بود که در این
زمینه از سازمان های فئودالی ـ بورژوائی ـ سنتی ـ بازاری عقب نماند.
·
توده ای ها اما حاضر به دادن نام
یاران از دست رفته به دار و دسته کیانوری نبودند.
·
چون کیانوری با انتشار اسامی آنان عملا
امنیت هسته های حزبی را به خطر می انداخت.
·
در ورای این شهادت طلبی رهبری فلسفه
فقیر حزب توده، درک ایدئالیستی از تاریخ (جامعه) خرناسه می کشید.
·
چرا و به چه دلیل؟
4
ژاله
بر گل نشان، گل، پران کن
بر
شهيدان، زمين گلستان کن
نام گمنام ها جاودان کن
·
رهبری حزب توده، خیال می کرد که حمایت
وسیع از سازمان های فئودالی (حزب الله، فدائیان، مجاهدین و غیره) به دلیل کمیت
شهدای آنها ست.
·
طبری و جوانشیر و غیره حتما کلی
دلیل تاریخی و حماسی و سنتی و غیره در این زمینه داشته اند.
·
عدم درک تز غول آسای مارکس یعنی
درک ماتریالیستی تاریخ، احزاب سیاسی را به اسطبل مبدل می سازد و دمار از روزگار شان
در می آورد.
·
آنچه به نظر می رسد، با آنچه که در
اعماق می تپد، از زمین تا آسمان تفاوت دارد:
·
پدیده های اجتماعی به همان سان قانونمند
اند که پدیده های طبیعی قانونمند هستند.
·
منظور چیست؟
5
ژاله
بر گل نشان، گل، پران کن
بر
شهيدان، زمين گلستان کن
نام گمنام ها جاودان کن
·
منظور این است که کسی الکی چریک
فدائی فئودالی، فوندامنتالیستی و فاشیستی نمی شود.
·
کسی الکی به نیهلیسم نمی رسد.
·
کسی الکی سنگ آنارشیسم را به سینه
نمی زند.
·
در آن سوی گرایش ها، ماهیات طبقاتی
در تب و تاب و جوش و خروش اند.
·
حمایت همه جانبه از دار و دسته های
فئودالی، فوندامنتالیستی و فاشیستی، به خاطر کمیت خون جاری شده از اندام این دار و
دسته ها نیست.
·
در پشت سر این دار و دسته های آوانتوریستی
ـ تروریستی، طبقات اجتماعی سر و مر و گنده قرار دارند.
·
طبقات اجتماعی ئی که یا جزو طبقه
حاکمه نشسته بر اریکه قدرت اند و یا در کمین نشسته اند تا به قبضه قدرت نایل آیند.
·
رهبری حزب توده باید فلسفی اندیش باشد
تا به این مسائل پی ببرد.
·
لنین ـ چشم باز و بیدار پرولتاریا ـ
در این زمینه بکرات هشدار داده است.
·
این عناصر طبقه حاکمه در صورت نیاز
به کمونیست دو آتشه استحاله می یابند و در حزب کمونیست به مقامات عالیه می رسند و
به موقع تبر بر ریشه های حزب فرود می آورند.
6
ژاله
بر گل نشان، گل، پران کن
بر
شهيدان، زمين گلستان کن
نام گمنام ها جاودان کن
·
همین فقر فلسفه سبب خطاهای خطیر
حزب توده شده بود:
الف
·
حزب توده در زمان جنگ با عراق مؤمن
ترین کادر های سلحشور خود را به جبهه فرستاد و خونخواران جمارانی از قبیل هادی غفاری
و صادق خلخالی بی رحم تر و بی شرم تر از صدام، از پشت سر به رگبار بستند.
ب
·
حزب توده می بایستی روشنفکران
ارگانیک خود را به موقع از کشور خارج سازد تا بازداشت و اعدام نشوند.
پ
·
حزب توده می بایستی از امثال روزبه
و تیزابی و بیگوند و نوادر دیگر بسان مردمک چشمان خویش محافظت به عمل آورد.
7
·
شخصیت ها تاریخ را نمی سازند.
·
ولی بدون شخصیت ها حزب توده به
طویله مبدل می گردد و توده به دنبال نخود سیاه روانه می شود و نمی تواند به فونکسیون
تاریخ سازی خود موفق شود.
·
روزبه بنا بر اظهارت خودش تحت نظر لحظه
به لحظه ای پلیس کودتا بود.
·
با این حال بی خیال حیات گرانبهای خویش
بود.
·
اگر روزبه زنده مانده بود، رشد می
کرد و حزب توده را از فقر فلسفی نجات می داد.
·
تیزابی هم به همین سان.
·
بیگوند هم احتمالا به همین سان.
8
ژاله
بر گل نشان، گل، پران کن
بر
شهيدان، زمين گلستان کن
نام گمنام ها جاودان کن
·
ناموران نامدار ـ چه در صفوف دار و
دسته های وابسته به طبقه حاکمه و چه در صفوف حزب توده ـ خاستگاه توده ای ندارند.
·
از توده نیستند.
·
گمنامان اما توده اند.
·
توده است که بی نام و بی اعتنا به
نام و گمنام است.
·
توده اما در هر صورت، ورجاوند و جاوید
است.
·
نیازی به «جاودان سازی نام گمنامان»
نیست.
·
تا جامعه و جهان باقی است، توده هم
باقی است.
·
توده در چارچوب جامعه و جهان، ورجاوند
و جاوید است.
·
این بند شعر سیاوش به همین دلیل
معیوب است.
·
جاودان سازی ورجاوند بی معنی است.
·
توده به قول خود سیاوش، خدای خاک
است.
·
توده به مثابه خدای حقیقی، انعکاس
آسمانی ـ انتزاعی گمنامان بی اعتنا به نام تاریخ ساز است.
·
توده همیشه بی نام می ماند.
·
توده همیشه گمنام می ماند.
·
این در طبیعت خدایان است.
·
توده خاکی خدا تر از خدای واهی است
که انعکاس آسمانی ـ انتزاعی طبقات حاکمه است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر